درسنامه من بچه شیعه هستم

درس چهاردهم: امام جعفر صادق علیه السلام

maharatha

بسم الله الرحمن الرحیم

من بچه شیعه هستم

   

با اهتمام: زهرا و سارا انتظارخیر؛ زهرا مرادی

    

دوره‌ی «من بچه شیعه هستم» بر مبنای کتاب شعری با همین نام نوشته‌ی محمد هادی صدرالحفاظی، برای گروه سنّی 7 تا 9 سال، توسط کارشناسان و مربیان خانه‌ی کودک و نوجوانانِ بنیاد علمی فرهنگی محمد (ص) تدوین گردیده است. در این دوره، کودکان علاوه بر حفظ شعری زیبا درباره‌ی هر کدام از چهارده معصوم، با گوشه‌ای از زندگانی اهل بیت علیهم السلام آشنا می‌شوند و معرفت و محبت‌شان نسبت به ایشان بیشتر می‌گردد.

        

درس چهاردهم: امام جعفر صادق علیه السلام

موضوعات مورد بررسی:

-          آشنایی مقدماتی با امام ششم

-          چرا امام ششم را «صادق» می‌نامیم؟

-          شکرگزاری و تذکر به این سنت خدا که: شکر نعمت، نعمتت افزون کند

   

متن محتوا:

در جلسه‌ی گذشته درباره‌ی امام محمد باقر علیه السلام صحبت کردیم. شعری که درباره‌ی ایشان یاد گرفتیم، چه بود؟ ...   آفرین. گفتیم چرا به امام پنجم، باقر یا باقر العلوم می‌گویند؟ ...              یک داستان قشنگ هم درباره‌ی اینکه امام هر زمانی از همه‌ی اتفاقاتی که در هر جای دنیا رخ می‌دهد، خبر دارند تعریف کردم. یادتان است؟ داستان دزدها و اموالی که امام به صاحبان‌شان برگرداندند.

امروز می‌خواهیم درباره‌ی امام بعدی یعنی امام ششم صحبت کنیم.

بعد از اینکه امام باقر علیه السلام هم توسط افراد حسود و بدجنسی که نمی‌توانستند علم امام و توجه مردم به آنها را ببینند، مسموم و شهید شدند، پسرشان امام جعفر صادق علیه السلام به امامت رسیدند. پس اسم امام ششم چیست؟ امام جعفر صادق علیه السلام. حالا شعر مربوط به ایشان را یاد می‌گیریم:

ششــــم امـــــام جــــعفر                         بـرای شیعـــه رهبــــــر

صــــادق و راستگـــو بـــود                         خــدا هم یــــار او بـــود

{مربی، چند بار شعر فوق را تکرار کند تا دانش آموزان آن را حفظ شوند.}

بچّه ها؛ چه کسی می‌داند معنی «صادق» چیست؟ آفرین. صادق یعنی راستگو.

سوالی که ممکن است برای بعضی‌ها پیش بیاید این است که خب مگر بقیه‌ی امام‌ها صادق و راستگو نبودند که به امام ششم لقب «صادق» می‌دهیم؟

در جواب این سوال باید بگویم بله درست است که همه‌ی امام‌ها راستگو هشتند اما این لقب را پیامبر سال‌ها پیش از تولد امام جعفر به ایشان داده بودند. وقتی پیامبر می‌خواستند دوازده امام و جانشین پس از خود را معرفی کنند، گفتند امام ششم، جعفر نام دارد و شما او را جعفر صادق صدا کنید. چون بعدها یک نفر دیگر که اسم او هم جعفر است، به دروغ ادعا می‌کند امام دوازدهم است.

پیامبر که به خواست خدا از آینده خبر داشتند، با این کار به مردم کمک کردند دروغگو بودن کسی را که خود را امام دوازدهم معرفی می‌کند، راحت تر تشخیص بدهند. چون به گفته‌ی پیامبر در بین امام‌ها فقط یک امام داریم که نامش جعفر است و او هم امام ششم است. اگر جعفر دیگری ادعای امامت كرد، دروغگو است.[1]

امام جعفر صادق هم مثل بقیه‌ی امام‌ها از هر فرصتی استفاده می‌کردند تا کارهای خوب و رفتارهای درست به مردم یاد بدهند. امروز می‌خواهم یکی از درس هایی که امام صادق به ما یاد داده‌اند را برای‌تان بگویم.

