نویسنده: مصطفی رستگار
اِسمی بیمُسمّا
اصطلاح ناهزارهگرایی[۱] به واقع اسمی بیمسمّاست، چراکه به اشتباه به انسان القا میکند که در این مکتب اصلاً هیچ هزارهای وجود ندارد، لکن این تصور اشتباه است. در این مکتب نیز هزاره وجود دارد ولی به شکلی متفاوت تفسیر میشود. به همین دلیل است که این اندیشه را با نامهای دیگری همچون «هزارهگرایی آغازیافته»،[۲] «هزارهگرایی کنونی»[۳] یا «هزارهگرایی تحققیافته»[۴] نیز میشناسند.
ناهزارهایها معتقدند که دوران هزاره از زمان قیام عیسی مسیح از میان مردگان و عروج او به آسمان، یعنی از حدود دو هزار سال پیش، آغاز شده است. کوتاهزمانی قبل از آن وقایع بود که یحیای تعمیددهنده ندا درداد:
توبه کنید زیرا ملکوت [یا همان پادشاهی و سلطنت] آسمان نزدیک است.[۶]
او سپس عیسی مسیح را غسل تعمید داد و حدود سه سال بعد عیسی به صلیب رفت. در حقیقت، ناهزارهایها صعود عیسی مسیح به آسمان را شروع دوران حکومت هزارساله او نه در زمین بلکه در قلمرویی روحانی، آسمانی و غیرزمینی میدانند. آنان بر این بارورند که عیسی مسیح پس از آنکه حماسه صلیب را آفرید، با رستاخیز خود بر شیطان و همچنین بر لعن ناشی از گناه آدم ظفر یافت و به آسمان رفت و در جانب راست پدر بر کُرسیِ سلطانیِ جدّ بزرگش داوود جلوس کرد تا اینکه تا ابدالآباد سلطان جهان باشد. ناهزارهگرایان این حکومت را به شکلهای مختلف تفسیر میکنند: حکومت عیسی مسیح بر دلهای مؤمنان، حکومت او بر ارواح قدیسان در آسمان یا حکومت او بر زمین از طریق کلیسا. در لوقا ۱: ۳۲ و ۳۳ اینگونه میخوانیم:
۳۲ او بزرگ خواهد بود و پسر خدای متعال خوانده خواهد شد. خداوندْ خدا تخت پادشاهی پدرش داوود را به او عطا خواهد فرمود. ۳۳ او تا ابد بر خاندان یعقوب سلطنت خواهد کرد و پادشاهی او را هرگز زوالی نخواهد بود.
در اعمال رسولان ۲: ۳۰-۳۱ نیز اینگونه آمده است:
۲۹ ای برادران، میتوانم با اطمینان به شما بگویم که داوودِ پاتْریارْک وفات یافت و دفن شد و مقبرهاش نیز تا به امروز نزد ما باقی است. ۳۰ امّا او نبی بود و میدانست خدا برایش سوگند خورده است که کسی را از ثمرۀ صُلْبِ او بر تخت سلطنت وی خواهد نشانید. ۳۱ پس آینده را پیشاپیش دیده، دربارۀ رستاخیز مسیح گفت که جان او در هاویه وانهاده نشود و پیکرش نیز فساد نبیند. ۳۲ خدا همین عیسی را برخیزانید و ما همگی شاهد بر آنیم. ۳۳ او به دست راست خدا بالا برده شد و از پدر، روحالقدسِ موعود را دریافت کرده، این را که اکنون میبینید و میشنوید، فرو ریخته است. ۳۴ زیرا داوود خود به آسمان صعود نکرد، و با این همه گفت: “خداوند به خداوندِ من گفت: به دست راست من بنشین،۳۵ تا آن هنگام که دشمنانت را کرسی زیر پایت سازم.” ۳۶ پس قوم اسرائیل، جملگی بهیقین بدانند که خدا این عیسی را که شما بر صلیب کشیدید، خداوند و مسیح ساخته است.»
نامهای دیگری، نظیر «هزارهگرایی آغازیافته»، «هزارهگرایی کنونی» یا «هزارهگرایی تحققیافته»، که به این مکتب میدهند حاصل همین نوع باورهاست.
هماکنون ولی نه هنوز
سلطنت هزارسالهای که ناهزارهگرایان به آن اعتقاد دارند با اصطلاح «هماکنون ولی نه هنوز»[۷] توصیف میشود. مراد از این اصطلاح این است که هزاره موعود در حقیقت آغاز شده ولی هنوز به تحقق کامل نرسیده است؛ یعنی ما همین اکنون در هزاره به سر میبریم و عیسی مسیح فیالحال سلطان و حاکم کلیسا و جهان است و همین حالا بر ابلیس ظفر یافته و او را به بند کشیده، ولی سلطنت و حاکمیت او هنوز به نقطه اوج نرسیده است.
