درسنامه رویش

درس دوم: هر روز، عاقل‌تر از دیروز

maharatha


بسم الله الرحمن الرحیم

   

درس‌گفتارهایی از: مسعود بسیطی

با اهتمام: هیئت تحریریه بنیاد علمی فرهنگی محمّد (ص)

دوره‌ی «رویش »، طرح درسی برای مربیان مدارس – خصوصا مربیان پرورشی - است که با هدف «رفع معضلات تربیتی شایع در میان دانش آموزان مقطع سنی 13 تا 17 سال» به سفارش آموزش و پرورش، توسط هیئت تحریریه بنیاد علمی فرهنگی محمد (ص) تدوین گردیده است.

در این دوره تلاش شده تا با ارائه‌‌ی راهکارهای عقلانیِ اجرایی و تاثیرگذار، دانش آموزان به انتخاب رفتارهای خوب و عقلانی مانند حق‌پذیری، صداقت، امانت‌داری، احسان به والدین، رعایت انصاف و ... گرایش پیدا کنند و در دوری از رفتارهای ناشایست به خودکنترلی برسند. برای استفاده‌‌ی بهتر از این دوره توصیه‌‌ می‌شود مطلب «سخنی با مربیان در ارتباط با دوره‌‌ی رویش » حتما مورد مطالعه‌‌ی عزیزان قرار گیرد.

درس دوم: هر روز عاقل‌تر از دیروز

موضوع: چگونه عقل افزایش یا کاهش می‌یابد.

هدف ویژه‌ی درس: این انگیزه در دانش آموز ایجاد شود که با عمل به تشخیص عقل، عقل خود را رشد دهد و متذکر باشد بی توجهی به عقل، سبب محجوب شدن عقل و کاهش نور آن می‌گردد.

اهداف جزئی: انتظار می‌رود فراگیر پس از این جلسه:

-                     با جایگاه ویژه‌‌ی عقل نزد خداوند متعال آشنا شود:

·         نزد خدا تنها عبادتی ارزش دارد که از روی عقل ناشی شده باشد.

·         کسی که عقل ندارد، دین ندارد.

·         هنگامی که به تشخیص عقل عمل می‌کنیم، در واقع در حال پرستیدن و عبودیت خداوند هستیم.

·         پاداش و عقابِ بندگان، به میزان عقل آنهاست.

·         بهشت، جایگاه عاقلان است.

-                     عقل را ابزاری برای عِقال نَفْس سرکش بداند.

-                     با ساز و کار افزایش و کاهش عقل آشنا شود:

·         متوجه باشد شکر نعمت عقل (یعنیاستفادهاز عقل وعملبه تشخیص آن در انتخاب‌ها و تصمیم گیری ها) سبب رشد عقل می‌شود.

·         یاد بگیرد کُفران نعمت عقل (یعنی بی توجّهی به عقل و آنچه تایید می‌کند) سبب می‌شود عقل محجوب گردد.

سیر مطالعاتی: کتاب «چگونه عاقل‌تر شویم؟» نوشته‌ی: هیئت تحریریه بنیاد علمی فرهنگی محمد (ص) بر اساس درس گفتارهایی از آقای مسعود بسیطی.

{مربی، کلاس را با مروری بر مباحث جلسه‌‌ی گذشته و گزارش گیری از پروژه‌‌ی هفته، آغاز نماید:}

در جلسه‌‌ی گذشته ،

-     درباره‌‌ی انتخاب صحبت کردیم.

-     گفتیم برای رسیدن به خوشبختی باید مراقب انتخاب‌های خود باشیم.

-    دیدیم که بسیاری از انتخاب‌ها و رفتارهای ما تحت تاثیر محیط اطراف‌‌‌مان شکل گرفته. البته این اثرگذاری‌‌ می‌تواند جنبه‌‌ی مثبت داشته باشد؛ مثل سلام دادن به بزرگترها: از بچگی به من یاد داده اند به بزرگتر از خودم سلام کنم. این رفتار را در خانواده ام همیشه دیده ام، پس من هم یاد گرفته ام. با اینکه کار خوبی است (عقل من تایید می‌کند که خوب است)، اما از روی عادت انجام‌‌ می‌دهم.

