بسم الله الرحمن الرحیم
مهارت شکرگزاری
نویسنده: زهرا مرادی
شکرگزاریِ صحیح
شکرگزاری، از آن دسته مفاهیمی است که همه فکر میکنند معنایش را میدانند و شیوهی انجام آن را هم بلد هستند. ولی مطمئن باش یک سری نکات مهم و ظریف در تعریف شکرگزاری و نحوهی انجام آن وجود دارد که خیلی از ما یا نمیدانیم یا در وهلهی اول به آنها توجه نداریم. اگر میخواهی بهتر و دقیقتر با مفهوم شکرگزاری آشنا شوی، به این موارد توجه کن:
- آدم شکرگزار، حساب و کتابِ داراییهایش را دارد:
خاطرم هست در یک دورهمی با دانش آموزان متوسطه، از آنها خواستم روی یک کاغذ لیست داراییهایشان را بنویسند. پنج دقیقه زمان دادم و گفتم هر کس هر چه دارد، بنویسد. اولش چیزی نمینوشتند و در پسِ ذهنشان جستجو میکردند که آیا اساسا داراییای دارند؟! اما کم کم، فکرشان باز شد و شروع به نوشتن کردند. (بد نیست تو هم همین کار را انجام دهی. یک برگه بردار و لیست داراییهایت را بنویس. اگر میخواهی این تمرین را انجام دهی، قبل از مطالعهی مابقی محتوا، انجامش بده.)
هنوز پنج دقیقه نشده بود که باز دست از نوشتن کشیدند و به در و دیوار نگاه کردند. پرسیدم تمام شد؟ زمان اضافهتر نمیخواهید؟ گفتند پنج دقیقه زیاد هم بوده. برگههایشان را نگاه کردم. لیست داشتههای هر کدام، به زور، به سه خط میرسید. چیزهایی از قبیلِ گوشی، لپتاپ، ساعت، لوازم تحریر، اتاق شخصی، کلکسیون تیله، پیج اینستا، ...
گفتم هرچند که مطمئنم داراییهای مادیتان هم خیلی بیشتر از اینهایی است که نوشتهاید، ولی چرا به داشتههای غیر مادی خود اشاره نکردید؟ داشتههایی مثل خانواده، مثل دوست، ... . پنج دقیقه دیگر زمان دادم تا لیست داراییهایشان را تکمیل کنند. باز هم تعلل و تأملشان شروع شد. به جز چند مورد، چیزی به لیستشان اضافه نشد. (تو چطور؟ از داراییهای غیر مادیات با خبری؟ سعی کن لیست داراییهایت را کاملتر کنی و لااقل 10 مورد از داشتههای غیر مادیات را نام ببری.)
- شکرگزار واقعی، دقیق و جزیی به داراییها و میزان ارزشمندی آنها توجه میکند:
در این که خیلی از ما صبح تا شب و شب تا صبح از نعمتهای رنگ به رنگی استفاده میکنیم اما حواسمان نیست بابت آنها تشکر کنیم که شکّی نیست. ولی حتی وقتی هم میخواهیم از روزمرگیها فاصله بگیریم و مثل یک آدم حسابیِ عاقل، بابت نعمتهایی که داشتهایم، از خدا تشکر کنیم، باز هم بخش عمدهی نعمتها را اساسا جا میاندازیم و به عبارات کلیِ سلامتی و رفاه و آرامش اکتفا میکنیم. دلیلش این است که توجه کافی به داراییهایمان و ارزشمندی آنها نداریم. اگر میخواهی مهارت شکرگزاری را خوبِ خوب یاد بگیری، در قدم اول، باید توجهت را نسبت به داشتههایت بیشتر کنی.