یک روز امام جعفر صادق علیه السلام با چند نفر از دوستان‌شان جایی نشسته بودند و داشتند سوالات آنها را جواب می‌دادند. مقداری انگور هم در مقابل‌شان بود که همه با هم از آن می‌خوردند. مردی به آنها رسید و با لحن طلبکارانه‌ای گفت «من فقیرم؛ یک چیزی به من بده». امام خوشه‌ی بزرگی از انگورها را به مرد دادند و گفتند «بیا ای بنده‌ی خدا؛ الان جز این انگورها چیزی ندارم». مرد، اخمی کرد و گفت «انگور نمی‌خواهم. به من پول بده». امام گفتند: «گفتم که الان پولی ندارم. فعلا این انگورها را بگیر». مرد با بداخلاقی و غر غر کنان گفت «انگور نمی‌خواهم». امام هم انگورها را سر جایش گذاشتند و گفتند: «خدا کارت را راه بیندازد». مرد، با بی ادبی و بدون خداحافظی به راهش ادامه داد. اما بعد از چند دقیقه دوباره برگشت و باز با طلبکاری گفت: «اصلا همان انگورها را بده». امام دوباره جمله‌ی قبلی را تکرار کردند و گفتند: «خدا کارت را راه بیندازد» و به او انگور ندادند. مرد که دید نه پولی گیرش آمده و نه انگوری، باز شروع به غر زدن کرد و از آنجا دور شد.

مدتی بعد، مرد دیگری آمد و گفت «اگر امکان دارد چیزی به من بدهید.» امام چند دانه‌ای انگور به او دادند. مرد انگورها را گرفت و گفت: «الحمد لله رب العالمین که خداوند مهربان به من روزی داد». همین که خواست برود، امام هر دو دست‌شان را از انگور پر کردند و به مرد دادند. مرد فقیر خوشحال شد. انگورها را گرفت و باز خدا را شکر کرد و به سمت خانه‌اش به راه افتاد. اما امام صدایش زدند و گفتند: «صبر کن». بعد به یکی از دوستان‌شان گفتند چقدر پول همراهت است؟ مرد گفت 20 سکه. امام فرمودند همه را از طرف من به این مرد بده. مرد، پول‌ها را به فقیر داد و فقیر باز هم دست هایش را به آسمان گرفت و گفت: «الحمدلله. خدایا این رزق هم از توست.» امام صادق علیه السلام که از رفتار فقیر که هر چیزی می‌گرفت، خدا را شکر می‌کرد، خوش‌شان آمده بود، این بار، عبای خود را در آوردند و آن را هم به مرد فقیر دادند. مرد، که لباس‌های کهنه و پاره‌ای به تن داشت، خیلی خوشحال شد. عبا را از امام گرفت و گفت «خدایا شکرت که به من لباسی عطا کردی که برهنه نمانم». بعد برای اینکه بیشتر از این امام را به زحمت نیندازد، از امام تشکر کرد و از آنجا رفت.[2]

امام با این کار، به افرادی که آنجا بودند یاد دادند کسی که بابت نعمت‌هایی که دارد، از خدا شکرگزار باشد، خدا هم نعمتش را بر او زیاد می‌کند. اما اگر کسی ناشکری کند و به داشته‌هایش راضی نباشد و غر بزند، نه تنها نعمت بیشتری به او نمی‌دهد، بلکه همان هایی را که داشته هم از او می‌گیرد.

درست مثل آن دو مرد. مرد اول خوشه‌ی انگوری را که امام به او بخشیدند، نگرفت و گفت این دیگر چیست؟ به جای انگور به من پول بده. به خاطر همین ناشکری بعدا هم که برگشت انگور را بگیرد، امام دیگر به او چیزی نداد تا یاد بگیرد طلبکار و ناشکر نباشد. اما فقیر دوم با اینکه فقط چند دانه انگور گرفته بود و نه یک خوشه‌ی کامل، شکر خدا را به جا آورد. نتیجه اش هم آن شد که نعمت‌های بیشتر و بیشتری نصیبش شد.

شما هم یادتان باشد بابت چیزهایی که دارید از خدا و کسانی که آنها را برای‌تان فراهم کرده‌اند تشکر کنید. نه اینکه مدام غر بزنید که چرا من فلان اسباب بازی را ندارم؟ چرا من را به فلان جا نمی‌برید؟ چرا برایم فلان چیز را نمی‌خرید؟ اَه چقدر مدرسه بروم؟ بگویید خدا را شکر که تنم سالم است و می‌توانم مدرسه بیایم. می‌دانید همین الان که ما در مدرسه‌ایم، یک عده در بیمارستان دارند درد می‌کشند و آرزو می‌کنند کاش مثل من و تو سالم و سلامت بودند و می‌توانستند به مدرسه بیایند؟ اگر با پدر و مادرتان به پارک رفتید، بگویید خدا را شکر که پدر و مادر مهربانی دارم که می‌توانند من را به پارک ببرند و از پدر و مادرتان هم تشکر کنید. نه اینکه اخم کنید و غر بزنید که چرا فقط سه تا وسیله سوارم کردید؟ اینجوری خستگی به تن پدر و مادرتان می‌ماند. پیش خود می‌گویند هم وقت گذاشتیم، هم پول خرج کردیم تا بچه‌مان خوشحال شود، در عوض با چشم گریان و لب و لوچه‌ی آویزان برگشته. خب معلوم است دفعه‌ی بعدی دلشان نمی‌خواهد شما را به پارک ببرند.

