مقالات

پولس و بدعت ها

hashie bala 

     

   

نویسنده : محمد صادق احمدی

  

معنای بدعت

بدعت در لغت به معنای «چیز نو پیدا شده که سابقه نداشته باشد، رسم و آیین نو و سنت تازه که بر خلاف دستور دین جعل شود» به کار رفته است.[1]در اصطلاح ادیان وقتی سخن از بدعت به میان می‌آید منظور از آن همان معنای سوم است.

البته همه اینها در صورتی است که از این واژه در جای خود و درست استفاده شود؛ در غیر این صورت بکارگیری آن غلط خواهد بود. مثلا در اسلام و اندکی پس از رحلت پیامبر اسلام جنگ‌هایی علیه کسانی که حاضر به پرداخت زکات به خلیفه نبودند شروع شد و ایشان را بدعت‌گذار می‌خواندند. در حالی‌که واقعیت امر چیز دیگری بود و ایشان منکر زکات نبودند تا بدعت‌گذار خوانده شوند بلکه خلیفه را غاصب مقام خلافت می‌دانستند و برای خلافتش مشروعیت قائل نبودند. از این رو از پرداخت زکات به او خودداری کردند.

بنابراین همانطور که در مثال روشن شد باید در بکارگیری واژه بدعت در مواردی که استعمال شده، تامل و موشکافی بیشتری صورت گیرد.

در دین مسیح نیز همین نکته شایسته توجه است؛ زیرا پس از صعود مسیح نیز اختلافاتی در میان پیروانش ایجاد شد و برخی از آنها، دیگران را متهم به بدعت‌گذاری کردند. زیرا همیشه کسانی هستند که خود را مصلح یک نظام فاسد یا جوینده تفسیری صحیح در مورد آن می‌پندارند ولی مدافعان آن نظام، آنها را منحرف و تحریف کننده حقیقت می‌دانند. بنابراین گروهی که مغلوب می‌شود بدعت‌گذار خوانده می‌شود. از این روی پولس در رساله‌اش می‌گوید: «و از کسی که از اهل بدعت باشد بعد از یک دو نصیحت اجتناب نما. زیرا می‌دانی که چنین کسی مرتد و از خود ملزم شده در گناه رفتار می‌نماید.»[2] جوان گریدی در همین زمینه می‌‌گوید: مردم مسیحیت را بسیار تحریف کرده‌اند و این تحریف، ایشان را بدانجا رهنمون شده است که عمل‌شان تناقض مستقیم با اصول اساسی آن دارد.[3]

پس از این مقدمه به بدعت‌های مسیحیت می‌پردازیم.

  

بدعت‌های مسیحیت

تاریخ هیچ‌گاه سیر یکسانی نداشته و همیشه در تحول سپری شده است.از این رو شمارش تمام بدعت‌های مسیحیت در یک مرحله مطلوب نیست بلکه باید با توجه به فضای حاکم بر کلیسای مسیحی در هر دوره بدعت‌های آن نیز بررسی شوند.

پرداختن به سال‌های نخست مسیحیت و بدعت‌های آن از این جهت اهمیت دارد که در این زمان است که آموزه‌های کلیسا! در روندی تدریجی به شکل نهایی خود رسیده است.

  

ثمره ایمان پولس: اولین جدایی در مسیحیت

پس از صعود مسیح، حواریون تبلیغ میان گروه‌های یهودی را آغاز کردند. یکی از یهودیانی که پس از مدتی به شکلی عجیب ایمان آورد شخصی بنام پولس بود.

پولس که برای دستگیری مسیحیان دمشق به سوی این شهر رهسپار بود، طبق روایت خودش در راه، نور مسیح را دید و آواز آن حضرت را شنید که او را به خاطر کارهایش توبیخ نمود. وی که بینائیش را در این حادثه از دست داده بود به دستور مسیح به دمشق رفت و در آنجا توسط شخصی به نام حنانیا بینائیش را بازیافت و از روح‌القدس پُر شد.[4]

پس از این جریان پولس خود را یک مسیحی متعصب پنداشت و برای تبشیر مسیحیت به هر وسیله‌ای تمسک جست و در این راه حتی برخی از آموزه‌های خود مسیحیت را نیز عوض کرد. جان ناس، تاریخ‌نگار مسیحی در این زمینه می‌گوید: «باید گفت آن دین عیسوی که پیروان عیسی روی شالوده ایمان به او بنیاد نهادند غالبا در صورت و معنا با تعلیم آن معلم فرق بسیار دارد.»[5] و در جای دیگر در مورد شخص پولس این‌گونه آورده است: «پولسِ حواری را غالبا دومین موسس مسیحیت لقب داده‌اند و مسلما او در این راه جهاد بسیار کرد و فرقه طرفداران اصول و شرایع موسوی را مغلوب ساخت به طوری ‌که آنها اهمیت موقع و مقام خود را بر اثر مساعی پولس از کف دادند ولی اهمیت او بیشتر از آن جهت است که وی اصول لاهوت و مبادی الوهی خاصی به وجود آورد».[6]جوان گریدی نیز در مورد تغییرهای پولس می‌نویسد: پولس به خاطر توسعه یافتن افکارش متهم شده است که آن قدر مسیحیت را تغییر داد که گویی مؤسس دوم آن است.[7]

