خشونت در آیین زرتشت

خشونت یا عدم خشونت در دین زرتشت

hashie bala

     

   

امروزه موبدان زرتشتی ادعا می‌کنند که در تاریخ دین زرتشتی خشونتی وجود نداشته، در حالیکه این سخن همچون بسیاری از ادعاهایشان دروغ است. تاریخ دین زرتشتی دربردارنده‌ی سخت‌ترین و بی‌سابقه‌ترین جنایت‌ها، قتل عام‌ها و تجاوزگری‌ها است. بنا بر متن اوستا در هزاران سال گذشته مردم بی‌گناه به صرف اطاعت نکردن از زرتشت کشته می‌شدند.[1] که البته مواردی از این دست در متون تاریخی فراوان است. لیکن از جمله هولناک‌ترین جنایات در تایخ دین زرتشتی می‌توان به تازش اشَوَنان زرتشتی با تحریک زرتشت و به دستور گشتاسپ به سرزمین خیوَن‌ها اشاره کرد. در اوستا، درواسپ یشت، بند بیست و نهم تا سی و دوم آمده است که کی‌گشتاسپ ده‌ها هزار گاو و گوسفند به ایزد اهورایی نیاز کرد که او را کامیابی عطا کنند تا وی بتواند با ارجاسپ (پادشاه ترکان خیون) بجنگد و بر او پیروز گردد. کی‌گشتاسپ از ایزد درواسپ خواست که به وی نیرو عنایت کند تا بتواند سرزمین خیوَن‌ها را برافکند و صدها هزار نفر را از بین ببرد. ایزد درواسپ هم او را کامیاب ساخت.[2]

آنچه گفته شد از متن اوستا بود. شاهنامه نیز این حادثه‌ی تاریخی را بیان نموده است. گفتار شاهنامه از آن جایی شروع می‌شود که زرتشت ادعای پیامبری نمود. گشتاسب به او ایمان آورد. مدتی بعد، زرتشت گشتاسپ را تحریک می‌کند که پیمان صلح با تورانیان را زیر پا بگذارد. گشتاسپ نیز تحت تأثیر زرتشت پیمان‌شکنی نموده، از اطاعت ارجاسپ (پادشاه ترکستان) سر باز زد.[3]

   

چو چندى بر آمد برین روزگار

خجسته ببود اختر شهریار

بشاه کیان گفت زردشتپیر

که در دین ما این نباشد هژیر

که تو باژ بدهى بسالار چین

نه اندر خور دین ما باشد این‏

نباشم برین نیز همداستان

که شاهان ما در گه باستان

‏بترکان نداد ایچ کس باژ و ساو

برین روزگارِ گذشته بتاو

پذیرفت گشتاسپ گفتا که نیز

نفرمایمش دادن این باژ چیز

   

سپس ارجاسپ (پادشاه ترکان) باخبر شده، نامه‌ای به گشتاسپ می‌نویسد و از او می‌خواهد که به پیمان صلح برگردد و در ادامه گشتاسپ (ویشتاسپ) را از پیروی زرتشت باز می‌دارد و از او می‌خواهد که به دین نیاکان بازگردد و از پیامبر دروغین (یعنی زرتشت) فاصله گیرد. این نامه‌نگاری‌ها سودی نمی‌بخشد و ارجاسپ به بلخ حمله می‌کند. اما راه به جایی نمی‌برد. پس از آن بود که گشتاسپ، اسفندیار را برای گسترش دین زرتشتی به سرزمین‌های همسایه فرستاد.[4] این چنین، اسفندیار پسر گشتاسپ بزرگترین و نخستین مبلغ و مروّج دین زرتشتی گردید. پس از آن گشتاسپ به سیستان رفت. در این هنگام ارجاسب از ترکستان دگربار به بلخ حمله کرد و لهراسب (پدر گشتاسپ) را کشت. ارجاسب و لشکریانش مستقیم به سمت آتشکده زرتشت رفتند و آنجا را تاراج کردند. در ادامه اسفندیار پسر گشتاسپ به جنگ ارجاسب می‌رود و او را می‌کشد و سرزمین ترکستان را غارت می‌کند. پس از پیروزی اسفندیار بر ترکان، گشتاسپ اسفندیار را به جنگ رستم می‌فرستد.[5] وقتی اسفندیار به نزدیک سیستان رسید، بهمن را به همراه ده موبد زرتشتی به سوی رستم فرستاد و از او درخواست کرد تا مزداپرستی و اطاعت از گشتاسپ پیشه کند.[6] رستم تلاش می‌کند تا به نرمی مسئله را ختم به خیر کند اما اسفندیار راضی نمی‌شود. درگیری بالا می‌گیرد. هنگام رجزخوانی، اسفندیار زرتشتی بودن خود و کشتار غیر زرتشتیان را به عنوان افتخار به رخ رستم می‌کشد :