خدا به ما قول داده اگر ما شکر نعمت هایش را به جا بیاوریم، نعمت‌های بیشتری به ما می‌دهد.[3] قول خدا هم مثل قول بعضی آدم‌ها نیست که یادشان می‌رود یا زیر قول‌شان می‌زنند. وقتی خدا قول می‌دهد حتما حتما عمل می‌کند. پس همیشه و در همه حال خدا را شکر کنید.

حالا هر کدام‌مان یک جمله‌ی تشکر آمیز بابت یکی از نعمت‌هایی که داریم به خدا بگوییم. فقط جمله‌ها تکراری و کلی نباشد تا بتوانیم از نعمت‌های بیشتری تشکر کنیم. مثلا اگر می‌خواهیم بابت سلامتی تشکر کنیم، بگوییم خدایا شکرت که کلیه‌های سالمی دارم. یا خدایا شکرت به خاطر اینکه می‌توانم راه بروم.   

نمونه‌های شکرگزاری:

-          خدایا شکرت که توپم که به گلدان خورد، گلدان نشکست.

-          خدایا شکرت که به پدرم پول دادی تا بتواند برای‌مان پیتزا بخرد.

-          خدایا شکرت که به من حافظه‌ی خوبی دادی تا چیزهای مختلف در ذهنم بماند.

-          خدایا شکرت که امام‌های مهربانی را برای تربیت و خوشبختی ما فرستادی.

-          خدایا شکرت که دوستم با من آشتی کرد.

-          خدایا شکرت که مادرم توانست برایم کفش جدیدی را که دوست داشتم بخرد.

-          خدایا شکرت که خانه داریم و مجبور نیستیم شب توی کوچه و خیابان بخوابیم.

-          خدایا شکرت که مادربزرگ از بیمارستان مرخص شد.

-          خدایا شکرت که دندان شیری‌ام خودش افتاد و مجبور نشدیم بدهیم آقای دکتر بکشد.

-          خدایا شکرت که در کشورمان جنگ نیست.

-          خدایا شکرت که باران بارید.

-          خدایا شکرت به خاطر این بچه شیعه‌های دوست داشتنی

حالا یک بار شعر «من بچه شیعه هستم» را از اول بخوانید و بعد برویم ببینیم امروز تا کجای آویز را می‌توانیم بسازیم.

 


[1] امام سجّاد علیه السلام ضمن معرفی جانشینان آسمانیِ رسول رحمت، از قول پیامبر دلیل صادق نامیده شدن امام ششم را وجود جعفر کذّاب (پسر امام هادی علیه السلام) که به دروغ ادعای امامت می‌کند بیان فرمودند: "وَ مِنْ بَعْدِ مُحَمَّدٍ ابْنُهُ جَعْفَرٌ وَ اسْمُهُ عِنْدَ أَهْلِ السَّمَاءِ الصَّادِقُ‏ فَقُلْتُ لَهُ يَا سَيِّدِي كَيْفَ صَارَ اسْمُهُ الصَّادِقَ‏ وَ كُلُّكُمْ صَادِقُونَ قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي عَنْ أَبِيهِ عَلَيْهِمَا السَّلَامُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ إِذَا وُلِدَ ابْنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَسَمُّوهُ الصَّادِقَ فَإِنَّ الْخَامِسَ الَّذِي‏ مِنْ وُلْدِهِ الَّذِي اسْمُهُ جَعْفَرٌ يَدَّعِي الْإِمَامَةَ اجْتِرَاءً عَلَى اللَّهِ وَ كَذِباً عَلَيْهِ فَهُوَ عِنْدَ اللَّهِ جَعْفَرٌ الْكَذَّابُ‏ الْمُفْتَرِي عَلَى اللَّهِ الْمُدَّعِي لِمَا لَيْسَ لَهُ بِأَهْلٍ الْمُخَالِفُ عَلَى أَبِيهِ وَ الْحَاسِدُ لِأَخِيه": بحارالانوار، ج 36، ص 386.

[2] برگرفته از: بحارالانوار، ج 47، ص 42 و 43.

[3] خداوند در قرآن کریم می‌فرماید: "لَئِنْ‏ شَكَرْتُمْ‏ لَأَزِيدَنَّكُمْ، وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيد": سوره ابراهیم، آیه 7. 

  

 

بنیاد علمی فرهنگی محمد (ص)

 

 

logo-samandehi

جستجو