بسم الله الرحمن الرحیم
من بچه شیعه هستم
با اهتمام: زهرا و سارا انتظارخیر؛ زهرا مرادی
دورهی «من بچه شیعه هستم» بر مبنای کتاب شعری با همین نام نوشتهی محمد هادی صدرالحفاظی، برای گروه سنّی 7 تا 9 سال، توسط کارشناسان و مربیان خانهی کودک و نوجوانانِ بنیاد علمی فرهنگی محمد (ص) تدوین گردیده است. در این دوره، کودکان علاوه بر حفظ شعری زیبا دربارهی هر کدام از چهارده معصوم، با گوشهای از زندگانی اهل بیت علیهم السلام آشنا میشوند و معرفت و محبتشان نسبت به ایشان بیشتر میگردد.
درس نهم: امام حسن مجتبی علیه السلام
موضوعات مورد بررسی:
- آشنایی مقدماتی با امام دوم
- علاقهی پیامبر به امام حسن و تاکید بر کلام پیامبر که فرمودند هرکس امام حسن را داشته باشد، خدا او را دوست دارد.
- تاکید بر بخشندگی و صبر امام حسن مجتبی علیه السلام
- الگو قرار دادن امام حسن در بخشندگی و صبر
متن محتوا:
تا اینجا گفتیم خداوند مهربان، برای خوشبختی مردم، پیامبر مهربانی به نامِ ............... ؟ آفرین. به نام حضرت محمد فرستاد تا از طرف خدا راه و روش درست زندگی کردن را به ما یاد بدهد. حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم مثل یک پدر مهربان، با دلسوزی و صبر زیاد تلاش کرد تا مردم را از کارهای زشت دور کند. خدای مهربان، مردم را بعد از پیامبر هم بدون راهنما و پدر دلسوز رها نکرد. او دوازده امام مهربان که بهترین، دلسوزترین، داناترین، شجاعترین بندههای خدا بودند، انتخاب کرد تا بعد از پیامبر یکی بعد از دیگری سرپرستی و هدایت مردم را به عهده بگیرند. گفتیم حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم قبل از اینکه از دنیا بروند، همهی مسلمانها را از شهرهای دور و نزدیک خبر کرد تا در یک جا جمع بشوند و این خبر مهم را به آنها بدهد. اسم جایی که مردم در آنجا جمع شدند، چه بود؟ آفرین؛ غدیر. اسم اولین امامی که در روز غدیر معرفی کردند، چه بود؟ آفرین؛ حضرت علی علیه السلام. حالا امروز میخواهیم با امام بعدی آشنا شویم.
بعد از حضرت علی، پسر بزرگشان امام حسن مجتبی علیه السلام، به امامت رسیدند. پس، امام اول ما حضرت علی بودند و امام دوم، امام حسن مجتبی علیه السلام. حالا برویم سراغ شعری که درباره ی امام حسن است:
امــــــــام دوم مـــــــــا بخشنــــده بـود و تنـهــا
نام ایشـان حسـن بـود صبور و خوش سخن بود
{مربی، چند بار شعر فوق را تکرار کند تا دانش آموزان آن را حفظ شوند.}
خب چه کسی میداند اسم مادر امام حسن مجتبی علیه السلام چه بود؟
مادر امام حسن علیه السلام، حضرت فاطمهی زهرا بودند. یعنی حضرت زهرا و حضرت علی با هم عروسی کرده بودند. اسم اولین بچهی آنها «حسن» بود که بعد از امام علی، ایشان امام شدند. حالا یک بار دیگر شعری که مربوط به امام حسن مجتبی علیه السلام بود را بخوانید ببینم قشنگ حفظ شدهاید یا نه.
...
پس اسم امام دوم ما چیست؟
اسم مادر امام حسن چیست؟
اسم پدرشان چیست؟
اسم پدربزرگشان چیست؟
آفرین به شما بچه شیعههای باهوش!
