نویسنده: محمد ضیا توحیدی
بر اساس عهد جدید مردمدر عصر حضرت یحیی و حضرت عیسی علیهمالسلام به انتظار دو شخصیت جهانی نشسته بودند یکی مسیح و دیگری انتظار پیامبری نظیر موسی علیهالسلام را میکشیدند . برای کسانی که با عهد جدید آشنایی داشته باشند این مطلب غیر قابل انکار است. یکی به انتظار آمدن (مسیح) روز شماری میکردند و دیگری در انتظار آمدن (آن نبی) این انتظار در مواقع گوناگونی ظهور و بروز داشته است: که دو مورد آن را مورد بررسی قرار میدهیم
اشارات به {آن نبی} در انجیل
الف) در ابتدای نبوت حضرت عیسی در روز عید بزرگی که حضرت عیسی علیهالسلام مردم را موعظه میکردند، پس از اتمام موعظه، در بین مردم اختلاف افتاد که او چه کسی است. بعضی او را همان پیامبری دانستند که حضرت موسی علیهالسلام و دیگران به آن بشارت داده بودند و بعضی دیگر او را مسیح موعود علیهالسلام دانستند:
«آنگاه بسیاری از آن گروه چون این کلام را شنیدند، گفتند: در حقیقت، این شخص همان نبی است و بعضی گفتند: او مسیح است و بعضی گفتند: مگر مسیح از جلیل میآید؟... پس درباره او در میان مردم اختلاف افتاد.» [1]
از این عبارت به خوبی هویداست که مومنان آن زمان مبنی بر بشارتهای موجود در عهد عتیق و و تورات در انتظار آمدن دو شخصیت بودند یک مسیح و یک پیامبر موعود بودند. به عبارت دیگر، آنها در انتظار دو نفر بودند به همین دلیل در بینشان اختلاف افتاد؛ زیرا بعضی گفتند این است و بعضی گفتند آن!
ب) «آن نبی» در تفحص یهود و شهادت حضرت یحیی علیهالسلام:
وقتی حضرت یحیی علیهالسلام به ارشاد و موعظه مردم پرداختند، درباره او به تحقیق و تفحص پرداختند. در انجیل یوحنا، در این باره چنین آمده است:
«این است شهادت یحیی در وقتی که یهودیان از اورشلیم، کاهنان و لاویان رافرستادند تا از او سؤال کنند که تو کیستی. معترف شد و انکار ننمود، بلکه اقرار کرد که من مسیح نیستم. آنگاه از او سؤال کردند: پس چه؟ آیا تو الیاس هستی؟ گفت: نیستم، آیا تو «آن نبی» هستی؟ جواب داد که نی. آنگاه بدو گفتند: پس کیستی تا به آن کسانی که ما را فرستادهاند جواب بریم؟ درباره خود چه میگویی...؟ فرستادگان از فریسیان بودند. پس از او سؤال کرده، گفتند: اگر تو مسیح و الیاس و «آن نبی» نیستی پس برای چه تعمید میدهی...؟ یحیی در جواب ایشان گفت: ... او آن است که بعد از من میآید، اما پیش از من شده است. من لایق نیستم بند نعلینش را باز کنم.» (26)[2]
