دست دسی

جلسه شانزدهم: دست، دست؛ امانتداری مهم است! (قسمت 1)

maharatha

بسم الله الرحمن الرحیم

دست دسی

   

با اهتمام: زهرا و سارا انتظارخیر؛ زهرا مرادی

   

دوره‌‌ی «دست دسی» با هدف ارتقای مهارت های دست ورزی در کنار رشد مهارتهای تربیتی در کودکان 5 و 6 ساله توسط کارشناسان و مربیان خانه‌ی کودک و نوجوانانِ بنیاد علمی فرهنگی محمد (ص) تدوین گردیده است.

     

جلسه شانزدهم: دست، دست؛ امانتداری مهم است! (قسمت 1)

موضوع: امانتداری

نکات تربیتی و مهارتهای مورد توجه:

-    افزایش مهارت دست ورزی (ترسیم با الگو، قیچی کاری، چسب کاری)

-    تقویت مهارت های حرکتی ظریف دست

-    افزایش مهارت استفاده از الگو در ترسیم

-    آشنایی با مفهوم امانتداری و اهمیت آن

-    تمرین امانتداری

-    گسترش گنجینه لغات (امانت، امین، امانتدار)

-    احتیاط در برخورد با شیء شکسته شده

-    یادآوری اشکال گردی و سه گوش و رسم آنها با کمک گرفتن از الگو

-    ابراز عقیده و بیان آن در جمع

-    افزایش مهارت حل مسئله (آگاهی از پیامدهای راه حل های مطرح شده / آشنایی با تصمیم ها‌ی خوب و بد)

   

فعالیت هنری: قاب

   

لوازم مورد نیاز: مقوای آبی، مقوای رنگی متمایز از آبی، درهای رنگی بطری، نی، چسب مایع، چسب اکلیلی، رنگ سفید، قیچی، کاغذ کشی سبز، ماژیک، قیچی

ابتدای کلاس، مربی در اختیار هر دانش آموز یک بشقاب میوه خوری، یک کاغذ و یک مداد قرار می‌دهد و از آنها می‌خواهد با استفاده از بشقاب، روی برگه هایشان یک گردی بکشند. اجازه دهید بچه ها خودشان کشف کنند که چگونه باید از بشقاب به عنوان یک الگو استفاده کنند. بعد از اینکه موفق به رسم گردی شدند، از آنها بخواهید دور گردی ها را با قیچی ببرند تا هر کدام یک بشقاب کاغذی داشته باشند. کارشان که تمام شد، به آنها بگویید بشقاب های کاغذی شان را روی هم بگذارند اما مواظب باشند که بشقاب ها نشکنند! معمولا بچه ها به این نکته که این بشقاب ها که شکستنی نیستند، اشاره می‌کنند. اما اگر به این موضوع اشاره نکردند، مربی خودش می‌گوید «این بشقاب ها که شکستنی نیستند؛ ولی بشقاب هایی مثل همان هایی که روی کاغذ گذاشتید و دورشان رابریدید، شکستنی هستند و باید خیلی مراقب باشیم که از دست مان نیفتند.»

بچه ها؛ وقتی ظرفی می‌شکند، تکه های آن خیلی تیز هستند و می‌تواند دست و پای شما را بدجور ببرند. پس اگر به هر دلیلی ظرفی شکست، همان جایی که بودید، بمانید و یک بزرگتر را برای کمک صدا کنید. اگر راه بروید ممکن است تکه های شکسته شده که این طرف و آن طرف پرت شده اند، در پایتان فرو برود و پایتان خون بیاید. مگر اینکه دمپایی پایتان باشد. اگر دمپایی داشتید، از آنجا دور شوید و تا جمع شدن شکسته ها به آن محل نزدیک نشوید. چون اگر بخواهید با دمپایی هی بروید و بیایید، ممکن است تکه های ریز شیشه به کف دمپایی تان بچسبد و به جاهای دیگر خانه برود.

