نویسنده: زهرا مرادی
در تورات، چنین آمده که هارون، برادر و جانشین حضرت موسی، دور از چشم برادر، گوسالهای از طلا میسازد و مردم را به پرستش آن گوساله دعوت میکند.
کتاب مقدس، این ماجرا را چنین حکایت میکند:
"وقتي بازگشت موسي از كوه سينا به طول انجاميد، مردم نزد هارون جمع شده، گفتند: «برخيز و براي ما خدايي بساز تا ما را هدايت كند، چون نميدانيم بر سر موسي كه ما را از مصر بيرون آورد، چه آمده است.» هارون گفت: «گوشوارههاي طلا را كه در گوشهاي زنان و دختران و پسران شماست پيش من بياوريد.» بنابراين، قوم گوشوارههاي طلاي خود را به هارون دادند. هارون نيز گوشوارههاي طلا را گرفت و آنها را ذوب كرده، در قالبي كه ساخته بود، ريخت و مجسمهاي به شكل گوساله ساخت. قوم اسرائيل وقتي گوساله را ديدند فرياد برآوردند: «اي بنياسرائيل، اين همان خدايي است كه شما را از مصر بيرون آورد.»
هارون با ديدن اين صحنه، يك قربانگاه نيز جلو آن گوساله ساخت و گفت: «فردا براي خداوند جشن ميگيريم.»
روز بعد، صبح زود، وقتي مردم برخاستند، پيش آن گوساله قربانيهاي سوختني و قربانيهاي سلامتي تقديم نمودند. آنگاه نشسته، خوردند و نوشيدند و دست به كارهاي شرمآور زدند.
خداوند به موسي فرمود: «بشتاب و به پايين برو، چون قوم تو كه آنها را از مصر بيرون آوردي، فاسد شدهاند. آنها به همين زودي احكام مرا فراموش كرده و منحرف گشتهاند و براي خود گوسالهاي ساخته، آن را پرستش ميكنند و برايش قرباني كرده، ميگويند: اي بنياسرائيل، اين همان خدايي است كهتو را از مصر بيرون آورد.»
... موسي از كوه پايين آمد، در حالي كه دو لوح سنگي در دست داشت كه بر دو طرف آن لوحها ده فرمان خدا نوشته شده بود ... وقتي به اردوگاه نزديك شدند، موسي چشمش به گوساله طلايي افتاد كه مردم در برابرش ميرقصيدند و شادي ميكردند. پس موسي آنچنان خشمگين شد كه لوحها را به پايين كوه پرت كرد و لوحها تكهتكه شد. سپس گوساله طلايي را گرفت و در آتش انداخته آن را ذوب كرد. سپس آن را كوبيد و گردش را روي آب پاشيد و از آن آب بهبنياسرائيل نوشانيد. آنگاه موسي به هارون گفت: «اين قوم به تو چه بدي كرده بودند كه ايشان را به چنين گناه بزرگي آلوده ساختي؟»
هارون گفت: «بر من خشم مگير. تو خود اين قوم را خوب ميشناسي كه چقدر فاسدند. آنها به من گفتند: خدايي براي ما بساز تا ما را هدايت كند، چون نميدانيم چه بر سر موسي كه ما را از مصر بيرون آورد، آمده است. من هم گفتم كه گوشوارههاي طلاي خود را پيش من بياورند. گوشوارههاي طلا را در آتش ريختم و اين گوساله از آن ساخته شد.»
... موسي ديد كه قوم با كمك هارون اينچنين افسار گسيخته شده ... خداوند بخاطر پرستش بتي كه هارون ساخته بود، بلاي هولناكي بر بنياسرائيل نازل كرد.[1]"
این، در حالی است که کتاب مقدس، هارون را برادر[2]، سخنگو[3] و فرستادهی موسی میداند[4] و حتی معجزهی تبدیل عصا به اژدها را به وی نسبت میدهد[5].
[1] عهد عتیق، تورات، سِفر خروج، باب 32، بندهای 1 تا 8، 15، 19 تا 25و 35.
[2] "عمرام با عمه خود يوكابد ازدواج كرد و صاحب دو پسر شد به نامهاي هارون و موسي ... هارون و موسي كه نامهايشان در بالا ذكر شد، همان هارون و موسي هستند كه خداوند به ايشان فرمود تا تمام بنياسرائيل را از مصر بيرون ببرند و ايشان نزد فرعون رفتند تا از او بخواهند قوم اسرائيل را رها كند": عهد عتیق، تورات، سِفر خروج، باب 6، بندهای 20، 26 و 27.
[3] "موسي گفت: «خداوندا، من هرگز سخنور خوبي نبودهام، نه در سابق و نه اكنون كه با من سخن گفتهاي، بلكه لكنت زبان دارم.» خداوند فرمود: ... «برادرت هارون سخنور خوبي است و اكنون ميآيد تـا تـو را ببينـد و از ديدنت خوشحـال خواهـد شـد. آنچه را كه بايد بيان كنـي به هارون بگـو تا از طرف تو بگويد. من به هر دو شما قدرت بيان خواهم بخشيد و به شما خواهـم گفت كه چـه بايـد كـرد. او در برابر مردم سخنگوي تو خواهد بود و تو براي او چون خدا خواهي بود و هر چه را كه به او بگويـي بيان خواهد كرد.": عهد عتیق، تورات، سِفر خروج، باب 4، بندهای 10 تا 16. ؛ "هر چه به تو میگویم به هارون بگو تا آن را به فرعون باز گوید": عهد عتیق، تورات، سِفر خروج، باب 7، بند 2.
[4] "و خداوند بموسی گفت بهبین ترا بر فرعون خدا ساخته ام و برادرت هارون نبی تو خواهد بود": عهد عتیق، تورات، سِفر خروج، باب 7، بند 1.
[5] "خداوند به موسي و هارون فرمود: «اين بار پادشاه مصر از شما معجزهاي خواهد خواست، پس هارون عصاي خود را در حضور فرعون به زمين اندازد و عصا، مار خواهد شد.» موسي و هارون باز پيش فرعون رفتند و همانطور كه خداوند فرموده بود، هارون عصاي خود را پيش پادشاه و درباريان او بر زمين انداخت و عصا مار شد": عهد عتیق، تورات، سِفر خروج، باب 7، بندهای 8 تا 10.