بیا با یک تمرین ساده شروع کنیم. یکی از داراییهایت را در حوزهی سلامتی بنویس و سعی کن چند زیرمجموعه از آن نعمت را هم بنویسی. مثلا چشمان بینا، نعمتهای بزرگی هستند که خداوند مهربان به من و تو عطا کرده. اما به جای این که به نوشتن دو چشم بینا اکتفا کنی، بنویس پلک، مژه، اشک، مردمک، ماهیچههای سالم چشم، ... و به کارکرد و اهمیت هر کدام از آنها فکر کن. مثلا پلک. آیا حواست بوده که از وقتی شروع به مطالعهی این متن کردهای، چند بار پلک زدهای؟! معلوم است که نه! اصلا چرا باید حواسمان را به یک کار ساده که خود به خود و به صورت غیر ارادی انجام میشود، بدهیم؟! ولی آیا میدانی، اگر قادر نباشیم همین کار غیر ارادیِ به ظاهر ساده را انجام دهیم، چه میشود؟ بیناییمان را از دست میدهیم! به همین راحتی، و به همین ترسناکی! چون پلک زدن، چشم را مرطوب نگه میدارد و از آنجایی که قرنیه، رگ خونی ندارد، اکسیژن مورد نیازش را از همین رطوبت تامین میکند. اگر پلک نزنیم، چشم خشک میشود و قرنیه هم نمیتواند اکسیژن بگیرد. کم کم دید فرد تار میشود، درد و عفونتهای چشمی سراغش میآید و نهایتا هم کور میشود. اما تو به لطف خدا بدون اینکه حواست باشد، به صورت خودکار در هر دقیقه حدودا 17 بار پلک میزنی و از خطر کور شدن در اثر خشکی چشم در امان هستی. کدام یکی از ما تا به حال بابت پلک زدن از خدا تشکر کردهایم؟! هیچ کداممان! چرا؟ چون اصلا به اینکه پلک و توانایی پلک زدن، یکی از داراییهای هدیه شده از طرف خداوند است، توجه نکرده بودیم.
میدانی چقدر از این نعمتها وجود دارد که از وجودشان غافلیم؟ مثلا همین نفس کشیدن که حیاتمان به آن وابسته است. به نظرت اگر نفس کشیدن، ارادی بود چه اتفاقی میافتاد؟! فکرش را بکن. در حال حل کردن یک سوال سخت فیزیک باشی و چون همهی حواس و توجهت را جمع کردهای که جواب درست را به دست بیاوری، یادت برود نفس بکشی! یا وقت خواب باشد و تو از ترس خفه شدن، نتوانی بخوابی! چون کسی که خواب است، نمیتواند مراقب باشد که الان نفس بکشد، حالا بازدمش را بیرون بدهد، بعد دوباره نفس بگیرد، ... پس نه تنها داشتن ریههای سالم و امکان نفس کشیدن بدون درد و ناراحتی، نعمت بزرگی است و باید بابتش خداوند مهربان را شکر کنیم، بلکه این که مغز ما قادر است به صورت خودکار فرآیند نفس کشیدنمان را مدیریت کند، خود به تنهایی نیازمند شکر دیگری است.
مثالهایی که زدیم، از جنس سلامتی جسمانی بود. نعمتهای زیاد دیگری هستند از جنس امنیت، آرامش، حس دوست داشتن و دوست داشته شدن، ... که آنها را هم خیلی وقتها فراموش میکنیم. همین که کنار کسانی زندگی میکنیم که برایشان مهم هستیم، برایمان وقت و انرژی میگذارند، از خواب و خوراک و خواستهشان میزنند تا ما شادتر و سالمتر و موفقتر زندگی کنیم، هزاران هزار بار شکر میخواهد. ولی بیشترِ وقتها به جای توجه به ارزش و اهمیت این دارایی بزرگ، روی نقصها و کمبودها و اختلافاتی که با خانواده داریم، تمرکز میکنیم. همین مسئله، حالمان را بد و بدتر میکند. هرکسی ممکن است با اعضای خانوادهاش اختلاف نظر داشته باشد و یا اعصابش از بعضی رفتارهای آنها خرد شود. اما کسی که مهارت شکرگزاری را در خود ایجاد کرده، همیشه نیمهی پر لیوان را میبیند و به این موضوع مهم توجه میکند که ارزش و اهمیت نعمت خانواده خیلی بیشتر از دلخوریها و اعصاب خردیهایی است که گاه و بیگاه با یکی از اعضای خانواده برایش به وجود میآید. همین نگاه، به او کمک میکند که حالش بهتر شود.