یکی از لقبهای امام حسن مجتبی، «کریم اهل بیت» است. اهل بیت به حضرت محمد، حضرت فاطمهی زهرا و دوازده امام مهربانمان میگویند. حالا کریم یعنی چه؟ کریم یعنی کسی که خیلی بخشنده است و منتظر نمیماند تا مردم از او کمک بخواهند و بعد به آنها کمک کند. بلکه به محض اینکه متوجه بشود کسی کمکی لازم دارد، کمکش میکند.[1]
امام حسن وقتی متوجه میشدند کسی نیازمند است حتی صبر نمیکردند او بگوید گرفتاریاش چیست و با چه قدر پول برطرف میشود. سریع هرچه داشتند به او میدادند تا لازم نباشد آن نیازمند خواستهاش را بگوید و احیانا خجالت بکشد که دارد از امام کمک میخواهد. مثلا یک بار یک مرد فقیری پیش امام حسن آمد. امام حسن تا متوجه شدند آن مرد نیازمند است و برای گرفتنِ کمک آمده، به یکی از کارگرانشان گفتند سریع هرچه پول در خانه دارند بیاورد و همهی آن پولها را به مرد بدهد. انقدر پولها زیاد بود که مرد فقیر به تنهایی نمیتوانست سکههای طلا و نقره را با خود ببرد. به همین دلیل امام یک باربر برای او گرفتند و چون خودشان دیگر پولی نداشتند تا دستمزد کارگر را بدهند، یکی از لباسهایشان را به عنوان مزد به آن کارگر دادند. یعنی حتی اجازه ندادند آن مرد با پولهای زیادی که به دست آورده بود، دستمزد آن باربر را بدهد و خودشان آن را حساب کردند. امام انقدر همین طور با مهربانی و دست و دلبازی با همه رفتار می کردند که یک بار یکی از نیازمندان، به امام گفت: «شما حتی فرصت ندادید من مشکلم را مطرح کنم و بگویم چقدر پول لازم دارم. همین طور یک عالمه پول به من دادید». امام حسن جواب دادند «ما (اهل بیت) دوست نداریم آبروی کسی برود و با مطرح کردن مشکلش خجالت بکشد؛ به همین دلیل قبل از اینکه نیازمندی درخواست کند، کمکش میکنیم».[2]
امام حسن علیه السلام خیلی هم صبور بودند. صبور یعنی کسی که صبر زیادی دارد. مثلا از دست کسی که کار بدی دربارهاش انجام میدهد، زود عصبانی نمیشود؛ یا وقتی مشکلی برایش پیش میآید، زود تحملش تمام نمیشود و گریه و زاری یا شکایت نمیکند.
دربارهی صبوریِ امام حسن یک داستان یادم آمد.
یک روز، مردی جلوی امام حسن را گرفت و شروع کرد به فحش دادن به امام. آن مرد از شهری میآمد که دشمنان پیامبر و حضرت علی یک عالمه دروغ دربارهی پیامبر و امامها به مردم گفته بودند تا کسی امامها را دوست نداشته باشد و به حرفشان گوش ندهد. به همین دلیل آن مرد با آنکه هیچ وقت چیز بدی از امام حسن ندیده بود، از او بدش میآمد. هر فحشی که بلد بود به امام داد؛ اما امام حسن اصلا جوابش را نداد. وقتی مرد خسته شد و دیگر فحش دادنهایش تمام شد، امام حسن با مهربانی به او گفت: به نظر میرسد مسافری و در این شهر، غریب هستی. شاید هم من را با یک نفر دیگر اشتباه گرفتهای که این حرفها را زدی. با این حال، اگر کاری از دست من برایت بر میآید بگو تا با کمال میل انجام دهم. اگر گرسنهای، بیا برویم تا غذای خوبی به تو بدهم؛ اگر لباس مناسب نداری، میتوانم لباس مناسبی برایت تهیه کنم؛ اگر برای برگشتن به شَهرت، اسب میخواهی، میتوانم بهترین اسبها را در اختیارت بگذارم؛ اگر در این شهر، جا و مکانی برای ماندن نداری میتوانی به خانهی من بیایی و تا هر وقت که در شهر ما بودی، مهمان من باشی. خلاصه تا وقتی اینجا هستی، احساس غریبی نکن و هر خواستهای داشتی به من بگو تا برایت انجام دهم.
آن مرد که رفتار مهربان و صبورانهی امام را دید، از حرفهایی که زده بود، پشیمان شد و در حالی که از خجالتش گریه میکرد، گفت: تا امروز تو و پدرت (یعنی حضرت علی علیه السلام) پیش من، بدترین آدمهای روی زمین بودید و از هیچ کس اندازهی شما بدم نمیآمد. اما امروز که با شما از نزدیک آشنا شدم و رفتارتان را دیدم، فهمیدم چقدر اشتباه میکردم. الان دیگر هیچ کس را به اندازهی شما دوست ندارم.[3]
حالا با توجه به توضیحاتی که دربارهی امام حسن علیه السلام دادیم، یک بار دیگر شعر را بخوانیم ببینیم معنی همهی قسمتهای شعر را میفهمیم یا نه.
- امام دوم ما، بخشنده بود و تنها: دربارهی بخشندگی امام حسن صحبت کردیم و گفتیم انقدر بخشنده و مهربان بودند که به محض اینکه متوجه میشدند کسی کمکی احتیاج دارد، زود کمکش میکردند و منتظر نمیماندند تا آن شخص درخواست کند و احیانا موقع کمک خواستن خجالت بکشد. به همین دلیل به امام حسن چه لقبی دادهاند؟ «کریم اهل بیت».
«بخشنده بود و تنها» حالا چرا میگوییم تنها؟ یادتان است دربارهی حضرت علی (امام اول) چه گفتیم؟ گفتیم مردم زیر قول و قرارشان با پیامبر و حضرت علی زدند و امام علی را تنها گذاشتند. دربارهی امام حسن هم همین اتفاق افتاد. با همهی مهربانیها و دلسوزیهایی که امام حسن در حق مردم انجام میداد، باز هم مردم حرف امام را گوش نمیدادند و ایشان را تنها گذاشته بودند. در نهایت هم آدمهای بدجنسی که میترسیدند مردم در اثر خوبیهای زیاد امام حسن، جذب او بشوند، از تنهاییِ امام سوء استفاده کردند و امام حسن را مسموم و شهید کردند.