حماسه عیسی مسیح بر صلیبِِ تپّه جُلجُتّا، ضربه سختی به ابلیس وارد ساخت و او را به بند کشید. اگر شیطان در بند نمیبود امکان تبشیر وجود نمیداشت. البته قدرت شیطان فقط تا بدان پایه محدود شده است که او نتواند مانع پذیرش حق شود. عیسی مسیح اکنون با سلطنتی که بر جهان دارد انجیل خود را به مردم میرساند و آنان را به سوی نجات فرامیخواند و زندگیشان را تحول میدهد.
ناهزارهایها بر این باورند که این سلطنت در عصر حاضر تحقق یافته است و راه کمال را میپیماید و در پایان تاریخ و آغاز ابدیت به نهایت کمال و نقطه اوج خواهد رسید؛ آن اوج موعود آنگاه خواهد بود که عصر حاضر سپری شود و عیسی مسیح به زمین بازگردد و بیدرنگ بدکاران و شروران را داوری کند و در بحری مسجور بیافکند و کلیسا یا همان جماعت مؤمنان را حیاتی جاودانه بخشد.
آنگاه که تاریخ در شُرف پایان باشد، در رویدادی به نام عروج[۸]، عیسی مسیح در ابرها ظاهر خواهد شد و همه قدیسان یا همان کلیسای عیسی مسیح که همان جماعت مؤمنان مسیحیاند، اعم از زندگان (که بدنهاشان تبدُّل ماهیت یافته و نامیرا گشته است) و مُردگان (که با بدنهای نامیرا از قبرها برخاستهاند) به استقبال او به آسمان خواهند رفت و بیدرنگ همراه با او به زمین فرود خواهند آمد و سپس همراه با او به داوری اُمتها خواهند پرداخت و باز همراه با او حیات جاودانه و سعادتمندانه خود را آغاز خواهند کرد.
ناهزارهگرایان در تفسیر متن مقدس، تأویلگرا هستند و جمود چندانی بر ظواهر کتاب ندارند. آنان کلیسای عهد جدید را تحقق اسراییل عهد عتیق میدانند و معتقدند که پادشاهی موعود عیسی مسیح بر زمین واقعیتی معنوی و روحانی است که همین اکنون تا حدودی محقق شده است و همه مسیحیان در آن شرکت دارند. آنان نگاهشان را به امور نامرئی دوختهاند و سلطنت کنونی عیسی بر جهان را امری نامرئی و روحانی میدانند. در دوم قرنتیان ۴: ۱۸ اینگونه میخوانیم:
پس نه بر آنچه دیدنی است، بلکه بر آنچه نادیدنی است چشم میدوزیم، زیرا دیدنیها گذرا، امّا نادیدنیها جاودانی است.
در دوم قرنتیان ۵: ۷ نیز اینگونه آمده است:
زیرا با ایمان زندگی میکنیم، نه با دیدار.
به هر حال، این پادشاهی را در این روزگار فقط با ایمان میتوان مشاهده کرد، ولی در روزگار ظهور یا همان آمدنِ دوم عیسی مسیح به زمین، و به اصطلاح در روزگار وصال عروس (مؤمنان مسیحی) و داماد (عیسی مسیح)، صورتی مادی و مرئی خواهد یافت و با چشم سر نیز قابل مشاهده خواهد بود.
البته ناگفته نماند که منکران ناهزارهگرایی، از جمله پیشهزارهگرایان و فراهزارهگرایان، وقتی به جهان مینگرند هیچ شاهدی بر دربندبودن شیطان و سلطنت عیسی مسیح نمییابند و دنیای پرمحنت و شیطانی کنونی را اسیر چنگ شیطان میدانند.
رَنجبَری و سیاهبینی ناهزارهای
یکی از ویژگیهای مهم ناهزارهگرایی که درست نقطه مقابل فراهزارهگرایی است این است که آنان هیچ امیدی به آینده بدون ظهور و بدون حضور عیسی مسیح ندارد. در تفسیر ناهزارهای، تا قبل از ظهور مجدد عیسی مسیح، سرنوشت مؤمن مسیحی در این جهان این است که رنج بکشد و به امید بازگشت عیسی مسیح، مصائب دوران را تحمل کند.