سعی نکنید با دست تان تکه های شکسته را جمع کنید؛ چون دست تان را می‌برد و خیلی دردتان می‌آید. اگر بچه‌ی دیگری خصوصا کوچکتر از شما هم آنجاست، اجازه ندهید به آنجا نزدیک شود یا به تکه های شکسته دست بزند.

حالا که حرف از بشقاب و شکستنش افتاد یاد یک قصه افتادم. می‌خواهید برایتان تعریف کنم؟ پس خوب گوش دهید.

یک روز مادر امین، ظرفی پر از شکلات به او داد و گفت این ظرفِ همسایه‌ی ته کوچه است که برایمان حلوا آورده بودند. آن را برایشان ببر و بابت حلوا تشکر کن. امین پرسید این شکلاتها دیگر چیست؟ مادرش گفت برای تشکر از اینکه به فکر ما بوده اند و برایمان حلوا فرستاده بودند. امین بشقاب را از مادرش گرفت و به سمت خانه‌ی همسایه شان راه افتاد. اما در خانه را که باز کرد دید دوست هایش در حال فوتبال بازی کردن هستند. بچه ها با دیدن امین بازی را نگه داشتند و دورش جمع شدند.

-    امین میای بازی؟

-    امین این شکلات ها چیه؟

-    چه به موقع برایمان شکلات آوردی.

-    می توانیم شکلات برداریم؟

امین خواست به آنها بگوید شکلات ها را مادرش داده تا برای همسایه ببرد و نمی‌تواند به آنها بدهد؛ ولی خجالت کشید. بچه ها که دیدند امین چیزی نمی‌گوید، جدی جدی فکر کردند شکلات ها را برای آنها آورده. به خاطر همین، نفری چند تا شکلات برداشتند و خوردند. بعد از امین خواستند او هم با آنها بازی کند. امین گفت اول باید برود و ظرف همسایه را بدهد. ولی بچه ها گفتند این کار را بعدا هم می‌تواند انجام بدهد. بهتر است تا ماشینی در کوچه پارک نکرده و جا برای فوتبال بازی کردن هست، بازی کنند. امین قبول کرد. بشقاب همسایه را روی پله گذاشت و او هم با بقیه‌ی بچه ها مشغول بازی شد. چند دقیقه ای از بازی نگذشته بود که صدای شکستن یک چیزی آمد! به نظرتان چه اتفاقی افتاده بود؟

بله بچه ها؛ توپ، روی پله فرود آمده بود و به بشقابی که امین آنجا گذاشته بود، خورده بود. بشقاب هم از روی پله به زمین افتاده بود و شکسته بود.

بچه ها دورِ بشقابِ شکسته جمع شدند. امین خیلی ناراحت بود. نمی‌دانست جواب مادرش را چه بدهد.

یکی از بچه ها گفت: تکه های بشقاب را با پا بزنیم و توی جوب بیندازیم تا کسی نفهمد شکسته. بعد اگر مادرت پرسید بشقاب را دادی، بگو دادم.

یکی دیگر از بچه ها گفت: به نظرم برو به همسایه تان بگو بشقاب شان شکسته ولی خواهش کن به مادرت چیزی نگوید.

امین مانده بود چه کار کند. کدام کار بهتر است؟

بچه ها به نظر شما امین باید چه کار می‌کرد؟

{مربی پیشنهادات بچه ها را بشنود و درباره‌ی هر کدام از آنها چالشی را مطرح کند تا بچه ها مجبور به فکر کردن شوند. مثلا:

-    اگر امین به هیچ کس چیزی نگوید و چند روز بعد خانم همسایه، مادر امین را ببیند و درباره‌ی حلوا و بشقاب حلوا حرف بزنند چه؟

-   اگر امین از همسایه بخواهد به مادرش چیزی نگوید ولی همسایه قبول نکند، چه؟ مثلا بگوید نه؛ مادرت باید بداند چه اتفاقی افتاده. به نظرتان آن وقت مادر امین بیشتر ناراحت نمی‌شود؟

-   اگر امین به مادرش بگوید چه اتفاقی افتاده و مادرش دعوایش کند، چه؟

...

