بسم الله الرحمن الرحیم
سواد زندگی
نویسنده: زهرا مرادی
دورهی «سواد زندگی» با هدف ایجاد مهارتهای ضروری در فرزندانمان برای داشتن یک زندگی سالم، شاد و موفق، توسط کارشناسان و مربیان خانهی کودک و نوجوانِ بنیاد علمی فرهنگی محمد (ص) برای گروه سنّی 9 تا 12 سال تدوین گردیده است.
جلسه بیست و هفتم: حال دنیا را بهتر کنیم
موضوع: هرچه برای خود نمیپسندی برای دیگران هم نخواه
چکیدهی درس: اگر آنچه برای خود نمیپسندیم برای دیگران هم نخواهیم، این همه دعوا، جنگ، دزدی، ناراحتی، ... پیش نمیآید.
محتوا:
جلسهی قبل دربارهی این صحبت کردیم که چه کار کنیم که کارمان به دعوا یا قهر نکشد. چند تا راهکار هم گفتیم. مثل چی؟ ...
امروز میخواهم یک راهکار دیگر را برایتان معرفی کنم. راهکاری که اگر همهی آدمها به آن عمل کنند، دیگر این همه دعوا، دلخوری، حتی جنگ و کشت و کشتار در دنیا اتفاق نمیافتد. این راهکار، توصیهای است که امام علی علیه السلام به مردم کرده و اصلا هم چیز سخت و عجیب و غریبی نیست. حضرت علی فرموده: «هر چه برای خود میپسندی برای دیگران هم بپسند و هر چه را برای خود نمیپسندی، برای دیگران هم نخواه.» {مربی کلام حضرت امیر را درشت و خوش خط روی تخته مینویسد و ادامه میدهد:} حتما شما هم وقتی به اخبار گوش میدهید، متوجه میشوید که چقدر حوادث بد در دنیا اتفاق میافتد. یک جا بمب گذاری شده، یک جا از یک مغازه دزدی شده، یک جا چند نفر با هم دعوایشان شده و همدیگر را با چاقو زده اند، یک جا یک ساختمان ریزش کرده و کلی آدم کشته شدهاند، ... . خیلی از این حادثههای تلخ پیش نمیآمد اگر مردم به همین جملهی حضرت علی عمل میکردند.
چه کسی دوست دارد خودش و خانوادهاش در وحشت و زیر بمباران باشد؟ خب اگر تو چنین چیزی را برای خود نمیپسندی، برای دیگران هم نپسند. راضی نشو یک بچهای در جنگ خانه و خانوادهاش را از دست بدهد. کسی که دلش نمیخواهد خودش و خانوادهاش سختی بکشند، بی خانمان شوند، زخمی یا کشته شوند، اگر دربارهی بقیه هم همین احساس را داشته باشد، هیچ وقت باعث به وجود آمدن جنگ نمیشود.
پزشکی که برای نجات بچهاش همهی تلاش خود را انجام میدهد، اگر نسبت به بچههای دیگران هم همین طور باشد، موقع عمل، سهل انگاری نمیکند یا به خاطر پول، درمان مریض را عقب نمیاندازد.
آن کسی که خیلی راحت مال مردم را میخورد، اگر به این فکر کند که خودش دوست ندارد کسی اموال او را بدزدد، پس او هم دربارهی دیگران نباید این کار را بکند، دیگر دست به دزدی یا کلاهبرداری نمیزند.
آن سازندهای که خانهی خودش را با بهترین مصالح و خیلی محکم و امن میسازد، اگر به توصیهی حضرت علی عمل کند و همان چیزی را که برای خودش میپسندد، برای بقیه هم بپسندد، یک جوری ساختمان نمیسازد که وسط کار، فرو بریزد و جان کلی آدم به خطر بیفتد.
کسی که از سر و صدای همسایه، ناراحت میشود، بر اساس توصیهی حضرت علی باید مراقب رفتار خودش هم باشد که با سر و صدایش باعث آزار و اذیت همسایههایش نشود ...بگذارید یک داستان برایتان تعریف کنم.
