نویسنده: علی الشیخ و محمد کاشانی
از جمله استدلالاتی که مسیحیان برای اثبات الوهیت مسیح از کتاب مقدس ذکر میکنند برخی از آیاتی است که از حواریون در وصف مسیح ذکر شده که به بررسی آن میپردازیم
1- کلمه خدا(یی) بود
یکی از مهمترین استدلالات مسیحیان بر الوهیت مسیح آیه اول یوحنا است.
«در ابتداء کلمه بود و کلمه پیش خدا بود و کلمه خدا بود.» (یوحنا 1: 1)
پیروان تثلیث ادعا میکنند که این به معنی آن است که «کلمه» (به یونانی لوگوس) که بصورت عیسی مسیح بر زمین آمد خودِ خدای قادر مطلق بود. و به این آیه استناد میکنند که مسیح خدا بود.
پاسخ
توجه کنید که در اینجا نیز مضمون متن، زمینه را برای درک دقیق مطلب مهیا میسازد. این آیه میگوید که «کلمه پیش خدا بود.» فردی که «پیش» شخص دیگری باشد نمیتوان همان شخص باشد. هماهنگ با این مطلب، مجله نشریات کتاب مقدس، به سردبیری جوزف آ. فیتس مایِر یسوعی ، اشاره میکند که اگر قسمت آخر یوحنا 1: 1 به معنی خدای [قادر مطلق] تفسیر شود ، در آنصورت «با عبارت پیشین آن در تضاد خواهد بود»، که میگوید کلمه پیش خدا بود.
ترجمه دقیق آیه مذکور چیست؟
در یوحنا 1: 1، اسم یونانی تِئوس (خدا) دو بار قید میشود. بار اول به خدای قادر مطلق اشاره میکند که کلمه پیش او بود «و کلمه [لوگوس] نزد خدا [شکلی از تئوس] بود». این تئوس اول به دنبال شکلی از حرف تعریف یونانی تون میآید که به هویتی بخصوص اشاره میکند، در این مورد خدای قادر مطلق.
از طرف دیگر هیچ حرف تعریفی برای تئوس دوم در یوحنا 1: 1 وجود ندارد. بنابراین ترجمه تحتاللفظی چنین خواهد بود، «و خدا بود کلمه.» معهذا ، دیدهایم که بسیاری از ترجمههای دومین تئوس (یک اسم مسند) را بصورت «الهی» ، «خداگونه» ، یا «خدایی» ارائه میدهند. آنها با چه اختیاری این کار را میکنند؟
زبان یونانی کُیینی حرف تعریف دارد، اما حرف نکره ندارد. بنابراین وقتی که پیش از اسم مسند حرف تعریف نیامده باشد، بسته به مضمون متن ممکن است نکره باشد.
مجله نشریات کتاب مقدس میگوید که عبارتهایی که «دارای مسندی بدون حرف تعریف هستند که پیش از فعل میآید، اصولاً معنی توصیفی دارند.» همانطور که این مجله مینویسد، این موضوع معلوم میدارد که لوگوس میتواند به خدایی تشبیه شود. همچنین در مورد یوحنا 1: 1 میگوید: «قدرت توصیفی این مسند آنقدر زیاد است که این اسم [تئوس] را نمیتوان معرفه در نظر گرفت.»
ترجمههای دیگر این آیه را چگونه ترجمه کردند؟
توجه کنید، که ترجمههای دیگر، این قسمت از آیه را چگونه ارائه میدهند:
1808: «و کلمه خدایی بود.» ترجمه اصلاح شده عهد جدید، بر اساس ترجمه جدید اسقف اعظم نیوکام ، با متن اصلاح شده.
1864: «و خدایی بود کلمه.» ترجمه موکد دو زبانه، قرائت مابین سطرها از پنجامین ویلسون.
1928: «و کلمه وجودی الهی بود.» کتاب مقدس سانته نِر، انجیل یوحنا ، از موریس گوگل.
1935: «و کلمه الهی بود.» کتاب مقدس – ترجمه آمریکایی، از ج. م. پ. اسمیت و اِ. ج. گودسپید.
1946: «و از نوعی الهی بود کلمه.» عهد جدید، از لودویگ تیمِه.
1950: «و کلمه خدایی بود.» ترجمه دنیای جدید از نوشتههای مقدس یونانی مسیحی.
1958: «و کلمه خدایی بود.» عهد جدید، از جیمز ل. تومانِک.
1975: «و خدایی (یا از نوعی الهی) بود کلمه.» انجیل یوحنا از زیگفرید شولتس.