او نباید خود را برتر از ارباب و مولای خود ببیند؛ اگر مولایش را در این دنیا شکنجه کردند و به صلیب کشیدند، او را نرسد که تمنای خوشی و سعادت دنیوی داشته باشد. او در دوران قبل از ظهور، هیچ امیدی به راحتی و محبوب خلق جهان بودن ندارد. تنها امیدی که در دل او سوسو میزند امید به ظهور منجی موعود و برپایی روز داوریست. ناهزارهای چشم به روز ظهور و ابدیتِ بعد از ظهور دوخته است. در متّی ۱۰: ۱۶-۲۵ اینگونه میخوانیم:
۱۶ من شما را همانند گوسفندان به میان گرگان میفرستم. پس همچون مارْ هوشیار باشید و مانند کبوترْ ساده. ۱۷ از مردم برحذر باشید. آنان شما را به محاکم خواهند سپرد و در کنیسههای خود تازیانه خواهند زد. ۱۸ بهخاطر من شما را نزد والیان و پادشاهان خواهند برد تا در برابر آنان و در میان قومهای جهان شهادت دهید. ۱۹ امّا چون شما را تسلیم کنند، نگران نباشید که چگونه یا چه بگویید. در آن زمان آنچه باید بگویید به شما عطا خواهد شد.۲۰ زیرا گوینده شما نیستید، بلکه روحِ پدر شماست که به زبان شما سخن خواهد گفت.۲۱ برادر، برادر را و پدر، فرزند را تسلیم مرگ خواهد کرد. فرزندان بر والدین بر خواهند خاست و موجبات قتل آنها را فراهم خواهند آورد. ۲۲ همۀ مردم بهخاطر نام من از شما متنفر خواهند بود. امّا هر که تا به پایان پایدار بماند، نجات خواهد یافت. ۲۳ چون در شهری به شما آزار رسانند، به شهری دیگر بگریزید. آمین، به شما میگویم، که پیش از آنکه بتوانید به همۀ شهرهای اسرائیل بروید، پسر انسان خواهد آمد. ۲۴ شاگرد از استاد خود برتر نیست و نه غلام از ارباب خود والاتر. ۲۵ شاگرد را کافی است که مانند استاد خود شود و غلام را که همچون ارباب خود گردد. اگر رئیس خانه را بِعِلزِبول[۹] خواندند، سایر افراد خانه را چه خواهند خواند؟
به علاوه، ناهزارهگرایان معتقدند که اوضاع جهان روزبهروز سیاهتر خواهد شد تا اینکه در پایان تاریخ به نهایت نکبت برسد. درست قبل از ظهور عیسی مسیح، شیطان از بند رها خواهد شد و ارتداد بزرگ روی خواهد داد و عالم پر از شرارت و الهامات شیطانی خواهد گشت؛ و این عیسی مسیح است که با بازگشت خود همه اینها را نابود خواهد کرد. پروفسور دیوید اِنگلزما[۱۰] در مقدمه «دفاع از ناهزارهگرایی»[۱۱] چنین میگوید:
… ناهزارهگرایی به کلیسا، یعنی به ما که مؤمنیم و به فرزندان ما، تعلیم میدهد که منتظر باشیم تا هرج و مرج در جهان هرچه بیشتر شود و مردم در کلیساها به حقیقت پشت کنند و سلطنت دجال بر کل جهان مستقر شود و برای آنان که از خدا میترسند و فرامین او را پیروی میکنند، محنتی بزرگ روی دهد. چنین جهانی که پیمانه گناهش بدینسان پر شده باشد، سرانجام شاهد ظهور مسیح خواهد بود.
آمار پیروان
ناهزارهگرایی پرطرفدارترین مکتب فرجامشناختی مسیحی است. این تفکر حداقل از قرن چهارم میلادی به بعد، همواره دیدگاه عمده و اکثریت مسیحیت بوده است. آگوستین را پدر این مکتب میدانند؛ او در بخش بیستم از کتاب «شهر خدا» دیدگاه فرجامشناختی خود را توضیح داده است.
کلیساهای کاتولیک رومی، ارتدوکس شرقی، انگلیکن، لوتری، اصلاحشده و برخی از پرزبیتریها به طور سنتی ناهزارهگرا بودهاند. تقریباً همه مصلحان اولیه پروتستان نیز ناهزارهگرا بودند. شاید بتوان گفت که حدود دو سوم مسیحیان عالم به تبعیت از اندیشمندان خود، پیرو این مکتباند.
در خصوص ایالات متحده آمریکا، در سال ۲۰۱۶ (از ۸ تا ۲۲ ژانویه) در درباره فرجام شناسی، یک نظرسنجی تلفنی انجام شد. در این نظرسنجی که مؤسسه تحقیقاتی لایفوِی[۱۲] آن را انجام داد، هزار نفر از شبانان ارشد کلیساهای پروتستان آمریکا دیدگاههای فرجامشناسانه خود را اعلام کردند. در این میان، حدود ۳۱ درصد خود را ناهزارهگرا معرفی کردند (شامل ۷۱ درصد از لوتریها، ۵۲ درصد از پرزبیتریها و اصلاحشدهها، و ۳۷ درصد از متودیستها).
(ادامه دارد.)
منبع: موسسه مرام
[۱] منابع و مآخذ این نوشتار در نزد نگارنده محفوظ است.
[۲] Amillennialism
[۴] Nunc-Millennialism
[۵] Realized Millennialism
[۶] متّی ۳: ۲
[۷] Already But Not Yet
[۸] Rapture
[۹] نام یکی از شیاطین است.
[۱۰] David J. Engelsma
[۱۱] A Dfense of (Reformed) Amillennialism, cieca 1995.
[۱۲] Nashville-based LifeWay Research, sponsored by Charisma House Book Group.