اساسا فرق یک آدم شکرگزار و کسی که شکرگزار نیست، از همین مرحلهی توجه به ارزشمندی داشتهها شروع میشود. اگر میخواهی مهارت شکرگزاری را به دست بیاوری، با دقت و توجه بیشتری داراییهایت را و اهمیت و ارزشمندی آنها را بررسی کن. داشتههایت را که بشمری، میبینی نداشتههایت در برابر آنها آنقدر کم هستند که ارزش ندارد خودت را غصه دار و درگیرِ نداشتههایت بکنی.
- آدم شکرگزار، از خدا طلبکار نیست:
آیا دلیل اینکه من و تو غرق در نعمتهای رنگ به رنگ خداییم، علتش این است که استحقاقِ داشتنِ آنها را داشتهایم؟ آیا مثلا کاری کردهایم که این نعمتها جایزهمان باشد؟ به نظرت نوزاد یک روزه چه کار کرده که خداوند به او نعمت چشم و گوش و دست و پا و پدر و مادر و غذا و قدرت مکیدن و توانایی دفع و ... داده؟ آیا وظیفهی خدا بوده که آن نعمتها را بدهد؟ آیا حق ما بوده که از بدو تولد این همه نعمت داشته باشیم؟
بعضیها دچار این اشتباه میشوند که خدا خودش خواسته ما را خلق کند پس «باید» آب و غذا و امکانات و دست و پا و ... هم بدهد! باید؟! این باید از کجا آمده؟ چه کسی میتواند خدایی که خالق آسمانها و زمین است را مجبور به انجام کاری کند و برایش باید و نباید تعیین کند؟ آیا خدا نمیتوانسته ما را بدون چشم بینا یا گوش شنوا، یا ظاهر زیبا، یا استخوانهای محکم، یا کلیههای سالم، یا ... به این دنیا بیاورد؟ آیا نمیشد نفس کشیدنمان همراه با درد باشد؟ یا اجابت مزاجمان، با درد و خونریزی همراه باشد؛ یا هر بار که میخواهیم غذا را ببلعیم، با درد و به سختی آن را فرو دهیم؟ آیا نمیشد از نعمت خانواده و وجود پدر و مادر محروم باشیم؟ البته که میشد! پس برای خدایی که آسمانها و زمین تحت سلطه و قدرت و ارادهی او هستند، هیچ «باید»ی وجود ندارد.
این عده نمیدانند همین که خدای مهربان به ما فرصت حیات و زندگی داده، خودش لطف و نعمت بزرگی است. همین که اجازه داده پا به این دنیا بگذاریم و برای آخرتمان توشهی مناسبی جمع کنیم، باید تا آخر عمرمان شکرش را به جا بیاوریم. پس این حرفهای بچگانه و غیر عاقلانه را که چون خدا خودش خواسته ما را خلق کند، باید به ما امکانات هم بدهد، دور بریزیم و با همهی وجود و از ته قلب از خدای مهربانی که ما را بی آنکه کار شایستهای انجام داده باشیم، غرق در نعمتهایش کرده، تشکر کنیم.
این کار، همان شکر قلبی است. یعنی در وجود خودمان واقعا از خدا بابت نعمتهایی که داده، قدردان باشیم، نه طلبکار؛ نه بی تفاوت.
- آدم شکرگزار، شکرگزاریاش را به زبان میآورد:
درست است که خدای بزرگ به آنچه در قلب و فکر و ذهن ما میگذرد آگاه است و مثلا میداند ما از ته قلب، شکرگزار اوییم، ولی شرط ادب این است که تشکرمان را به زبان هم بیاوریم. بهترین و کاملترین جمله برای تشکر از خدا، همان عبارتی است که خودش به ما یاد داده. یعنی گفتنِ «الحمدلله رب العالمین».[1] این کار، شکرگزاری زبانی است.
