مقالات

فرجام‌شناسی مسیحی(بخش سوم): پیشا‌هزاره‌گراییِ تاریخی

hashie bala

   

نویسنده: مصطفی رستگار

     

پراختلاف‌ترین و پردامنه‌ترین حوزه تفکر و نظریه‌‌پردازی در آیین مسیحیت، فرجام‌شناسی است. مسیحیانِ جهان در هیچ موضوع دینیِ دیگری تا بدین اندازه متنوع و متفاوت نمی‌اندیشند. مروری کوتاه بر ادبیات فرجام‌شناسیِ مسیحی روشن می‌سازد که در این شاخه از الهیات مسیحی، چندین دیدگاه مختلف وجود دارد. البته با دقت در این مکاتب و نظریه‌ها، می‌توان فهمید که همه آنها از سه آبشخور اصلی سیراب می‌شوند؛ این سه مکتب مادر که مبانی فکریِ نظریه‌های مختلف فرجام‌شناسی مسیحی محسوب می‌شوند عبارتند از پیشاهزاره‌گرایی،  پَسا‌‌هزاره‌گرایی و ناهزاره‌گرایی.[۱]

    

فرجام‌شناسی‌های شیعی و مسیحی

پیش از پرداختن به این مکاتب مادر و توضیح اجمالی هر یک از آن‌ها، باید گفت که مؤمنان مسیحی نیز همانند ما مسلمانان در انتظار آخرالزمان و فرجام جهان و حوادث مربوط به آنند. ما مسلمانان بر اساس کتاب و سنت، منتظر دو حادثه مهم در پایان جهانیم: حادثه اول، ظهور منجیِ موعود و برپایی حکومت عدل جهانی به دست اوست؛ بالأخص، ما شیعیان منتظر وقوع رَجعت معصومین علیهم السلام و نیز رَجعت افرادی خاص از بدان و خوبان هستیم.

پس از تحقق پیشگویی‌های مربوط به دوران ظهورِ موعود و دوران رَجعت، نوبت به حادثه دوم می‌رسد؛ و آن چیزی نیست جز ساعت موعود در قرآن و زیر‌و‌زبر‌شدنِ زمین و آسمان و برپایی قیامت و رستاخیزِ مُردگان و وَضعِ میزان و داوری و حُکم بر انسان یا حتی شاید حیوان به پاداش یا عقاب.

پس ما به انتظار دو چیز نشسته‌ایم: اولاً به انتظار ظهور مُنجیِ موعود و برپایی حکومت عدل الهی در جهان؛ و ثانیاً، به انتظار قیامت و داوری و حکم به بهشت و جهنم و شاید به جایگاهی میان آن دو.

مسیحیان نیز فی‌الجمله منتظر نظائرِ چنین وقایعی هستند و مکاتب مختلف فرجام‌شناسی‌شان نیز درباره نظائرِ چنین وقایعی در پیشگویی‌های مسیحی است. در مسیحیت نیز مُنجی موعودی وجود دارد که البته کسی نیست جز عیسی مسیح که به اعتقاد آنان پسر خداست. بر اساس آموزه تثلیث، پسر‌خدا‌‌بودن هیچ منافاتی با خدا‌بودن ندارد؛ بنابراین، عیسی مسیح همان خداوند است. پس باید گفت که مُنجیِ موعودِ مسیحیان که وعده داده است روزی به زمین باز خواهد گشت و حکومت عدل جهانی تشکیل خواهد داد، خود خداوند است، و آنان منتظرِ بازگشت خود خداوند به زمین‌اند. سلطنتِ عدلِ عیسوی بر جهان، هزار سال طول خواهد کشید و سپس ابدیت آغاز خواهد شد و خوبان و بدان به پاداش و کیفر ابدی خویش خواهند رسید. البته در مسیحیت، این خودِ عیسی مسیح است که در روز رستاخیز که همان روز بازگشت او می‌باشد، مردگان را زنده کرده، داوریِ روز جزا را به انجام رسانده، خوبان و بدان را پاداش و کیفر داده، آنان را رهسپار ابدیت خواهد کرد؛ چرا‌که این امور را خداوند باید انجام دهد و خداوندِ مسیحی نیز جز او کسی نیست.