گاهی هم اثر محیط بر رفتار و انتخاب من جنبه‌‌ی منفی دارد؛ مثل پوشیدن شلوار جین تنگ و پاره: با اینکه در شلوار گشادتر راحت‌تر و البته سالم‌ترم، با اینکه اگر یک قسمت از بلوزم پاره شود، دیگر آن را جلوی بقیه‌‌ نمی‌پوشم، اما چون دوستانم شلوار جین تنگ و پاره‌‌ می‌پوشند، من هم‌‌ می‌پوشم.

پس تاثیر محیط همیشه هم جنبه‌‌ی مثبت ندارد و می‌تواند ما را به انتخاب‌های غلط بکشاند.

-    با هم به این نتیجه رسیدیم که برای انتخاب صحیح نیازمند ابزار مطمئنی هستیم که بتواند خوب را از بد تشخیص دهد.

-    گفتیم خداوند مهربان چنین ابزاری را در وجود ما قرار داده. نامش چه بود؟       آفرین. عقل.

-    عقل، نوری است که راه را از چاه، خوب را از بد، درست را از نادرست برای ما مشخص می‌کند. (قوه‌‌ی تشخیص خوب از بد است)

{مربی ضمن یادآوریِ مباحث جلسه‌‌ی پیش، به مرور تخته را مطابق شکل زیر کامل نماید.}

 rooyesh2.mohammadfnd.org

قرار بود در هفته‌ای که گذشت، قبل از انجام هر کاری اول ببینید عقل آن را تایید می‌کند یا نه.

این کار را انجام دادید؟

{چنانچه کسی پاسخ منفی داد، بدون ترشرویی از او بپرسید «آیا انجام ندادن پروژه ای که قرار است به او کمک کند تا انتخاب‌های صحیح داشته باشد، کار عاقلانه ای است؟»

بعد بگویید «امروز می‌خواهیم درباره‌‌ی این موضوع صحبت کنیم که اگر کارهای خود را مرتبا با عقل چک کنیم، چه اتفاقی برای‌‌‌مان می‌افتد و اگر نسبت به این موضوع بی تفاوت باشیم و یا بدتر از آن، ببینیم عقل آن کار را رد می‌کند اما ما انجامش دهیم، چه پیش می‌آید.

اما اول اجازه دهید تجربه‌های دوستان‌‌‌تان را در هفته‌‌ی گذشته بشنویم.»}

چه کسانی وقتی با عقل چک کردند و دیدند کاری که می‌خواهند انجام دهند عقلانی نیست – یعنی عقل، خوبیِ آن را تایید‌‌ نمی‌کند - از انجام آن کار صرف نظر کردند؟

{مربی به دانش آموزان فرصت بدهد تا درباره‌‌ی تجربه‌های شان در هفته‌‌ی گذشته صحبت کنند و افرادی را که در استفاده از ابزار عقل تلاش کرده بودند، تشویق نماید. از آنجا که مباحث دوره‌‌ی رویش، تربیتی و نه آموزشی است، حتما برای این بخش زمان و حوصله‌‌ی کافی در نظر گرفته شود. دانش آموزان باید ترغیب شوند تا در پروژه‌ها و گزارش نتیجه‌‌ی آنها فعالانه شرکت کنند.}

بچه ها؛

می دانستید اگر خدا به ما عقل نداده بود، نه ما را بازخواست می‌کرد و نه به ما پاداش می‌داد؟[1] (چون اگر عقل نداشتیم، ابزاری برای تشخیص هم نداشتیم. از کجا تشخیص می‌دادیم چه چیزی خوب است که انجام دهیم یا چه کاری بد است که انجام ندهیم؟ پس کسی هم ما را توبیخ یا تشویق‌‌ نمی‌کرد.)

می دانستید دینداری به نماز و روزه‌‌ی زیاد نیست؛ بلکه به اندازه‌ای است که از عقل‌‌‌مان استفاده می‌کنیم؟[2]

می دانستید وقتی در حال عمل به تشخیص عقل هستید، در واقع در حال عبودیت و پرستش خدایید؟[3]

می دانستید پیش خدا فقط عبادتی ارزش دارد که از روی عقل ناشی شده باشد؛ نه از روی عادت، نه از ترس، نه از روی اجبار؟[4]

می دانستید با عقل است که به بهشت می‌رسید؟[5]

می بینید عقل، در دین ما و پیش خدا چه جایگاهی دارد؛ اما پیش ما و در زندگی‌‌‌مان چقدر کمرنگ و فراموش شده است؟ در دین ما اصلا کسی که عقل ندارد، دین ندارد![6]

یکی از کارهایی که می‌خواهیم در این دوره و با کمک هم انجام دهیم این است که به این نعمت بزرگ خدا که انقدر مهم و ارزشمند است بیشتر توجه کنیم. یاد بگیریم قبل از انجام هر کاری آن را با عقل بسنجیم و به تشخیصش عمل کنیم.