مرد معماری بود که خانههای خوبی میساخت و رییسش از اینکه او برایش کار میکرد، خیلی راضی بود. معمار قصهی ما سعی میکرد برای جلب رضایت رییس و بالا رفتن دستمزدش، کارها را بدون اشکال و به خوبی انجام دهد. چند سالی گذشت و مرد که از کار کردن خسته شده بود و سنش هم بالا رفته بود تصمیم گرفت خودش را بازنشست کند. به همین دلیل پیش رییسش رفت و گفت دیگر نمیخواهد کار کند. رییس از اینکه میدید قرار است یکی از بهترین نیروهایش را از دست بدهد، ناراحت شد و خواهش کرد چند سال دیگر هم با آنها همکاری کند ولی او، تصمیم خود را گرفته بود و پیشنهاد رییس را قبول نکرد. آقای رییس کمی فکر کرد و گفت: «پس لااقل این خواهش من را قبول کن و فقط یک خانهی دیگر برایمان بساز». مرد معمار با بی میلی قبول کرد و به عنوان آخرین پروژه، مشغول به کار شد. اما بچهها، معمار قصهی ما دیگر مثل قبل، با دقت و ظرافت کار نمیکرد. میدانید چرا؟ او پیش خودش میگفت من همهی این سالها تلاش کردم بهترین کار را از خودم به نمایش بگذارم تا برای پروژههای بعدی، باز هم سراغ من بیایند و حتی اگر من دستمزد بالاتری خواستم، چون کارم خیلی خوب است قبول کنند. ولی الان دیگر مهم نیست از کارم راضی باشند. چون به هر حال این آخرین کاری است که انجام میدهم و لازم نیست جوری بسازم که رییسم خوشش بیاید.
چند ماهی گذشت و معمار فقط در این فکر بود که کار را زودتر تحویل دهد و برود به زندگیاش برسد. او اصلا به این فکر نمیکرد که آن بدبختی که قرار است بعدا این خانه را بخرد، چه گناهی کرده که باید در خانهای زندگی کند که خیلی محکم نیست، لوله کشیاش درست انجام نشده، از مواد خوب و باکیفیتی در ساختش استفاده نشده و همه چیزش بی حوصله و بی دقت ساخته شده است.
بعد از چند ماه، بالاخره ساخت خانه تمام شد و معمار، خوشحال و خندان رفت دفتر رییس تا کلید خانهای را که ساخته بود، تحویلش دهد. رییس گفت: «غافلگیر شدم. فکر نمیکردم انقدر زود تمام شود؛ خانههای قبلی بیشتر از این حرفها طول میکشید». معمار گفت: «این دفعه ساعتهای بیشتری کار کردم که زودتر تمام شود». رییس گفت: «خوشحالم که این پروژه هم به خوبی و خوشی به پایان رسید. حالا من هم برای تو یک خبر غافلگیر کننده دارم. من تصمیم گرفتهام برای تشکر از همهی سالهایی که با ما همکاری کردهای، این خانه را به خودت هدیه بدهیم. مبارکت باشد.»
مرد معمار از شنیدن این خبر آنقدر جا خورد که زبانش بند آمده بود و حتی نمیتوانست تشکر کند. رییس فکر میکرد به خاطر ذوقزدگیاش است که اشک در چشمهای مرد جمع شده و زبانش بند آمده است. ولی من و شما میدانیم مرد معمار نه تنها خوشحال نشده بود، بلکه دلش میخواست همان جا بنشیند و یک دل سیر گریه کند.
به نظرتان ربط این داستان به حرفهایی که این جلسه زدیم، چه بود؟ ... {مربی پاسخ بچهها و تحلیلشان را از داستان میشنود و صحبتش را اینگونه ادامه میدهد:}
همانطور که گفتم اگر همهی مردم اینجوری فکر کنند که اگر چیزی را دوست ندارند برای خودشان پیش بیاید، برای بقیه هم دوست نداشته باشند، اتفاق بیفتد، خیلی از اتفاقهای ناراحت کننده در دنیا پیش نمیآید. شاید ما نتوانیم طرز فکر و رفتار همهی مردم جهان را عوض کنیم ولی همانطور که قبلا در درسهای قبل هم گفتم هر کدام از ما میتوانیم دنیا را به جای بهتری تبدیل کنیم. هر بار که به این جملهی حضرت علی که «هر چه برای خود میپسندی ...» عمل کنی، حال دنیا را بهتر کردهای.
پس از این به بعد در ارتباط با بقیه، به این فکر کن که آیا خوشت میآید کسی شبیه رفتاری را که با مردم انجام میدهی، با خودت انجام دهد؟ خصوصا از امروز تا هفتهی بعد حواست باشد. مثلا آیا دوست داری کسی به تو حرفهای زشت بزند؟ یا وقتی اشتباهی کردهای، تو را نبخشد؟ یا لباس یا قیافهات را مسخره کند؟ آیا دوست داری موقعی که جا مدادیات را جا گذاشتهای، کسی به تو مداد قرض ندهد؟ یا وقتی کار گروهی میکنید، هم گروهیهایت تو را نادیده بگیرند؟ ...