جالب اینجاست که پولس پس از مسیحی شدن اشتیاقی به دیدن حواریون مسیح نداشت و اولین ملاقات وی با حواریون سه سال پس از ادعای مکاشفه‌اش بود. زیرا اورشلیم شهری بود که وی در آن مسیحیان را شکنجه می‌کرد. بنابراین با تاخیر وارد آنجا شد و پس از آن هم بشارت مردم اورشلیم را بر عهده نگرفت. او خود می‌گوید:

«و به اورشلیم هم نزد آنانی که قبل از من رسول بودند نرفتم بلکه به عرب شدم و باز به دمشق مراجعت کردم. پس بعد از سه سال برای ملاقات پطرس به اورشلیم رفتم و پانزده روز با وی بسر بردم اما از سایر رسولان جز یعقوب برادر خداوند را ندیدم».[8]

پولس پس از این مسافرت سه ساله که مى‌گوید به عربستان بوده است به مدت هشت سال از صحنه تاریخ پنهان مى‌ماند و در زادگاهش به تامل در الهیاتى مى‌پردازد که متاثر از تفکر یونانى است. ویل دورانت که پدر تاریخ غرب لقب گرفته در این زمینه می‌گوید: پولس در آنجا دوباره تحت تأثیر الهیات رستگاری راز وارانه‌ای قرار گرفت که در میان یونانیان رواج داشت.[9]

  

نزاع در مورد نفی شریعت

پولس اندکی بعد به انطاکیه مى‌رود و در آن کلیسایى از غیر یهود ایجاد مى‌کند. او با کلیساى اورشلیم که مرکب از حواریونى نظیر پطرس و یعقوب، برادر عیسى بود به شدت درگیر می‌شود. مساله مورد اختلاف آنها اجراى شریعت توسط غیر یهود بود که پطرس حوارى آن را لازم مى‌دانست اما پولس بر این نظر نبود و حتى پیروان شریعت را ملعون مى‌خواند[10] و این در حالی بود که مسیح طبق روایت انجیل گفته بود:

«گمان مبرید که آمده‌ام تا تورات و نوشته‌های پیامبران را نسخ کنم؛ نیامده‌ام تا آنها را نسخ کنم بلکه آمده‌ام تا تحقق‌شان بخشم. زیرا آمین به شما می‌گویم تا آسمان و زمین از میان نرود. نقطه یا همزه‌ای از تورات هرگز از میان نخواهد رفت تا اینکه همه به انجام رسد. پس هر که یکی از کوچکترین این احکام را بشکند و به دیگران نیز چنین بیاموزد در پادشاهی آسمان، کوچکترین به شمار خواهد آمد اما هر که این احکام را اجرا کند و آنها را به دیگران بیاموزد او در پادشاهی آسمان بزرگ خوانده خواهد شد …»[11] البته حواریون طبق روایت عهد جدید به شریعت عمل کرده و آن را تعلیم می‌دادند.

بنابراین قضاوت در مورد این که حواریون در مورد این مساله بدعت‌گذار بودند یا پولس، جای اندکی تامل دارد که با مراجعه به متون مقدس مسیحیت روشن می‌شود.

نیچه متفکر بزرگ عالم مسیحیت نبز به این نکته توجه کرده و در آخرین اثر خود به نام دجال، پولس را بنیان‌گذار واقعی مسیحیت و در عین حال بزرگ‌ترین تحریف‌کننده آن توصیف می‌کند.[12]

  

شیوه های تبلیغی؛ اطاعت از حکومت و تقابل با حواریون

پولس همچنین با دعوت کلیساها به فرمانبردارى محض از حکومت و حاکمان، خود را براى حکومت، بى‌خطر جلوه مى‌داد.[13] و این در حالی بود که مسیح با حاکمان ظالم در تقابل بود.[14]

پولس براى ترویج مسیحیتی که با رویایش درک کرده بود تلاش بسیار کرد و مسافرت‌های زیادی انجام داد. سفرهایی که تنها به مناطق مهم و مرکزى محدود مى‌شد.[15]پولس در هر شهرى که طرفدارانى پیدا مى‌کرد آنها را نظم مى‌بخشید و تبلیغ در اطراف آن شهر را به آنها واگذار مى‌نمود. سپس به جاهاى دیگر مى‌رفت ولى از کار کلیساهایى که در شهرهاى مختلف پایه‌گذارى مى‌کرد غافل نبود و همواره با آنها مکاتبه مى‌کرد و گاه نمایندگانى براى سرکشى به آن مناطق اعزام مى‌نمود. بنابراین مسیحیتى که توسط عیسى پایه‌گذارى شده بود نتوانست از حوزه فلسطین خارج شود اما پولس به خوبى از امپراطورى وسیع روم بهره‌بردارى کرد.

