نویسنده: عبدالرحیم دارستانی
معروف است که عملکرد کلیسای کاتولیک درقرون وسطا چندان خوشایند و مطلوب نبوده و امروزه کمتر کسی از آن دفاع میکند. گفته میشود فساد همه جانبه، این کلیسا را فراگرفته بود. کلیسا در پی این بود که به هر وسیله ممکن بر اموال خود بیفزاید. کلیسای کاتولیک رم از همان قرن چهارم با یک سند مجعول که به عطیه قسطنطین معروف است، مدعی شد قسطنطین، بخش عمدهای از زمینهای حاصلخیز اروپا را به کلیسا بخشیده است. سران کلیسا مجبور بودند برای اجاره دادن این زمینها به مردم با حاکمان محلی همکاری کنند. این حاکمان نهایت ظلم و ستم را به مردم روا میداشتند و کلیسا از آنان حمایت میکرد. منصبهای کلیسایی سرقفلی داشت و هر پستی قیمتی داشت که باید به مقامات بالا پرداخته میشد. از سوی دیگر کسانی که به این پستها منصوب میشدند، یا به عبارت دقیقتر، این پستها را میخریدند، برای جبران قیمتی که پرداختهاند، مردم را سرکیسه میکردند. مجازات دنیوی گناه به صورت مغفرت فروشی درآمده بود و شکلی بسیار زشت به خود گرفته بود.
تجمع مال و آسایش مردان کلیسا، آنان را به فساد اخلاقی از جمله فساد جنسی کشاند. نمونههای متعددی از فساد جنسی سران کلیسا و حتی پاپها به وفور در تاریخ نقل شده است.
جنبه دیگری از عمل این کلیسا که شکل زشتی به خود گرفته بود، تفتیش عقاید و مجازات مخالفان بود. هر گونه مخالفت با کلیسا و اندیشههای او بدعت شمرده میشد و مجازات بسیار سختی، از جمله زنده سوزاندن را در پی داشت. نکته دیگر اینکه پست و مقام کلیسایی شغل آسمانی شمرده میشد و مشاغل دیگر دنیوی و فرو مایه! بین روحانیان و مردم فاصله زیادی ایجاد شد. مردم در تمام امور خود، حتی ارتباط با خدا، توبه و مراجعه به کتاب مقدس، آزاد نبودند و کلیسا همهکاره بود. در واقع انسان و انسانیت هیچگونه حرمت و شخصیتی نداشت. این امور باعث شد که روحانیان و مقامات کلیسایی نزد مردم به چهرههایی منفور مبدل شوند. اینگونه بود که هنگامی که در پایان قرون وسطا شعار انسانگرایی در نهضت رنسانس سر داده شد، مورد استقبال فراوانی از سوی مردم واقع شد.