یک چیز جالب بگویم؟

آیا می‌دانستید هرقدر به تشخیص عقل عمل کنید عقل‌‌‌تان بیشتر می‌شود؟

شنیده‌‌‌‌اید که می‌گویند

«شکرِ نعمت، نعمتت افزون کند                کُفر، نعمت از کفت بیرون کند»؟

چه کسی می‌داند معنای این شعر چیست؟

{مربی، پاسخ یکی دو نفر از شاگردان را بشنود و در صورت لزوم اصلاح نماید؛ اما زمان زیادی به این بخش اختصاص ندهد.}

بچه ها؛ «شکر نعمت» و «کُفران نعمت»، متضاد هم هستند. در این شعر هم که گفته شده «کفر، نعمت از کفت بیرون کند» منظور این است که کُفران نعمت، باعث می‌شود آن نعمت را از دست بدهی. حالا اگر بخواهم خیلی ساده بگویم «شکر نعمت» استفاده‌‌ی صحیح از آن نعمت است و «کفران نعمت» بی توجّهی به آن نعمت است.[7]

با این حساب، شکر نعمت عقل، استفاده‌‌ی صحیح از آن است. یعنی انتخاب‌ها و تصمیم گیری‌های‌‌‌مان را با عقل چک کنیم و اگر عقل آن را تایید می‌کرد انجامش دهیم؛ وگرنه از انجام آن کار صرفه نظر کنیم. اگر اینگونه باشید، بر اساس سنّت همیشگی خدا[8] «شکر نعمت، نعمتت افزون کند» و عقل‌‌‌تان زیاد می‌شود.

اما

اما اگر نعمت عقل را «کُفران» کنید، یعنی آن را به کار نگیرید و یا وقتی به کار گرفتید بر خلاف تشخیص آن، رفتار کنید، این نعمت از شما گرفته می‌شود.

هر بار که انتخابی غیرعقلانی می‌کنیم، پوشش و حجابی روی نورافکن عقل را می‌پوشاند. هر چه این حجاب ضخیم‌تر شود، پرتوافشانیِ عقل کمتر دیده می‌شود. و زمانی می‌رسد که این حجاب‌ها نمی‌گذارند عقل جایی را روشن کند و نمی‌توانیم راه را از چاه و درست را از نادرست تشخیص دهیم. درست مانند اینکه روی یک چراغ پر نور، پتویی کلفت بیاندازیم. چراغ، روشن است اما برای ما سودی ندارد. چراکه از نورش نمی‌توانیم بهره‌مند شویم.

وقتی به این مرحله برسیم، تشخیص خوب از بد برای ما دشوار می‌شود. یادتان است جلسه‌‌ی پیش در رابطه با پروژه‌‌ی عملی گفتم مواردی را که عقل‌‌‌تان تشخیص نداد این کار خوب است یا بد، یادداشت کنید؟ معمولا این موارد ناشی از همین قضیه است. آنقدر عقل‌‌‌مان محجوب شده که دیگر نوری از آن به ما‌‌ نمی‌رسد که بتوانیم راه را از چاه تشخیص بدهیم. حتی گاهی مواقع، کاری که دیگران به راحتی تشخیص می‌دهند بد است، از نظر ما خیلی هم خوب است.

بگذارید مثالی بزنم:

به من بگویید ببینم آیا عقل، دزدیدن اموال دیگران را تایید می‌کند؟      خیر.      حالا اگر کسی بر خلاف تشخیص عقل رفتار کند و مال کسی را بدزدد، ممکن است برای بار اول، ترس و عذاب وجدان و ناراحتی داشته باشد؛ چراکه چیزی در درون او نهیب می‌زند کار نادرستی انجام داده است. اما با هر بار دزدی که انجام می‌دهد، این کار برایش عادی می‌شود و رفته رفته زشتیِ دزدی نزد او از بین می‌رود. حتی پس از مدتی برای خود دلایل و توجیهاتی دارد که اتفاقا دزدی کردن خیلی هم خوب است.