   

پیشاهزاره‌گرایی

حال سؤال این است که عیسی مسیح یا همان خداوند، در چه زمان و به چه کیفیت به زمین باز خواهد گشت و اجمال و تفصیلِ بازگشت او به زمین چگونه خواهد بود؟ درست در پاسخ به همین سؤال بود که در طول تاریخِ مسیحیت، مکاتب مختلف فرجام‌شناسیِ مسیحی شکل گرفت. در میانِ مکاتب فرجام‌شناسیِ مسیحی، مکتبی که به اندیشه مشهورِ آخرالزمان‌شناسیِ شیعی بسیار شبیه است، پیشا‌هزاره‌گرایی نام دارد.

پیشا‌هزاره‌گرایی، فی‌الجمله بر این باور است که عیسی مسیح در حدود سال ۳۳ میلادی مصلوب ‌شد، بر صلیب جان داد و پس از سه روز، دوباره زنده‌ شد و به آسمان به نزد پدرش عروج کرد. او پیش از آنکه به آسمان عروج کند، به رسولان و شاگردان خود وعده داد که سرانجام از آسمان به زمین باز‌خواهد گشت. مسیحیانِ پیشاهزاره‌گرا این بازگشت را «آمدنِ‌دوم» می‌نامند و معتقدند که عیسی مسیح روزی به زمین باز خواهد گشت و حکومت جهانیِ هزارساله‌ای را به پایتختیِ اورشلیم تشکیل خواهد داد و صلح و عدالت را در تمام جهان خواهد گسترد.

پیشا‌هزاره‌گرایان درباره ویژگی‌ها و روند حوادثِ مربوط به این بازگشت، اختلاف‌نظرهای فراوانی دارند. این اختلاف‌نظرها در طی سال‌ها بحث و بررسی و تضاربِ ایده‌ها و افکارِ گوناگون، منجر به ایجادِ مکتب فرجام‌شناختیِ پُر‌پیچ‌و‌خم و تو‌در‌تویی شده است که اِشراف نسبی بر آن به مطالعه و کنکاش نسبتاً زیادی احتیاج دارد؛ ولی در یک تقسیم‌بندی کلی، این اندیشه فرجام‌شناختی دارای دو نوعِ اصلی است که در عین اشتراکات فراوان، بسیار با هم متفاوتند: نوع اول و بسیار قدیمیِ آن، پیشا‌هزاره‌گرایی تاریخی یا کلاسیک نام دارد؛ و نوع دوم و جدید آن را نیز پیشا‌هزاره‌گرایی تدبیری می‌نامند. مکتب پیشا‌هزاره‌گرایی، خواه از نوع تاریخی خواه از نوع تدبیری، مکتبی پیچیده است و کمی گیج‌کننده‌ به نظر می‌‌رسد؛ اما به منظور آشناییِ پژوهش‌گرِ مبتدی، می‌توان صرفِ اسکلتِ این نظام فکری را هر‌چند به صورتی ناقص در چند پاراگراف خلاصه کرد. اگر بتوانیم نوعِ تاریخی این مکتب را خوب بفهمیم، به واقع پس از توضیحاتی مختصر، نوعِ تدبیری آن را نیز فهمیده‌ایم.

farjam3 1    

   

فرجام جهان در پیشا‌هزاره‌گرایی تاریخی

پیشاهزاره‌گراییِ تاریخی بر این باور است که ظهورِ دومِ عیسی مسیح، پس از وقوع برخی علائمِ قابل‌تشخیص روی خواهد داد، علائمی همچون رسیدنِ انجیل به همه اُمت‌ها در اَقصی‌نقاطِ جهان، ارتدادی بزرگ، جنگ‌ها، قحطی‌ها، زمین‌لرزه‌ها، ظهور ضدمسیح و محنت بزرگِ هفت‌ساله. به خلاف برخی دیگر از دیدگاه‌ها که محنت بزرگ هفت‌ساله را مختص بی‌ایمانان می‌دانند، پیشاهزاره‌گرایانِ تاریخی معتقدند که مسیحیانِ عالم نیز در آن دورانِ دشوار دچار رنج و سختی خواهند شد و چنین نخواهد شد که خداوند برای دراَمان‌ماندنِ آنان از آن محنت بزرگ، آنان را به آسمان عروج دهد، بلکه عروجِ آنان به آسمان پس از تحمل مصائبِ هفت‌ساله و صرفاً برای استقبال از عیسی مسیح در آستانه فرود او به زمین خواهد بود.