- نام ایشان حسن بـود، صبور و خوش سخن بود: دربارهی صبر امام حسن، داستان آن مردی که بی ادبی کرد و به امام فحش داد اما امام با مهربانی او را به خانهی خود برد و از او پذیرایی کرد را تعریف کردم. خوش سخن هم یعنی کسی که سخنها و حرفهای خوبی میزند؛ بی ادب نیست؛ حرفهای بد نمیزند؛ حرفهایی میزند که برای بقیه فایده داشته باشد؛ خوب و قشنگ صحبت میکند.
خب حالا که امام حسن انقدر مهربان و دوست داشتنی بودند، به نظرتان کار خوبی نیست که ما هم از امام خوبمان یاد بگیریم با بقیه مهربان باشیم و با ادب صحبت کنیم؟ زود عصبانی نشویم و حرفهای بد نزنیم؟ اگر مثلا دوستمان چیزی گفت که از حرفش ناراحت شدیم، ما هم تلافی نکنیم و مثل او بی ادبانه حرف نزنیم؟
پس بیایید به امام حسن قول بدهیم که با بقیه مهربانتر باشیم. مثلا اگر دوستمان خوراکی نیاورده، زود برویم خوراکیمان را به او تعارف کنیم. منتظر نمانیم خودش بیاید و بگوید من گرسنهام؛ از خوراکیات به من هم میدهی؟ شاید خجالت بکشد.
یک قول دیگر هم بدهیم. اینکه صبور باشیم. زود عصبانی نشویم؛ زود شاکی نشویم. مثلا اگر کسی به ما حرف بدی زد، ما هم مثل او رفتار نکنیم. دعوا و کتک کاری راه نیندازیم. اگر با حرفهای مودبانه و منطقیِ ما رفتارش را درست کرد که چه بهتر. اما اگر رفتارش را تغییر نداد، از معلمها یا پدر و مادر کمک بگیریم تا مشکل را حل کنند. نه اینکه یک فحش او بدهد، یکی هم ما. یک سیلی او بزند، یک لگد هم ما.
قبول؟ آفرین. پس به امام حسن مجتبی علیه السلام میگوییم:
«امام حسن مهربان، ما شما را خیلی دوست داریم و قول میدهیم مثل شما بخشنده و صبور باشیم.»
خب حالا بیایید یک بازی بکنیم. اما قبل از بازی، یک بار از اولِ اول، شعر بچه شیعه را با هم بخوانیم ...
{هدف از این بازیِ نمایشی این است که دانش آموزان به صورت عملی تمرین کنند تا در موقعیتهای خاص، رفتار درستی داشته باشند.
نمایش 1: مربی نقش دانش آموزی را که خوراکی نیاورده، بازی میکند و از یکی از دانش آموزان میخواهد رفتار درست در این موقعیت را بازی کند.
نمایش 2: مربی در نقش دانش آموزی که سیبِ آب داری را جلوی کسی که خوراکی ندارد، گاز میزند، ایفای نقش میکند. بچهها باید اشکالات رفتاری او را بگیرند. (مثلا آیا درست است که سیب دهنی خود را به او تعارف کند؟ خب وقتی فقط همان یک سیب دهنی را دارد باید چه کار کند؟) مربی اجازه دهد بچهها با همفکریِ هم به راهکار مناسبی برسند. مثل اینکه از ناظم یا معلم کمک بخواهند.
نمایش 3: مربی با لحن بی ادبانه و تمسخرآمیزی به یکی از دانش آموزان بگوید چطوری عینکی؟ من رو چند تا میبینی؟ ... و از دانش آموز مقابل بخواهد صبورانه و مودبانه با او برخورد کند.
نمایش 4: مربی در نقش یک دانش آموز در حال بازی در حیاط مدرسه است که محکم به دانش آموز دیگر برخورد میکند. مربی میزند به قفسهی سینهی دوستش و میگوید: هوی، مگر کوری؟ جلوی پایت را نگاه کن دست و پاچلفتی ... دانش آموزِ نقش مقابل باید بتواند خودش را کنترل کند و مقابله به مثل نکند.
نمایش 5: مربی در نقش مادر یا پدری که کمرش گرفته و نمیتواند کارهای خانه را انجام دهد، ایفای نقش کند و از یکی از بچهها بخواهد نقش فرزندش را بازی کند. او باید بدون اینکه منتظر بماند والدینش از او کمک بخواهند، به آنها کمک کند.}
[1]امیر مومنان میفرمایند: "الْکَریمُ مَنْ بَدَأَ بِإِحْسانِهِ" یعنی: کریم کسى است که بىآنکه از او طلب کنند احسان مىکند: تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 384. ؛ "الْکریمُ مَنْ سَبَقَ نَوالُهُ سُۆالَه" یعنی: کریم کسى است که بخشش او بر سۆال و تقاضا از او پیشى مىگیرد: همان.
[2] برگرفته از: بحارالانوار، ج 43، ص 341.
[3] برگرفته از: بحارالانوار، ج 43، ص 344.