در بشارت بعدی خواهیم گفت که انبیا بنیاسرائیل پیوسته از ظهور دو شخصیت سخن به میان آورده بودند یکی «مسیح» و دیگری «پیامبری نظیر موسی» خبر داده بودند. بنابراین، طبیعی بود که مردم گمان کنند حضرت یحیی علیهالسلام همان «مسیح موعود» و یا پیامبر موعود باشد. بدین سبب، حاکمان اورشلیم برخود لازم و واجب میدانستند که از این موضوع تحقیق کنند. آنها افرادی ساده لوح و زودباور نبودند؛ اگر کسی ادعای نبوت میکرد به خوبی، تحقیق میکردند. تحقیق در مورد دعاوی کسانی که ادعای نبوت میکردند و یقین به صحت و سقم ادعاها از وظایف شورای بزرگ سنهدرین بود. این شورا از 71 نفر عضو مشاور تشکیل میشد.[3] از اینرو، شورای مزبور،که انجیل یوحنا آن را «یهود» مینامد، هیئتی اعزام کرد تا درباره ادعای یحیی علیهالسلام تحقیق کنند. هیئت اعزامی سه سؤال از حضرت یحیی علیهالسلام پرسیدند:
آیا تو «مسیح موعود» هستی؟
آیا تو الیاس نبی هستی؟
آیا تو «آن نبی» - پیامبر موعود - هستی؟
حضرت یحیی علیهالسلام در جواب سؤال اول، اقرار کرد که مسیح نیست. سؤال دوم درباره حضرت الیاس علیهالسلام بود. یهودیان طبق کتاب دوم پادشاهان[4]معتقد بودند که حضرت الیاس علیهالسلام پیامبری است که بر گرد باد سوار شده و به آسمان عروج کرده و شخصا به زمین رجعت خواهد کرد. چون حضرت یحیی علیهالسلام مسیح بودن خود را منکر شد، به نظر هیئت اعزامی چنین رسید که وی باید حضرت الیاس نبی علیهالسلام باشد که رجعت کرده است. بنابراین، از حضرت یحیی علیهالسلام سؤال کردند که آیا تو الیاس نبی هستی؟ حضرت یحیی علیهالسلام پاسخ دادند که من الیاس نیستم. سپس فرستادگان باخود گفتند که اگر او مسیح و الیاس نیست، آیا همان نبیای است که حضرت موسی و انبیای دیگر به ظهور او بشارت دادهاند؟ لذا، سؤال سوم را مطرح کردند. حضرت یحیی علیهالسلام به این پرسش نیز پاسخ منفی دادند که من آن نبی نیستم
از این نمونه اشارتها را نیز میتوانیم در داستان غذا دادن به 5000 نفر نیز ببینیم: [5]
سوال اساسی از مسیحیان این است که اگر مومنان زمان ظهور عیسی مسیح منتظر آن نبی بودند و به طور قطع نمیتواند آن نبی و مسیح یک نفر باشند چون هم در سوال یهودیان تفکیک شدند و وقتی یحیی مسیح بودن را انکار کرد از وی پرسیدند حال که مسیح نیستی پس آن نبی هستی به علاوه وقتی منبع بشارت آن نبی در تثنیه 18: 18 میخوانیم میبینیم که مشخصات آن نبی قابل تطبیق عیسی مسیح نیست
براساس اسناد مکشوفه در سواحل بحرالمیت نیز مردم در انتظار پیامبر موعود (آن نبی) بودند و این غیر از «مسیح موعود» بود. این پیامبر موعود را درزبان عبری گبر به معنای «انسان»[6] میخواندند.
[1] . یوحنا، 7: 40 - 43
[2] . یوحنا، 1: 19 - 27
[3] . در اسرائیل سه دادگاه وجود داشت که مهمترین آن دادگاه سنهدرین کبیر بود. اعضاى آن هم وظیفه قضاوت را به عهده داشتند وهم وظیفه هئیت منصفه را، این دادگاه مسئولیتهاى سنگینى داشت. پیغمبر دروغین و کاهن اعظم را تنها در این دادگاه مىتوانستند محاکم کنند. ر.ک. به: گنجینهاى از تلمود ص 302.
[4] . کتاب دوم پادشاهان، 2: 11
[5] . یوحنا، 6: 10 - 14
[6] . ویل دورانت، همان، ج 3، ص 709 / همچنین ر. ک. به: جفرى بارندر، المعتقدات الدینیة لدى الشعوب، ترجمه د. امام عبدالفتاح، کویت، 1413 ، ص 129