- آدم شکرگزار، قدردانی خود را در عمل هم نشان میدهد:
شکرگزاری واقعی و درست و حسابی، بدون شکرگزاری عملی، اتفاق نمیافتد. ممکن است کسی با همهی وجود بابت یک نعمت، از خدا ممنون باشد و تشکرش را به زبان هم بیاورد و مثلا بگوید خدایا شکرت به خاطر فلان نعمت. ولی تا وقتی به صورت عملی تشکر نکند، شکرگزاریاش ناقص خواهد بود.
حالا به نظرت چگونه میتوانیم به صورت عملی از خدا تشکر کنیم؟
وقتی کسی برای ما هدیهای میآورد یا لطفی در حقمان انجام میدهد، هم زبانی از او تشکر میکنیم و هم سعی میکنیم به صورت عملی محبتش را جبران کنیم. مثلا ما هم به یک مناسبتی برایش هدیه میگیریم. اما دربارهی خدا، ماجرا خیلی فرق دارد. چه چیزی میتوانیم به جای نعمتهای بیشمار خدایی که خالق همه چیز است، به او بدهیم که لطفش جبران شود؟ اصلا مگر ما چیزی از خودمان داریم که به خدا بدهیم؟ مگر نه اینکه هر چیزی که داریم، خودش به ما بخشیده؟ حتی همین درک و فهم و عقلی که با آن به این نتیجه رسیدهایم که باید از خدا تشکر کنیم را خودش به ما داده. با این حساب، چه کاری میتواند مصداق شکرگزاری عملی از خداوند باشد؟
یکی از مصادیق شکرگزاری عملی این است که از نعمتی که خدای مهربان در اختیارمان قرار داده، درست استفاده کنیم، نه اینکه با همان نعمت، کاری بکنیم که خدا ناراحت شود.[2] مثلا خدا به ما قدرت حرف زدن داده. تشکر عملی بابت این نعمت، این است که از این قدرت و تواناییمان در راه درست، استفاده کنیم. مثلا به کسی که ناراحت است، دلداری بدهیم و حرفهای امیدوارکننده بزنیم؛ برای دوستمان، درسی را که غایب بوده، توضیح بدهیم؛ به کسی که در شهرمان غریب است و راه را گم کرده، نشانی درست را بگوییم؛ ... نه اینکه با این نعمت، حرفی بزنیم که کسی دلش بشکند، دروغی بگوییم، تهمتی بزنیم، غیبتی بکنیم، کلمات زشت و بی ادبانه به کار ببندیم، ... که هم خدا و هم بندهی خدا ناراحت شوند.
حالا با توجه به نکاتی که گفته شد،
- پنج مورد از نعمتهایت را بنویس؛
- به اهمیت و ارزش آنها توجه کن؛
- به این فکر کن که اگر آنها را نداشتی، زندگیات چه شکلی میشد؛
- بابت آنها از ته دل از خدا تشکر کن؛
- و به این فکر کن که چطور میتوانی به صورت عملی هم بابت این پنج نعمت از خدا تشکر کنی.
در قسمت بعد ، به این موضوع اشاره میکنیم که فایده و نتایج شکرگزاری چیست. قسمت بعدی را از دست نده. چون باعث میشود نسبت به شکرگزاری شوق بیشتری پیدا کنی.
[1] در درس نهمِ درسنامه پیوند با ملکوت ، پاورقیهای 15، 16 و 17 را ببینید.
[2] امام صادق علیه السلام میفرمایند: "الشُّكْرُ لِلنِّعَمِ اجْتِنَابُ الْمَحَارِمِ" یعنی: شکر هر نعمتی، آن است که از محارم الهی خودداری شود: بحارالانوار، ج 90، ص 214.