به هر حال، در پایان محنتِ هفت‌ساله، آمدنِ دومِ عیسی مسیح اتفاق خواهد افتاد؛ او در آسمان ظاهر شده، پیش از آنکه به زمین فرود آید، مردگانِ از مؤمنان، از زمان آدم تا آن زمان، را از قبرها بیرون آورده، بدن‌های نامیرا به آنان عطا خواهد کرد. او بدن‌های زندگانِ از مؤمنان را نیز مُتبدِّل ساخته، نامیرا خواهد گرداند. سپس جمیعِ مؤمنانِ رستاخیزیافته و تبدُّل‌ِهیأت‌یافته برای استقبال از او به آسمان ربوده خواهند شد و به اصطلاح، عروج خواهند کرد؛ سپس عیسی مسیح در همان آسمان، همه آنان را داوری کرده، پاداش‌هایشان را معین خواهد نمود؛ و بدینسان، رستاخیز نخست و داوری نخست رقم خواهد خورد. از آن پس، چنین مقرر خواهد بود که مؤمنان تا اَبَد با خداوندشان عیسی مسیح باقی بمانند و هیچ گونه جدایی در میانشان روی ندهد. در این خصوص، در نامه اول پولس به تسالونیکیان ۴: ۱۳-۱۸ چنین می‌خوانیم:

۱۳ ای برادران، نمی‌خواهیم از حال خُفتگان [یعنی مُردگان] بی‌خبر باشید، مبادا همچون دیگر مردمان که امیدی ندارند، به ماتم بنشینید. ۱۴ زیرا اگر ایمان داریم که عیسی مُرد و باز زنده شد، پس به همینسان خدا آنان را نیز که در عیسی خُفته‌اند، با وی باز‌خواهد آورد [یعنی آنان را زنده خواهد کرد]. ۱۵ این را به‌واسطۀ کلام خودِ خداوند به شما می‌گوییم: کسانی از ما که هنوز زنده‌اند و تا آمدنِ خداوند باقی می‌مانند، به‌یقین از خُفتگان پیشی نخواهند گرفت. ۱۶ زیرا خداوند، خود با فرمانی بلندآواز و آوای رئیسِ فرشتگان و نَفیر شیپورِ خدا، از آسمان فرود خواهد آمد. آنگاه نخست، مردگانِ در مسیح، زنده خواهند شد. ۱۷ پس از آن، ما که هنوز زنده و باقی مانده‌ایم، با آنها در اَبرها ربوده خواهیم شد تا خداوند را در هوا ملاقات کنیم، و بدینگونه همیشه با خداوند خواهیم بود. ۱۸ پس بدین سخنان، یکدیگر را دلداری دهید.

با فرود عیسی مسیح به زمین، یهودیانی که از دورانِ محنتِ هفت‌ساله جان سالم به در برده‌اند، به صِرفِ مشاهده سیمای او که مسیحایِ موعود آنان نیز می‌باشد توبه کرده، به او ایمان آورده، مسیحی می‌شوند. نخستین کاری که عیسی مسیح پس از استقرار در زمین انجام خواهد داد نبرد با ضدمسیح یا همان دجال و شکست‌دادنِ او و لشکریانش در جنگ هَرمَجِدون یا آرماگِدون خواهد بود، جنگی که در منطقه‌ای به نام المَجیدو در شمال کرانه غربی در سرزمین فلسطین روی خواهد داد. عیسی مسیح، دجّال و همچنین فردی با عنوانِ نبیّ کاذب را که در دوران محنت هفت‌ساله، مردم را به پرستش دجّال فرا خواهد خواند، به دریاچه آتش و گوگرد خواهد افکند. عیسی مسیح شیطان را نیز به زنجیر کشیده، به درون چاهی عمیق به نام هاویه خواهد انداخت، چراکه براساس کتاب مکاشفه، مقرر است که شیطان از هنگام بازگشت عیسی مسیح به زمین، به مدت هزار سال در چاه هاویه محبوس باشد.