شنــو کارهـــایى که مـن کرده‌‏ام

ز گردن‌کشـــان سر بر آورده‌‏ام‏

نخستین کمر بستم از بهــــر دین

تهى کردم از بت‌‏پرستان زمین‏

کس از جنگ جویان گیتــــى ندید

که از کشتگان خاک شد ناپدید

بله ؛ اسفندیار می‌گوید به خاطر گسترش دین زرتشتی، زمین را از بت‌پرستان خالی کردم. آنقدر انسان‌ها را کشتم و خون آدمیان را بر زمین ریختم که زمین از اجساد انسان‌ها پر شد و سطح زمین ناپدید! در ادامه اسفندیار می‌گوید :

هرآنکس که برگشت از راه دین

بکشتم بمیدان توران و چین

نکته‌ی شگفت انگیز اینکه زرتشت در زمان رخ دادن این جنایت زنده و نزد گشتاسپ حاضر بود، اما مخالفتی با این تازش نکرد. و هیچ‌گاه مانع گشتاسب از فرستادن اسفندیار به جنگ رستم نشد بلکه نشانه‌ای وجود دارد که نشان می‌دهد زرتشت به این نبردها راضی و خرسند بود. حضور زرتشت نزد گشتاسپ در گفتار اسفندیار :

کنون مایه‏ دار تو گشتاسپ است

بپیش وى اندر چو جاماسپ اسـت‏

نشسـته بیک دست او زردهِشت

که با زند و است آمدست از بهشت‏[7]

حکیم فردوسی در شاهنامه می‌گوید که اسفندیار پس از تازش به سرزمین ترکان و قتل عام مردم آن سرزمین علاوه بر غارت کردن گنجینه‌های ارجاسب، دو گروه کنیز هم به همراه خود به بلخ می‌آورد و علاوه بر این، خواهران و دختران و مادر ارجاسب را نیز به غنیمت می‌گیرد :

همه گنـج ارجاسـپ در باز کــرد

بکپّــان درم سـختــن آغــــاز کرد

هزار اشتــــر از گنج دینار شــاه

چو سیصد زِ دیبا و تخــت و کـلاه‏

صد از مشـک، وَ ز عنبر و گوهران

صـد از تاج، وَ ز نامـــــدار افسـران‏

از افگندنی هاى دیبــــا هـــــزار

بفـرمـــــود تا برنــهـــــادنــــد بــار

چو سیصــد شتر جامه چیـنیان

ز منســــــوج و زربفـت و ز پرنیان‏

عمارى بسیـچید و دیبا جلیــــل

کنـیزک ببـردند چینــــى دو خیــل‏

برخ چون بهـار و ببالا چو ســـرو

میان ها چو غرو و برفتـــــن تـذرو

ابا خواهــــــران یل اسفــــنـدیار

برفـــتنــد بت روى صـــــد نامـــدار

زپوشیده رویان ارجاسـپ پنــج

ببـــردند با مویـه و درد و رنــــــــج‏

دو خواهر دو دختر یکـى مادرش

پر از درد و با سوک و خسته برش‏[8]