چه اتفاقی برای این فرد افتاده که به چنین جایی رسیده؟

با هم یک فیلم در همین رابطه ببینیم و بعد در این مورد بیشتر صحبت کنیم:

{فیلم شماره 2 با مدت زمان تقریبی: دقیقه

لینک فیلم (حجم 20.5 مگابایت)

این فیلم تذکری است برای اینکه اگر برخلاف تشخیص عقل انتخاب کنیم، پس از مدتی عقل‌مان محجوب شده، قوه‌‌ی تشخیص خوب از بد را از دست می‌دهیم و اینجاست که آینده‌‌ی خود و حتی اطرافیان‌‌‌مان را تباه می‌کنیم.

در این فیلم سرگذشت فردی بررسی می‌شود که از دوران دبیرستان اقدام به کیف زنی می‌کرده؛ بعد از مدتی به سرقت مسلحانه روی آورده و پس از چند سال اولین قتلش را حین سرقت مرتکب می‌شود. او هر بار راحت تر و وحشیانه تر از دفعه‌‌ی پیش سرقت می‌کند و آدم می‌کشد. تا جایی که 12 نفر را به قتل می‌رساند. وقتی پس از دستگیری از او سوال می‌شود چرا به جان و مال افراد بی گناه تعرّض کردی با قیافه‌ای حق به جانب می‌گوید ما نداشتیم ولی آنها داشتند!}

حالا بیایید با آنچه در این دو جلسه یاد گرفتیم، این فیلم را تحلیل کنیم.

{مربی از بین دانش آموزان چند نفر را به نوبت انتخاب کند و از هر کدام بخواهد با توجه به مباحث مطرح شده، با عبارات زیر «یک» جمله درباره‌‌ی فیلم بگوید. بهتر است این عبارات روی تخته نوشته شود تا دانش آموزان با تمرکز بیشتری به سوال پاسخ دهند. تاکید کنید پاسخ‌ها خلاصه باشد و فقط در محدوده‌‌ی همان سوال صحبت شود؛ نه اینکه کل فیلم را توضیح بدهند. در صورت لزوم مربی پاسخ‌ها را اصلاح یا تکمیل نماید. عبارات پیشنهادی برای سوال از دانش آموزان عبارتند از:}

-      سوال اول: انتخاب غلط یا درست + سرنوشت + اطرافیان

-     پاسخ: در جلسه‌‌ی گذشته گفتیم سرنوشت ما و حتی اطرافیان‌‌‌مان در گرو انتخاب‌های کوچک و بزرگ ماست. این فرد با انتخاب‌های غلط خود هم خود را به بدبختی کشاند و هم دیگران را به کشتن داد. در حالی که مثلا آن آتش نشان انتخاب کرد جان دیگران را نجات دهد؛ ولو به قیمت جان خودش.

-     سوال دوم: کیف قاپی در دوران دبیرستان + قتل در بزرگسالی

-    پاسخ: این فرد در دوران دبیرستان به تشخیص عقلش که می‌گفت «دزدی بد است» عمل نکرد و همین کار باعث شد رفته رفته قوه‌‌ی تشخیص خود را از دست بدهد و به راحتی کارهای زشت تر را مرتکب شود. با کیف قاپی شروع کرد اما به کشتن مردم رسید. در حالی که دیگر تشخیص‌‌ نمی‌داد کشتن و ظلم به دیگران بد است و به راحتی کارهایش را توجیه می‌کرد.

-    سوال سوم: قتل اول، قتل دوم، ... قتل دوازدهم + کفران نعمت {هدف از این سوال که به گونه‌ای تکرار سال قبل محسوب می‌شود این است که مربی مطمئن شود موضوع برای بچه‌ها به خوبی جا افتاده است.}

-    پاسخ: کسی که برای بار اول مرتکب قتل یک انسان می‌شود، می‌داند عمل قبیحی انجام داده. عقلش به او کمک می‌کند تا زشتی این فعل را دریابد. ولی هر بار که این عمل را تکرار می‌کند، حجابی روی عقل خویش می‌کشد. به طوری که پس از چند بار که این عمل را مرتکب می‌شود، دیگر عذاب وجدان و تشخیصی را که در هنگام ارتکاب نخستین قتل داشت نخواهد داشت. این فرد به دلیل کفران نعمت عقل، تبدیل به قاتلی می‌شود که هر کس را با یک توجیه می‌کشد، بی‌آنکه عذاب وجدان داشته باشد.

