در شاهنامه میخوانیم: روزی بهرام پنجم (پادشاه زرتشتی ساسانی) به شکار گورخر رفت. دید که گورخر نری با مادهای در حال نزدیکی است. پس تیری از ترکش خود بیرون آورد و نشانه گرفت. تیر به هر دو جاندار برخورد و در اثر آن، دو گورخر به یکدیگر دوخته شدند. پس اهل لشکر، از این جنایت به وجد آمده و شاه را ستایش کردند.
پس از این واقعه، بهرام گور قصد کرد که همسری نو بیابد. در آن هنگام، روزبه (موبد بزرگ زرتشتیان در عصر بهرام پنجم) لب به سخن گشود و بهرام شاه را از این کار منع کرد. چون بهرام، 931 زن دیگر هم داشت!
موبد روزبه گفت:
شاهنشاها! از بوى زنان است که موى مرد سپید مىشود و سپیدى مو، مرد را از این گیتى ناامید مىسازد. از کار زنان، بالاى راست جوان (کمر) خمیده مىگردد و نیز رنجها و سختیهاى دیگر هم برمىخیزد. پس اگر در یک ماه بیش از یک بار آمیزش کنى، آن همچون خون ریختن باشد. و همین (یک بار آمیزش در ماه) براى یک جوان خردمند، تنها از براى فرزند یافتن است. وگرنه چون آن را افزون کنى، دیگر تن کاهش مىیابد و از آن سستى، تن مرد، بیخون مىگردد.[1]
حیکم ابوالقاسم فردوسی چنین میسراید:
ز بوى زنان موى گردد سپید سپیدى کند در جهان ناامید
جوان را شود گوژ بالاى راست ز کار زنان چند گونه بلاست
بیک ماه یکبار آمیختن گر افزون بود خون بود ریختن
همین بار از بهر فرزند را بباید جوان خردمند را
چو افزون کنى کاهش افزون کند سستى تن مرد بیخون کند.[2]
منبع: پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب
[1]ميترا مهرآبادى، متن كامل شاهنامه فردوسى به نثر پارسى، تهران: نشر روزگار، 1379. ج 3، ص 105-106.
[2]ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه، دفتر ششم، ص488، تصحیح جلال خالقی مطلق، نیویورک: انتشارات مزدا، 2005، ص 488.