1978: «و از نوع خداگونه بود لوگوس.» انجیل یوحنا از یوهانِس شنایدِر.
و مسلم است که نه تنها مسیح بلکه همه مقدسان و انبیا هم خدایی بودند و حواریون مسیح هم خدایی بودند چنان که خود مسیح درباره ایشان میفرماید (انجیل یوحنا 17: 12)
ای پدر قدوس اینها (حواریون) را که به من دادی به اسم خود نگاه دار تا یکی باشند چنانکه ما هستیم
بنابراین یوحنا 1: 1 خصوصیت کلمه را نشان میدهد، این که او «الهی»، «شبیه خدا»، «خدایی» است، و نه اینکه خدای قادر مطلق است. این مطلب با بقیه کتاب مقدس هماهنگی دارد که نشان میدهد عیسی، که در اینجا در نقش سخنگوی خدا «کلمه» خوانده میشود، زیر دست مطیعی بود که از طرف خدای متعال و قادر مطلقِ خود به زمین فرستاده شد.
در بسیاری از آیات دیگر کتاب مقدس، تقریباً همه مترجمان زبانهای دیگر، هنگامی که جملات یونانی با ساختاری مشابه را ترجمه میکنند بطور ثابت حرف نکره را در آنها میگنجانند. برای مثال در مرقس 6: 49 هنگامی که شاگردان دیدند که عیسی بر روی آب راه میرود، کتاب مقدس ترجمه فارسی ، چاپ 1904 میگوید: «[آنها] تصوّر نمودند که این خیالی است . . .»در یونانی کُیینی، پیش از واژه «خیال» حرف نکره وجود ندارد. اما تقریباً همه مترجمان در زبانهای دیگر حرف نکره را (مانند «ی» نکره در آخر واژه «خیالی» )، به منظور برقراری هماهنگی بین ترجمه و مضمون متن، بدان اضافه میکنند. به همین ترتیب، چون یوحنا 1: 1 نشان میدهد که کلمه پیش خدا بود، او نمیتوانست خدا باشد بلکه «خدایی»، یا «الهی» بود.
جوزف هنری تایِر، عالِم الهیات و پژوهشگری که بر روی ترجمه آمریکن استاندارد کار میکرد بسادگی اظهار کرد: «لوگوس الهی بود، نَه خودِ وجودِ [قادر مطلق] الهی.» و جان ل. مک کنزی یسوعی در فرهنگ کتاب مقدس نوشت: (یوحنا1: 1) «باید به دقت ترجمه شود . . . (کلمه وجودی الهی بود).»[1]
2- مسیح خدای پسر یا پسر خدا
یکی دیگر از استدلالات مسیحیان برای خداوندی مسیح این است که در مواردی از کتاب مقدس، عیسی خود را پسر خدا خطاب کرده و از خداوند تعبیر به «پدر» یا «پدرم» کرده است، پس فهمیده میشود او پسر خداست.
«پس عیسی آوازی بلند برآورد و جان داد ... و چون یوزباشی که مقابل وی ایستاده بود، دید که بدینطور صدا زده، روح را سپرد، گفت: فیالواقع، این مرد پسر خدا بود.» (مرقس 16: 37-39)
و در موارد زیادی در کتاب مقدس مسیح پسر خدا نامیده شده[2] البته پسر خدا بودن مسیح ربطی به تولدش از مریم باکره ندارد بلکه او قبل از اینکه از مریم باکره متولد شود پسر خدا بود [3]
پاسخ
الف) در جواب به این دلیل باید گفت که: وقتی به کتاب مقدس مراجعه میکنیم، میبینیم در ادبیات این کتب، خداوند «پدر همه مؤمنین و صالحین» خوانده شده است و در موارد متعدد از مؤمنین تعبیر به فرزندان خدا شده است. و افراد بسیاری مانند بنی اسراییل هم پسران خدا خوانده شدند و اگر بنا باشد ما او را فرزند واقعی خدا بنامیم باید بنی اسراییل را هم فرزند واقعی خدا بنامیم به آیات زیر دقت کنید:
و حتی در مواردی در تعالیم حضرت عیسی علیهالسلام آمده است که هنگام دعا کردن خداوند را بعنوان «پدر» خطاب کنید: نمونه این ادبیات در آیات زیر ببینید: «پس شما به اینطور دعا کنید:
ای پدر ما که در آسمانی، نام تو مقدس باد (متی 6: 9 و 14)