سپس عیسی مسیح به یاوری و کارگزاریِ قدیسان یا همان مؤمنان مسیحی، حکومت عدل خود را بر جهان به مرکزیت اورشلیم برپا خواهد ساخت. در آن دوران، اُمت‌های گوناگون به خدا روی خواهند آورد و جنگ و ستم پایان خواهد یافت. عیسی مسیح هزار سال بر زمین حکم خواهد راند و با گُرز آهنین خود، صلح و عدالتِ مطلق را بر زمین برقرار خواهد کرد و حاکمان کشورهای مختلف جهان نیز دست‌نشاندگان او خواهند بود. این دوران هزارساله را عصر طلاییِ مسیحایی نیز می‌نامند.

در ابتدای این دوران هزارساله، معبد سلیمان نیز در اورشلیم از نو ساخته شده، اعیاد و روزه‌ها و نظام کِهانتِ اسرائیلی و آداب و رسوم قربانی از سر گرفته خواهد شد؛ ولی به هر حال، این امور ماهیتی مسیحی خواهد داشت و این خداپرستانِ مسیحی خواهند بود که آن‌ها را به جای خواهند آورد. اِحیای سُنت قربانیِ اسرائیلی در معبد نیز صرفاً به منظور یادآوری قربانی‌شدنِ عیسی مسیح و فداکاری بزرگ او در حق انسان‌های گناهکار خواهد بود نه به عنوان کفاره برای بخشش گناهان بشر، چرا‌که عیسی مسیح یک بار و برای همیشه برای همه گناهان بشر بر صلیب تپه جُلجُتّا کفاره داده است.

در پایان آن هزاره ‌پادشاهی، که البته لزوماً هزار سال نخواهد بود و عدد هزار را می‌توان کنایه از زمانی طولانی دانست، شیطان برای مدتی کوتاه از بند رها شده، برای طغیانی بزرگ علیه عیسای سلطان و قدیسانِ کارگزار فرصتی خواهد یافت. او سپاهی پُرشمار از یأجوج و مأجوج گرد آورده، اورشلیم را محاصره خواهد کرد؛ ولی شیطان و لشکریانش اَمان نخواهد یافت و در کوتاه‌زمانی آتشی از آسمان نازل شده، شَریران را طعمه خود خواهد ساخت.

سپس عیسی مسیح که خداوندِ متعال است رستاخیز دوم و داوری دوم (داوری تخت بزرگ سپید) را رقم خواهد زد. او که در آغاز سلطنت هزارساله خویش و در رستاخیز و داوری نخست، فقط مؤمنانِ از مردگان را از قبرها بیرون آورده بود، در رستاخیز و داوری دوم، غیرمؤمنان و شریران و بَدان را زنده ساخته، به حسابشان رسیدگی کرده، آنان را به دریاچه آتش و گوگرد خواهد افکند.

سپس خداوند، آسمان و زمین را از نو خواهد آفرید و آن لعنتی که به سبب گناه آدم بر طبیعت قرار گرفته بود، به طور کامل برداشته خواهد شد؛ بیابان همچون گُل سرخ شکوفا شده، طبیعتِ وحشی و درنده حیوانات دگرگون خواهد گشت. گرگ و بره با هم خواهند چَرید و شیر همچون گاو کاه خواهد خورد و خوراکِ مار خاک خواهد بود.

شهری بسیار بسیار باشکوه به نام «اورشلیم نو» نیز از آسمان نازل شده، مؤمنان وارد آن خواهند شد؛ «اورشلیم نو» شهر مکعب‌شکل یا هرمیِ بسیار عظیمی خواهد بود با طول و عرض و ارتفاعی هر کدام به درازای دوازده‌هزار تیرپَرتاب؛ این شهر جایگاه اَبدی عیسای خداوند و برگزیدگان او خواهد بود.

   