عزیزان من؛ شبیه همین اتفاق برای ما هم بارها رخ داده است. عقلی که محجوب نشده، تشخیص می‌دهد دروغ‌گویی زشت است؛ ولی گاهی آنقدر خلاف ندای عقل رفتار می‌کنیم که دیگر نوری از عقل‌‌‌مان به ما‌‌ نمی‌رسد و‌‌ نمی‌توانیم تشخیص بدهیم الان که داریم دروغ می‌گوییم، در حال انجام دادن کار زشتی هستیم. بی‌هیچ عذاب وجدانی دروغ می‌گوییم و هزاران توجیهِ به ظاهر منطقی هم برای عمل ناشایست خود پیدا می‌کنیم. مثلا می‌گوییم دروغ مصلحتی بوده!          چه مصلحتی؟ مصلحت چه کسی؟ اگر دیدی با گفتن حقیقت، جان کسی به خطر می‌افتد و‌‌ نمی‌توانی سکوت هم بکنی آن وقت خلاف واقع گفتن می‌شود دروغ مصلحتی. مگر ما چند بار در روز و یا حتی در کل عمرمان در چنین موقعیتی قرار می‌گیریم؟          متاسفانه ما برای مصلحت‌های شخصی خود و حتی موضوعات کوچک و کم اهمیت دروغ می‌گوییم و اسمش را می‌گذاریم دروغ مصلحتی. حواس‌‌‌مان باشد با این کار داریم عقل خود را کم می‌کنیم.

بچه ها؛ یادتان باشد نَفْسِ ما، موجود زیاده خواهی است و هیچ وقت به داشته هایش قانع نیست. اگر انسان صرفا بر اساس تمایلات نفسش حرکت کند، خیلی زود به پرتگاه بدبختی سقوط می‌کند. اما خداوند مهربان برای مهار کردن این موجود درنده، عقل را در اختیار انسان گذاشته است. شما می‌توانید با عقل، نَفْس‌‌‌تان را مهار یا عِقال کنید. [9]

می دانید «عِقال» چیست؟ «عقل» و «عِقال» هم خانواده هستند و «عِقال» به طنابی می‌گویند که با آن پای شتر را می‌بندند تا رَم نکند. یعنی هر وقت صاحب شتر حس کند که شترش می‌خواهد رَم کند، با این طناب، آن را مهار می‌کند.[10] به همین ترتیب شما هم می‌توانید با عقل، نَفْس‌‌‌تان را عِقال کنید.

بیایید این بار که نَفْس‌‌‌مان ما را به انجام کاری نادرست تشویق کرد، مثلا گفت:

-     به نفعت است که الان دروغ بگویی وگرنه مادرت اجازه نخواهد داد با دوستانت به سینما بروی؛

-     باید جلوی بقیه آبروی هم کلاسی‌اَت را ببری تا در انتخابات شورای صنفیِ مدرسه، آراء تو بیشتر از او شود.

-     خودت را از فلان لذت محروم نکن، حتی اگر بر خلاف گفته‌‌ی خدا و تشخیص عقل است؛

نَفْس‌‌‌مان را با عقل، عِقال کنیم و جلوی کاری که عاقلانه نیست ترمز کنیم.

خب حالا یک جمع بندی از صحبت‌های‌‌‌مان داشته باشیم:

-     در جلسه‌‌ی گذشته یاد گرفتیم که عقل، ابزار تشخیص خوب از بد است و مانند نورافکنی پر نور راه را از چاه برای‌‌‌مان روشن می‌کند.

-     در این جلسه درباره‌‌ی جایگاه عقل نزد خداوند مهربان صحبت کردیم و گفتیم:

  o  پیش خدا تنها عبادتی ارزش دارد که از روی عقل ناشی شده باشد.

  o  کسی که عقل ندارد، دین ندارد.

  o  وقتی به حرف عقل گوش می‌دهیم، در واقع در حال پرستیدن و عبودیت خداوندیم.

  o  اگر خدا به ما عقل‌‌ نمی‌داد، نه ما را بازخواست می‌کرد و نه به ما پاداش می‌داد.

  o  بهشت، جایگاه عاقلان است.

-    گفتیم با عقل می‌توانیم نَفْس سرکش را عِقال کنیم. یعنی زیاده خواهی‌های او را با عقل مهار کنیم و در مقابل خواسته‌های غیر عقلانی‌اَش ترمز کنیم.