او در طول این سفرها، در کنیسه شهرها به موعظه مى‌پرداخت و به تعداد طرفداران خود مى‌افزود و پس از مدتی در جریان این جدال‌ها، پطرس حوارى را به ریاکارى متهم کرد.[16] این در حالى بود که عیسى با اشاره به پطرس گفته بود که من کلیساى خود را بر پایه این صخره بنا مى‌کنم.

  

توجه به عیسی

مساله دیگری که هانس کونگ، متفکر بزرگ مسیحی مطرح کرده این نکته است که پولس از عیسی نام نمی‌برد. او می گوید: …آیا عجیب نیست که پولس -که شخصاً عیسی را نمی‌شناخت- به ندرت در رساله‌هایش به شخص عیسی و موعظه تاریخی او اشاره می‌کند؟ آیا این امر عجیب به نظر نمی‌رسد که هیچ یک از تمثیل‌های عیسی یا موعظه او بر روی کوه یا معجزات عیسی و اصلاً محتوای پیام عیسی در رساله‌های پولس یافت نمی‌شود؟ پاسخ من این است که این عجیب است…»[17]

  

پولس پیروز این نزاع

سرانجام در این نزاع پولس بود که توانست رهبرى مسیحیان غیر یهودى را به عهده گیرد و با سهل‌گیرى در شریعت و به عهده گرفتن رهبرى مسیحیان غیر یهودى، روز به روز پیروان بیشترى پیدا کند در حالى‌که مسیحیتی که حواریون تبلیغ می‌کردند در میان جمعیت محدود صرفا یهودى رشد اندکى داشت که پیروان آن هم پس از چندى در اثر درگیرى‌هاى داخلى پراکنده شده، از صحنه تاریخ کنار رفتند.

  

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

پس از گزارش سرگذشت ایمان پولس و اختلاف او با حواریون، می‌توان به طور خلاصه محورهای اختلافات را این گونه برشمرد:

۱- نفی شریعت

۲- اطاعت از حاکمان

۳- جواز خوردن گوشت قربانی برای بت‌ها و….

البته با این گزارش مختصر نمی‌توان به نظری قاطع دست یافت. بنابراین بر محققان نیاز به بازخوانی تاریخ مسیحیت برای روشن شدن مسیح ناب از دروغین و بدعت‌گذار بودن یا نبودن گروه‌های متهم، پوشیده نیست.

  

منبع: سایت پژوهشکده باقرالعلوم

    


[1]فرهنگ فارسی عمید، مدخل باء ، واژه بدعت

[2]رساله پولس به تیطس ، ۱۰:۳

[3]گریدی،جوان ا؛ مسیحیت و بدعتها ،سلیمانی اردستانی،قم ،موسسه طه ،۱۳۸۴،چاپ دوم،ص ۳۲

[4]اعمال رسولان ۹ :۱ ـ۱۷

[5]ناس،جان بی؛تاریخ جامع ادیان،اصغر حکمت،تهران،انتشارات علمی فرهنگی،چاپ۱۳،ص ۶۰۸

[6]همان ، ص ۶۱۳

[7]مسیحیت و بدعت ها ، ص ۴۷

[8]غلاطیان ۱ :۱۷ ـ۱۹

[9]دورانت ،ویل ؛ تاریخ تمدن ج ۳ ،حمید عنایت و … ، تهران ،سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی ، ۱۳۷۱ ، ص ۶۸۲

[10]غلاطیان ۱:۳

[11]متی ۱۷:۵-۲۰

[12]کونگ،هانس؛ متفکران بزرگ مسیحی ، گروهخ مترجمان ، قم ، دانشگاه ادیان و مذاهب ، سال ۱۳۸۶ ،ص ۱۷

[13]رومیان ۱۳ :۱ ـ۵

[14]وورست ،رابرت ای ؛ مسیحیت از لابلای متون ، جواد باغبانی وعباس رسول زاده ،قم ،موسسه امام خمینی ،۱۳۸۴ ص ۱۰۷

[15]متفکران بزرگ مسیحی ،ص ۲۲

[16]غلاطیان ۲ :۱۳

[17]متفکران بزرگ مسیحی ،ص ۲۳

   

 

بنیاد علمی فرهنگی محمد (ص)

 

 

logo-samandehi

جستجو