قدمت پیشا‌هزاره‌گرایی تاریخی

پیشا‌هزاره‌گرایی تاریخی، قدیمی‌ترین مکتب فرجام‌شناسی مسیحی است؛ سابقه این مکتب به عصر رسولان و صدر مسیحیت باز می‌گردد؛ چنین مکتبی از کلمات خود پولس قابل‌استنباط است. به علاوه، فصل شانزده کتاب دیداکه (مربوط به حدود سال‌های ۹۰ تا ۱۰۰ میلادی)، ایرنئوس (در حدود ۱۳۰ تا ۲۰۲ میلادی) که با یک واسطه[۲] شاگرد یوحنّای رسول بود، پاپیاس(در حدود ۸۰ تا ۱۵۵ میلادی)، ژوستین شهید (در حدود ۱۰۰ تا ۱۶۵ میلادی)،  ترتولیان (در حدود ۱۵۵ تا ۲۴۰ میلادی) و هیپولیتوس رومی (در حدود ۱۷۰ تا۲۳۵ میلادی) همگی چنین تعلیم می‌دادند که روزی خواهد رسید که عیسی مسیح به زمین  باز خواهد گشت و حکومتِ زمینیِ هزارساله‌ای تشکیل خواهد داد. درست به دلیل همین سابقه طولانی است که این مکتبِ قدیمی و اصیلِ فرجام‌شناختیِ مسیحی را پیشا‌هزاره‌گراییِ «تاریخی» یا «کلاسیک» می‌نامند.

این مکتب تا اوائل قرن چهار میلادی، قول مشهور در میان مسیحیان در بحث فرجام‌شناسی بود؛ ولی از قرن چهار به بعد، برخی از آباء کلیسا نظیر اوریجِن و آگوستین، و علی‌الخصوص آگوستین، فرجام‌شناسی ناهزاره‌گرایی را که مکتبی تأویل‌گراست و تفسیری روحانی و معنوی از حکومت هزارساله عیسی مسیح دارد، جایگزینِ پیشا‌هزاره‌گراییِ تاریخی کردند. سرانجام، در ۴۳۱ میلادی در شورای اِفِسُس، پیشاهزاره‌گرایی، بدعت قلمداد شد و از آن زمان تا کنون، ناهزاره‌گرایی به عنوان رأیِ اکثریتِ متفکران مسیحی باقی مانده است.

البته در سالیان اخیر، با تلاش دانشمندانِ صاحب‌نامی مانند جورج لَد (۱۹۱۱ تا ۱۹۸۲ میلادی)، پیشا‌هزاره‌گراییِ تاریخی جانی تازه گرفته و بسیار نظام‌مند شده است و برخی از الهیدانان ایونجلیکال و اصلاح‌شده نیز که غالباً به کلیساهای پرزبیتری، باپتیست و مستقل تعلق دارند به آن اقبال کرده‌اند. به همین دلیل است که این مکتب امروزه به خوبی با سایر مکاتب فرجام‌شناسی رقابت می‌کند؛ هرچند نسبت به ناهزاره‌گرایی، پیروان بسیار کمتری دارد.

   

وجه‌تسمیه پیشاهزاره‌گرایی

با اندک دقتی در مطالب فوق، وجه تسمیه مکتب پیشا‌هزاره‌گرایی نیز روشن می‌شود: عیسی مسیح، پیش از «هزاره» باز خواهد گشت و در واقع با آمدنش، آغازگرِ «هزاره» خواهد بود. و منظور از «هزاره» همان عصر مسیحایی و سلطنت هزارساله عیسوی بر زمین و زندگی خوش مؤمنان مسیحی با او در آن دوران دراز‌‌مدت است. آن هزار سال را گاهی «هزاره خوشبختی» نیز می‌نامند.

   

الهیات جایگزینی

به خلافِ پیشا‌هزاره‌گرایانِ تدبیری که صهیونیست هستند و به الهیاتِ دوعَهدی معتقدند و سلطنتِ هزارساله عیسی مسیح را سلطنتی عمدتاً یهودی می‌دانند و گوئیم‌های (غیریهودیانِ) مسیحی را در رتبه دومِ دستگاه سُلطانیِ عیسوی جای می‌دهند، پیشا‌هزاره‌گرایانِ تاریخی به الهیات جایگزینی اعتقاد دارند و غیرصهیونیست محسوب می‌شوند. آنان کلیسا را تحقق اسراییلِ عهد عتیق برمی‌شمرند؛ آنان کلیسا را اسراییلِ روحانی و وارثِ وعده‌های خدا به بنی‌اسراییلِ عهد عتیق و در واقع، میراث‌برِ واقعیِ ابراهیم می‌دانند. به بیان فنی‌تر، آنان معتقدند که اسراییلِ عهد عتیق، سایه و «گونه» کلیسای عهد جدید بوده است؛ یعنی اسراییلِ عهد عتیق «گونه» بوده است و کلیسای عهد جدید «برابر‌گونه» است؛ بنابراین، به خلافِ پیشا‌هزاره‌گرایانِ تدبیری، پیشا‌هزاره‌گرایانِ تاریخی توجه چندانی به نژاد و قوم بنی‌إسراییل ندارند و در حوادث آخرالزمان نقش چندان خاصی برای آنان قائل نیستند و حتی برخی از نویسندگانِ این مکتب، تمایز میان یهودی و گوئیم را نسبتاً بی‌اهمیت تلقی می‌کنند.