-    یک نکته‌‌ی مهم دیگر هم در این جلسه درباره‌‌ی عقل یاد گرفتیم. اینکه چگونه عقل‌‌‌مان رشد می‌کند و چطور کم می‌شود. گفتیم:

  o  شکر نعمت عقل (یعنی استفاده از عقل و عمل به تشخیص آن در انتخاب‌ها و تصمیم گیری‌های مان) باعث می‌شود عقل‌‌‌مان پر نورتر شود.

  o  کُفران نعمت عقل (یعنی بی توجهی به عقل و آنچه تایید می‌کند) سبب می‌شود عقل‌‌‌مان محجوب شود و دیگر نور آن به ما نرسد. مثالی که مطرح کردیم یادتان است؟ گفتیم با هر خطایی که می‌کنیم و به حرف عقل گوش‌‌ نمی‌دهیم مثل این می‌ماند که یک پوششی روی نورافکن عقل انداخته باشیم؛ اگر به این کار ادامه دهیم بعد از مدتی دیگر نور عقل از پشت آن همه حجاب بیرون‌‌ نمی‌آید و راه را برای‌‌‌مان روشن‌‌ نمی‌کند. اینجاست که دیگر‌‌ نمی‌توانیم به راحتی خوب را از بد تشخیص دهیم.

و اما پروژه‌‌ی این هفته:

پروژه‌‌ی عملی: با عِقال کردنِ نفس، عقلم را زیاد می‌کنم + گزارش یک نمونه.

توضیح: مانند هفته‌‌ی گذشته، پیش از انجام هر کاری درستی یا نادرستیِ آن را با عقل چک کنیم. با یادآوریِ این موضوع که عمل به تشخیص عقل، عقل‌‌‌مان را زیاد می‌کند، تلاش کنیم راه صحیح را انتخاب نماییم. مراقب باشیم حُبّ و علاقه‌ی شخصی به کارهای گوناگون ما را به انتخاب راه نفسانی نکشاند.

اگر نفس، ما را به کاری غیرعقلانی تشویق کرد و به سمت انجام کاری ناشایست وسوسه شدیم، سعی کنیم به کمک عقل، آن را عِقال کنیم و با تغییر توجه‌مان به یک کار خوب و عقلانی نَفْس خود را مهار نماییم.

عزیزان من؛ به این نکته‌‌ی مهم توجه داشته باشید که خیلی وقت‌ها ما به دلیل سُرخوردن به سمت گناه زورمان به نفس‌مان نمی‌رسد؛ پس با خودداری از ورود به زمان‌ها و مکان‌های آن گناه می‌توانیم نَفْس خود را عِقال کنیم.

برای جلسه‌ی آینده سعی کنیم یک مورد را که توسط عقل، نَفْس زیاده خواه و سرکش را عِقال کرده‌ایم، به عنوان گزارش، سر کلاس تعریف کنیم. مثال:

-    گوشی موبایل دایی‌ام منزل ما جا مانده بود، من وسوسه شدم پیامک‌های او را بخوانم. اما با عقل، تمایل خود را به این کار نادرست عِقال کردم و پیغام هایش را نخواندم.

-     برادر کوچکم، به لوازم شخصی من دست زد و من به شدت عصبانی شدم. دلم می‌خواست او را بزنم ولی این تمایل را با عقل خود، عِقال کردم و او را کتک نزدم.

-     دوستم چیزی از من پرسید که دوست نداشتم راستش را به او بگویم. وسوسه شدم دروغ بگویم؛ اما این تمایل را با عقل، عِقال کردم و به او گفتم دوست ندارم درباره‌اش صحبت کنم.

{از آنجا که ممکن است دانش آموزان، در طول هفته این کار را فراموش کنند، لازم است مربی با روش‌های مختلف، این موضوع را یادآوری نماید. به عنوان نمونه:

-        در ساعات تفریح، کتابخانه و ... ضمن گفتگوی دوستانه با دانش آموز، از روند پیشرفت پروژه‌ی او سوال کند.

