به دنبال حضور استعماری غرب در سرزمینهای اسلامی در قرون 18 و 19 میلادی، جوامع مسلمان دچار آشفتگیهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی شدند و قدرت ممالک اسلامی رو به افول گذاشت. به دنبال این اتفاق، جریان هایی با هدف بازگشت به عصر طلایی اسلامی شکل گرفت، که برخی از آنها ماهیتی دور از آموزههای اصیل اسلامی داشت. از آنجا که این گروهها مدعی بازگرداندن اوضاع اسلام به شرایط مقتدرانهی قرون پیشین (خصوصا قرن یک تا سه پس از ظهور اسلام) بودند، به «سَلَفی» (سَلَف به معنای گذشته) منتسب شدند.
در همین دوره بود که وهابیت در بستر اندیشههای ناصواب ابن تیمیه، توسط محمدبنعبدالوهاب پایه گذاری شد و بعدها از دل آن، فرقههای متعددی همچون داعش بیرون آمد.
از آنجا که سِیر تاریخیِ سَلَفی گری و چگونگی ظهور و بروز اندیشههای ابن تیمیه بسیار گسترده است، در این مجال تنها به این نکته اشاره میکنیم که:
ابن تیمیه (متولد 661 و متوفا در 728 ق) بدعتهایی را در زمینهی اعتقادات و فقه به مسلمانان ارائه داد. او که از منطقهای یهودی نشین مهاجرت کرده بود و حتی در عرب بودنش هم جای تردید است، تفکراتی را که بی شباهت با تفکرات یهودیان نبود در بین مردم اشاعه داد. به عنوان نمونه:
- وی معتقد بود خدا چهرهی انسان را شبیه خود آفریده؛ همچنین دارای دست و پا و گوش و چشم و ... است که البته کسی نمیداند این اعضا چه شکلی هستند!
- او میگفت سفر به منظور زیارت، خود زیارت، دست زدن به قبر، حرف زدن با مرده، توسّل، تبرّک، سیاه پوشیدن برای وفاتش، شادی و جشن گرفتن برای ولادتش، حاجت خواستن، قربانی کردن، گنبد ساختن، تعمیر سنگ قبر، و ... - حتی اگر متوفا پیامبر اکرم باشد - شرک و کفر است! حال آنکه اهل سنت تا پیش از آن به زیارت قبر پیامبر میرفتند، به ایشان متوسل میشدند و ... که با نظریهی ابن تیمیه معنایش این میشود که همهی آنها هم مانند شیعیان کافر بودهاند!
- با نادیده گرفتن آن همه اسناد تاریخی و روایی که حتی در منابع اهل تسنن به وفور دیده میشد، بدون هیچ مدرک محکمه پسندی شایع کرد احادیثی که در شأن علی بن ابیطالب و اهل بیت آمده، جعلی است! و علی نه در خیبری کنده، نه شجاعت ویژهای داشته، نه پیامبر دربارهاش گفته علی در علم است، نه خلیفهی پیامبر بوده، نه افرادی چون ابن عباس شاگردیِ او را کردهاند، ...
ابن تیمیه در زمان حیاتش به دلیل همین بدعتها و افکار عجیب و غریبش بارها توسط علمای اهل سنت دستگیر و زندانی شد. بزرگان سنّی علیه او فتواهای تندی دادند تا آنجا که در زمان وفاتش برخی از ایشان اعلام کردند هرکس عقاید ابن تیمیه را داشته باشد، خونش حلال و مالش هدر است!
اما حدود 4 قرن بعد، محمد بن عبدالوهاب - با حمایت استعمار در راستای هدف تفرقه افکنی میان مسلمانان - تفکرات ابن تیمیه را از قبر بیرون کشید و فتنهی جدیدی به راه انداخت.
او غیر از طرفداران خودش، سایر مسلمانان را – اعم از شیعه و سنی - مشرك، كافِر و مُرَتدّ لقب داد و حتی ریختن خون و تصرف در اموال آنها را مباح اعلام كرد![1] به همین دلیل به وهابیون و گروههایی که پیرو ایشان، سایر مسلمانان را کافر و مستحق مرگ میدانند، تکفیری گفته میشود.
بعدها از فرقهی وهابیون، گروههای تکفیری دیگری همچون داعش، ایجاد شد.
داعشیها علاوه بر پیروی از تفکرات وهابیت، معتقدند باید با تکیه بر «جهاد» همه ی کافران و مشرکان را کشت (یعنی حتی شیعیان و اهل سنتی که اعتقادشان متفاوت از داعش است) و سرزمینها و کشورهای دیگر را تصرف نمود و حکومت اسلامیِ مورد ادعای خود را تاسیس کرد. آنها در این راه، بسیار خشنتر از وهابیون رفتار میکنند و هم کیشان خود را به اتهام مرتد بودن به راحتی و با قساوت از دم تیغ میگذرانند.
[1]- علاقمندان به این موضوع میتوانند کتابهای «التوحید» و «کشف الشبهات» محمدبن عبدالوهاب را مطالعه نمایند.