   

آمار پیشاهزاره‌گرایان تاریخی

ارائه آمار صحیح و دقیق، کاری سخت و حتی شاید ناممکن است؛ ولی به هر حال، در سال ۲۰۱۶ (از ۸ تا ۲۲ ژانویه) در آمریکا درباره فرجام‌شناسی، یک نظرسنجی تلفنی انجام شد. در این نظرسنجی که مؤسسه تحقیقاتی لایف‌وِی آن را انجام داد، هزار نفر از شبانان ارشد کلیساهای پروتستان آمریکا دیدگاه‌های فرجام‌شناسانه خود را اعلام کردند. در این میان، حدود ۴۸ درصد پیشا‌هزاره‌گرا بودند (شامل ۸۴ درصد از پنطیکاسطی‌ها و ۷۵ درصد از باپتیست‌ها). البته ظاهراً در این نظرسنجی، تمایزی میان پیشا‌هزاره‌گرایان تاریخی و تدبیری (صهیونیست) صورت نگرفته است.

از سوی دیگر، بر اساس آمارگیریِ مرکز تحقیقاتی پیو در سال ۲۰۱۴، جمعیت مسیحی پروتستان آمریکا در حدود ۴۶.۵ درصد از کل جمعیت آمریکا بود. با توجه به آمار اداره کل سرشماری ایالات متحده، جمعیت این کشو در سال ۲۰۱۴ حدود ۳۱۶ میلیون نفر تخمین زده می‌شود؛ بنابراین می‌توان گفت که جمعیت پروتستان‌های آمریکا در سال ۲۰۱۴ در حدود ۱۴۵ میلیون نفر بوده است. پس شاید بتوان گفت که حدود ۷۰ میلیون نفر از مسیحیان آمریکا به کلیساهایی که گرایش فرجام‌شناختی پیشاهزاره‌گرایی دارند متعلق هستند؛ با این حساب و با توجه به آمار ۲۵ تا ۳۰ میلیونی صهیونیست‌های آمریکا، می‌توان گفت که کمی بیش از ۴۰ میلیون نفر از مسیحیان آمریکا به کلیساهایی که شبانان آن‌ها به پیشاهزاره‌گرایی تاریخی اعتقاد دارند وابسته‌اند.

البته در این خصوص، وضعیت کشورهایی نظیر کره جنوبی و همچنین برخی از کشورهای آمریکای لاتین نظیر برزیل و آرژانتین و همچنین کشورهای مسیحی آفریقایی نیز اهمیت دارد. متأسفانه فرصتی برای بررسی آمار آن‌ها دست نداد؛ ولی همه این کشورها جمعیت‌های بزرگ مسیحیِ پروتستان از نوع تبشیری دارند و به احتمال زیاد همگی به پیشاهزاره‌گرایی اعتقاد داشته باشند.

   

انحراف در پیشا‌هزاره‌گراییِ تاریخی

نکته مهمی که باید در اینجا گوشزد شود این است که پیشا‌هزاره‌گرایانِ تاریخی معتقدند که افرادی نظیر جان نِلسون داربی (۱۸۰۰-۱۸۸۲) و سایرِس اِسکوفیلد (۱۸۴۳-۱۹۲۱) در قرن نوزده میلادی، این مکتب تاریخی و اصیل را به انحراف کشانده، بدعت صهیونیسم مسیحی را که به پیشا‌هزاره‌گرایی تدبیری نیز مشهور است بنیان نهادند و با این کار، حیثیتِ این مکتب تاریخی را لکه‌دار کردند.

(ادامه دارد.) 

      

منبع: موسسه مرام

    


[۱]  منابع و مآخذ این نوشتار در نزد نگارنده محفوظ است.

[۲]  با واسطه پولیکارپ.

 

بنیاد علمی فرهنگی محمد (ص)

 

 

logo-samandehi

جستجو