و روشن است که هم اسفندیار و هم گشتاسپ هر دو بنا بر گفته‌ی شاهنامه از نخستین زرتشتیان و مبلّغان دین زرتشتی بودند.[9] شخص گشتاسپ نیز بارها در گاتها و … به عنوان انسانی دیندار و معتقد به آیین زرتشتی توسط زرتشت و دیگر پیشوایان زرتشتی ستوده شده است. و هنوز هم موبدان زرتشتی در جشن‌ها و گاهنبارها گشتاسپ و اسفندیار را می‌ستایند. از جمله در بند نود و ششم تا یکصد و چهل و دوم از «فروردین یشت» نام بزرگان تاریخ دین زرتشتی آمده است که یکی از آن‌ها سپِنتوداتَ (Spentodata) است که در گویش پهلوی اسفندیار نامیده شده است.[10] حتی امروزه نیز موبدان زرتشتی در نیایش‌های خود از جمله «همازور فروردینگان» به ستایش او می‌پردازند. آن‌چنان که پس از ستایش فرمانروایان و موبدان می‌گویند : « فزون نیرومند باد فروهر یل اسپندیار با فروهر همه رزمیان و پهلوانان و دلاوران و زورمندان و ستایندگان دین … »[11] و در پتت (توبه نامه) آذباد مهراسپندان که از بخش‌های اصلی خرده اوستا است، نیز اسفندیار به عنوان یکی از گسترش دهندگان دین زرتشتی که دینش را از اهورامزدا و زرتشت آموخته بود، ستوده شده است.[12] جالب است که به گفته‌ی موبد اردشیر آذرگشسب اولین نمازی که زندگان به نام انسان درگذشته (از دنیا رفته) می‌خوانند همین پتت (Patet) و به اوستایی (Paitita) است و همچنین در روز سوم از درگذشت هر شخص، بازماندگان این سروده را می‌خوانند.[13] این نشان می‌دهد که موبدان زرتشتی هنوز هم اسفندیار را به بهترین وجه می‌ستایند.

       

منبع: پایگاه تخصصی فرق و ادیان

      


[1]بر طبق متن اوستا، اکثر مردم دنیا که دین زرتشت را قبول نکرده‌اند، باید کشته شوند.

[2]اوستا ، ترجمه دکتر ج. دوستخواه ، انتشارات مروارید ، تهران ، چاپ شانزدهم ۱۳۹۱ ، ج ۱ ص ۳۵۰ – ۳۵۱

[3]شاهنامه فردوسی ، مؤسسه نور ، تهران ، صفحه ۶۴۷ – ۶۴۹ ، بخش "پیدا شدن زردشت و پذیرفتن گشتاسب کیش او را"

[4]همان ، صفحه ۶۶۹ ، بخش "فرستادن گشتاسپ اسفندیار را به همه کشور و کیش به گرفتن ایشان از او"

[5]همان ، صفحه ۷۱۵ – ۷۱۶ ، بخش "پاسخ دادن گشتاسپ پسر را"

[6]همان ، صفحه ۷۱۸ ، بخش "فرستادن اسفندیار بهمن را به نزد رستم‏"

[7]همان ، صفحه ۷۳۱ – ۷۳۲ – ۷۳۷ ، بخش "ستایش کردن اسفندیار نژاد خویش را"

[8]شاهنامه فردوسی ، ناشر : مؤسسه نور ، تهران ، صفحه ۷۱۰ ، بخش "بازگشتن اسفندیار نزد گشتاسپ"

[9]همان ، صفحه ۶۶۹ ، بخش "فرستادن گشتاسپ اسفندیار را به همه کشور و کیش به گرفتن ایشان از او"

[10]اوستا ، ترجمه دکتر ج. دوستخواه ، انتشارات مروارید ، تهران ، چاپ شانزدهم ۱۳۹۱ ، ج ۱ ص ۴۲۶

[11]خرده اوستا ، به ترجمه اردشیر آذرگشسب ، تهران ، ۱۳۵۵ ، ص ۱۶۰

[12]همان ، ص ۱۶۶

[13]همان ، ص ۱۸۳

 

بنیاد علمی فرهنگی محمد (ص)

 

 

logo-samandehi

جستجو