هدف از این سوال ها این است که قدرت حل مسئله‌ی بچه ها بالا برود و بدانند هر راه حل و تصمیمی پیامدی دارد و در تصمیم گیری ها باید به پیامدهای تصمیم شان توجه داشته باشند. در نهایت مربی از بچه ها می‌خواهد با کمک هم بهترین راه حل را انتخاب کنند و بعد داستان را اینگونه ادامه دهد:}

امین می‌دانست نباید به شکسته های بشقاب دست بزند. چون دستش را می‌برد. اما چون کفش پایش بود و خیالش از اینکه تکه های شکسته شده به پایش فرو نمی‌رود راحت بود، جاروی حیاط را آورد و با احتیاط شکسته ها را جارو کرد و داخل خاک انداز ریخت تا دست و پای کسی زخمی نشود.

{ممکن است بچه ها خاک انداز ندیده باشند و ندانند منظور شما از خاک انداز چیست. به منظور گسترده نمودن دایره لغات آنها، بهتر است مربی یک خاک انداز به آنها نشان دهد و شیوه‌ی استفاده از آن را به بچه ها یاد بدهد. در صورتی که شرایط کلاس شما اجازه می‌دهد، از این پس در نظافت کلاس، جارو و خاک انداز در اختیار بچه ها قرار دهید و از آنها بخواهید کار با آنها را تمرین کنند.}

بعد از اینکه امین شکسته های بشقاب را با جارو و خاک انداز جمع کرد، از بچه ها خداحافظی کرد و پیش مادرش برگشت. او همه‌ی ماجرا را برای مادرش تعریف کرد. معلوم بود مادر چقدر ناراحت شده. چون بشقاب همسایه، دست آنها امانت بود. می‌دانید معنی امانت چیست؟ امانت یعنی اینکه چیزی که مال یک نفر دیگر است، پیش ما باشد تا بعدا آن را به صاحبش برگردانیم. مثل بشقاب حلوای همسایه که دست خانواده‌ی امین امانت بود تا حلوای داخل آن را بخورند و بعد خود بشقاب را به همسایه برگردانند. یا مثلا من کتاب داستان یا اسباب بازی شما را با اجازه‌ی شما بر می‌دارم و بعد از اینکه کتاب را خواندم یا با اسباب بازی شما بازی کردم، آن را همانجور که بود و بدون اینکه پاره، کثیف یا خرابش کنم به شما بر می‌گردانم. آن کتاب یا اسباب بازی می‌شود امانت و کار من که مراقبت می‌کنم تا بدون آنکه وسیله ای که دستم است خراب شود، به صاحبش بر گردانم، می‌شود امانتداری.

مادر به امین گفت: تو امانتدار خوبی نبودی. اول اینکه شکلات هایی که قرار بود به همسایه بدهی، به دوست هایت دادی. اگر به من می‌گفتی، برای تو و دوستانت شکلات می‌آوردم ولی نباید به شکلات های داخل بشقاب دست می‌زدید. آنها دست تو امانت بودند تا به همسایه برسانی. نباید از اینکه به دوستهایت می‌گفتی این شکلات ها مال همسایه است و نه آنها، خجالت می‌کشیدی. گفتن این حرف که خجالت ندارد.

دوم اینکه امانت مردم را روی پله وِل کردی و مشغول بازی شدی. ما باید از چیزی که دست مان امانت است خیلی بیشتر از وسایل خودمان مراقبت کنیم.

هم خدا و هم مردم آدم های امانتدار را خیلی دوست دارند.

امین، می‌دانی معنی اسمت چیست؟

امین سرش را پایین انداخته بود و حرف نمی‌زد. مادر گفت: امین یعنی کسی که امانتدار است. من و پدرت دوست داریم پسرمان مثل اسمش امانتدار باشد.

امین از حرفهای مادر بیشتر خجالت کشید. ولی در همین حال، مادرش او را بغل کرد و بوسید.