در موارد متعددی از آیات کتاب مقدس مسیح هم به پدر آسمانی خدا خطاب کرده در حالی که اگر خودش نیز خدا بود نمیبایست وی را خدا خطاب کند
«... ولیکن نزد برادران من رفته، به ایشان بگو که نزد پدر خود و پدر شما، و خدای خود و خدای شما میروم.» (یوحنّا 20: 17)[4]
فرزند خدا بودن اختصاصی به مسیح ندارد بلکه هر کسی که اطاعت خدا کند فرزند خدا خطاب میشود
در متی میخوانیم: «من به شما میگویم که: ... (اعمال صالح انجام دهید) تا پدر خود را که در آسمان است پسران شوید» (متی 5: 44-45)
و به طور کلی در کتاب مقدس هر کس عادل باشد فرزند خداست و اختصاصی به مسیح ندارد «اگر فهمیدهاید که او (خدا) عادل است، پس میدانید که هر که عدالت را بجا آورد، از وی تولد یافته است» (رساله اول یوحنا 2: 29: [5])
ب) و در ادبیات کتاب مقدس همه مومنین فرزندان خدا هستند و اختصاصی به مسیح ندارد و به طور اختصاصی داود و سلیمان و آدم (ع) فرزند خدا خوانده شدند «(حضرت موسی علیهالسلام فرمود: ) شما پسران یهُوَه خدای خود هستید.» (11ـ سفر تثنیه14: 1)
در اول تواریخ میخوانیم: «(خداوند به داود فرمود: ) چون روزهای عمر تو تمام شود ... بعد از تو نَسلَت را برمیانگیزم ... او خانهای برای من بنا خواهد کرد ... من او را پدر خواهم بود و او مرا پسر خواهد بود ...» (13ـ اول تواریخ 17: 11-14)[6]
مسیحیان با اینکه در همه این موارد کلمه «پدر» را به معنای مجازی میگیرند، اما هرگاه حضرت مسیح علیهالسلام کلمه «پدرم» را بکار میبرد و با آن اشاره به خدا میکند را به معنای حقیقی آن معنی میکنند و حضرت عیسی را پسر واقعی و حقیقی خدا میدانند.
[1] . مقاله آیا باید به تثلیث معتقد باشیم – ارگان رسمی شاهدان یهوه
[2] . متی، 3: 17 ؛ 4: 3و 6 ؛ 8: 29 ؛ 14: 33 ؛ 16: 16 ؛ 17: 5 ؛ 26: 63 ؛ 27: 54
مرقس، 1: 1؛ 1: 11 ؛ 3: 11 ؛ 5: 7 ؛ 9: 7 ؛ 14: 61 و 62
لوقا، 1: 32 و 35 ؛ 3: 22 ؛ 4: 41 ؛ 9: 35 ؛ 22: 70
یوحنا، 1: 34 ؛ 1: 49 ؛ 3: 16 و 18 ؛ 5: 24 و 25 ؛ 9: 35 ؛ 10: 36 ؛ 19: 7 ؛ 20: 31
[3] . استوارت الیوت ، راز تثلیث ،ص 130
[4] . به موارد دیگری توجه كنید: «پس مثل ایشان (امتهایی كه تكرار باطل میكردند) مباشید زیرا كه پدر شما حاجات شما را میداند پیش از آنكه از او سؤال كنید» (متی 6: 8:)
[5] . نمونههای دیگری هم در آیات وجود دارند مثلا لوقا از مسیح روایت میکند که: «زیرا ممكن نیست كه دیگر بمیرند (كسانی كه مستحق رسیدن به آن عالم هستند) از آن جهت كه مثل فرشتگان و پسران خدا میباشند، چونكه پسران قیامت هستند» (لوقا 20: 36)
در متی نیز میخوانیم: «همچنین بگذارید نور شما بر مردم بتابد تا اعمال نیكوی شما را دیده، پدر شما را كه در آسمان است تمجید نمایند.» (متی 5: 16)
یا یوحنا میگوید «و اما به آن كسانی كه او را قبول كردند قدرت داد تا فرزندان خدا گردند، یعنی به هر كه به اسم او ایمان آورد، كه نه از خون و نه از خواهش جسد و نه از خواهش مردم بلكه از خداوند تولد یافتند» (1: 12 و 13)
یوحنا نیز میگوید: «ای حبیبان، یكدیگر را محبت بنماییم زیرا كه محبت از خداست و هر كه محبت مینماید از خدا مولود شده است و خدا را میشناسد.» (رساله اول یوحنّا 4: 7)
[6] . و یا در باره حضرت داود داریم «(خداوند به حضرت داود فرمود:) تو پسر من هستی امروز تو را تولید كردم» (كتاب مزامیر، مزمور 2: 7)