-        هر هفته یکی از بچه‌ها را برای یادآوری پروژه انتخاب کند. این دانش آموز هر روز گوشه‌ی تخته بنویسد: «عقل، عِقال، شکر»

توجه: برای جلسه‌ی آینده، دو نفر از دانش آموزان را برای اجرای نمایش انتخاب کنید و متن نمایش را - که در درس سوم آمده - برای تمرین به ایشان بدهید.}

   


[1] امام باقر علیه السلام  می‌فرمایند: "لَمَّا خَلَقَ اللَّهُ الْعَقْلَ قَالَ لَه‏ ... إِیاكَ آمُرُ وَ إِیاكَ أَنْهَى وَ إِیاكَ أُثِیبُ وَ إِیاكَ أُعَاقِب‏" یعنی: وقتی خداوند عقل را آفرید، خطاب به او فرمود ... تنها به واسطه‌‌ی توست که امر و نهی می‌کنم و پاداش می‌دهم و عِقاب می‌کنم: اصول کافی، ج 1، ص 26. همچنین می‌فرمایند: "إِنَّمَا یدَاقُّ اللَّهُ الْعِبَادَ فِی الْحِسَابِ یوْمَ الْقِیامَةِ عَلَى قَدْرِ مَا آتَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ فِی الدُّنْیا" یعنی: خداوند در روز قیامت نسبت به حساب بندگانش به اندازه عقلی که در دنیا به آنها داده است باریک بینی می‌کند: همان، ص 11. ؛ و می‌فرمایند: "اَوحیَ اللهُ اِلیَ مُوسی علی نبینا و اله و علیه السّلام اَنَا اُؤَاخِذُ عِبادیِ عَلَی قَدرِ ما اعطیتم مِنَ العَقلِ" یعنی: خداوند به موسی علیه السلام وحی کرد که من بندگانم را به اندازه آن چه از عقل به آنها عطا کردم، مؤاخذه می‌نمایم: وسائل الشیعه، ج ۱، ص ۴۱.

[2] رسول رحمت می‌فرمایند: "إِذَا رَأَیتُمُ الرَّجُلَ كَثِیرَ الصَّلَاةِ كَثِیرَ الصِّیامِ فَلَا تُبَاهُوا بِهِ حَتَّى تَنْظُرُوا كَیفَ عَقْلُهُ" یعنی: وقتی دیدید کسی زیاد نماز و روزه به جا می‌آورد، تا به میزان عقلش نگاه نکرده‌‌‌‌اید [کارش را] مایه‌‌ی مباهات ندانید: اصول کافی، ج 1، ص 26.

[3] شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید «عقل چیست؟» امام پاسخ دادند: "مَا عُبِدَ بِهِ الرّحْمَنُ وَ اكْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ": اصول كافى، ج 1، ص 11.

[4] امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: "اِنَّ الثَوابَ عَلَی قَدرِ العقلِ" یعنی: همانا ثواب [کارها] به اندازه‌‌ی عقل [آدمی] است: وسائل الشیعه، ج ۱، ص ۴۰. همچنین بنگرید به پاورقی شماره 2 و 3.

[5] بنگرید به پاورقی شماره 3.

[6] رسول خاتم می‌فرمایند: "َلادینَ لِمَن لاعَقلَ لَهُ": مستدرك الوسائل، ج 11، ص 208.

[7] معنای «شکر» و «کفر» در درس «سپاسگزاری» از مجموعه دروس «رویش» با تفصیل بیشتری بیان می‌گردد.

[8] خداوند می‌فرماید: "لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزیدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابی‏ لَشَدیدٌ" یعنی: اگر شکرگزار باشید بر نعمت‌های شما می‌افزایم و اگر کفران کنید [بدانید که] قطعا عذاب من شدید است.قرآن کریم، سوره ابراهیم، آیه 7.

[9] رسول رحمت می‌فرمایند: "اِنَّ العقلَ عِقال مِنَ الجَهلِ وَ النَّفسُ مِثلُ اَخبَثِ الدَّوّابِ، فَاِنْ لَم تُعقَل حارَت": یعنی: عقل، بازدارنده از (عِقال کننده ی) جهل و نادانى است و نَفْس انسان، مثل خبیث‏ترین جنبندگان است كه اگر مهار نشود، بیراهه مى‏‌رود:بحارالانوار، ج 1، ص 117.

[10] اصل عَقْل‏، بند كردن و باز ایستادن است، مثل: "عَقِلَ البعیر بالعِقال" یعنی: بستن شتر با پایبند: مفردات راغب، ج 1، ص 578.

 

بنیاد علمی فرهنگی محمد (ص)

 

 

logo-samandehi

جستجو