امین از این کار مادر تعجب کرد. چون فکر می‌کرد که مادر از دستش خیلی عصبانی است ولی حالا او را با مهربانی بغل کرده بود و حتی بوسش هم کرده بود. مادر گفت درست است که از اینکه امانتدار خوبی نبودی خیلی ناراحت هستم ولی از اینکه پسر راستگویی بودی و با شجاعت راستش را گفتی خیلی خوشحالم. از این به بعد بیشتر مراقب امانت هایی که دستت هستند باش. باشد؟

امین با خوشحالی گفت: چشم. قول می‌دهم از این به بعد مثل اسمم امین باشم.

مادر لبخندی زد و لباس بیرونش را پوشید تا با امین به مغازه بروند و شبیه ظرفی که شکسته بود را بخرند و به همسایه بدهند.

قصه‌ی ما به سر رسید؛ آقا امین به یک درس خوب رسید.

آن درس چه بود؟ آفرین. اینکه خیلی مراقب وسایلی که امانت هستند باشیم؛ خیلی بیشتر از وسایل خودمان.

خب بچه ها؛ حالا ما هم می‌خواهیم تمرین امانتداری کنیم. چطوری؟ امروز هر کدام از ما یک تابلوی خوشگل با وسایلی که اینجاست درست می‌کنیم. بعد هر کسی تابلوی خودش را به دوستش امانت می‌دهد و تابلوی او را هم به امانت می‌گیرد. تابلوها را به خانه می‌برید و تا هفته‌ی بعد پیش خودتان امانت نگه می‌دارید. هفته‌ی بعد هر کس تابلوی دوستش را که امانت گرفته بوده، به صاحبش بر می‌گرداند. مراقب باشید امانتی که دست تان است، خراب نشود. قبول؟

پس برویم سراغ درست کردن تابلوی امروز.

مقوای آبی را به شکل مستطیل ببرید و در اختیار نوآموز قرار دهید. سپس الگوی یک مثلث قائم الزاویه را در اختیار نوآموز قرار دهید تا با استفاده از آن روی یک مقوای رنگی، سه گوش بکشد. پس از رسم، از او بخواهید سه گوش را با قیچی برش بزند و با چسب، روی مقوای آبی بچسباند.

سپس راهنمایی اش کنید تا درِ بطری را مطابق شکل به سه گوش (بدنه‌ی ماهی) بچسباند. یک قطره چسب مایع به عنوان «چشم» روی در بطری بریزید و مردمک چشم را با یک ماژیک سیاه، رنگ کنید. می‌توانید از چشم های عروسکی آماده هم استفاده کنید. برای ایجاد نقش روی باله و بدنه‌ی ماهی هم می‌توانند از چسب اکلیلی یا ماژیک استفاده کنند. از آنها بخواهید با ماژیک، دهان ماهی های شان را نقاشی کنند. سپس به هر نوآموز یک نی بدهید تا با فرو کردن نوک نی در رنگ سفید (اکرلیک یا گواش) حباب هایی را مطابق نمونه، روی صفحه‌ی آبی ایجاد کند. بچه ها از این قسمت خیلی لذت می‌برند. در نهایت، بسته به حوصله و توانمندی بچه ها، می‌توانید کاغذ کشی سبز در اختیارشان بگذارید تا جلبک دریایی بسازند و روی تابلوی خود بچسبانند. به جای کاغذ کشی از روبان سبز، نوارهای باریک کاغذ رنگی یا هر چیز دیگری که شکل گیاهان دریایی را داشته باشد، استفاده نمایید.

دست دسی 16 ماهی        

خب، حالا تابلوی تان آماده است. هر کس تابلوی خودش را به دوستش امانت بدهد و تابلو او را هم به امانت بگیرد.

{مربی اسم بچه ها را پشت تابلو بنویسد تا تابلوها با هم اشتباه نشوند.}

یادتان باشد این تابلوها دست تان امانت است. خوب از آنها مراقبت کنید و جلسه‌ی بعد حتما حتما با خود بیاورید.

مربی، بشقاب های کاغذی را هم به همراه یک درِ بطری به بچه ها بر می‌گرداند و از آنها می‌خواهد در منزل با استفاده از در بطری و رسم دایره، داخل بشقاب شان گیلاس بکشند.


 

بنیاد علمی فرهنگی محمد (ص)

 

 

logo-samandehi

جستجو