بسم الله الرحمن الرحیم
من بچه شیعه هستم
با اهتمام: زهرا و سارا انتظارخیر؛ زهرا مرادی
دورهی «من بچه شیعه هستم» بر مبنای کتاب شعری با همین نام نوشتهی محمد هادی صدرالحفاظی، برای گروه سنّی 7 تا 9 سال، توسط کارشناسان و مربیان خانهی کودک و نوجوانانِ بنیاد علمی فرهنگی محمد (ص) تدوین گردیده است. در این دوره، کودکان علاوه بر حفظ شعری زیبا دربارهی هر کدام از چهارده معصوم، با گوشهای از زندگانی اهل بیت علیهم السلام آشنا میشوند و معرفت و محبتشان نسبت به ایشان بیشتر میگردد.
درس هجدهم: امام محمد تقی (جواد) علیه السلام
موضوعات مورد بررسی:
- آشنایی مقدماتی با امام نهم
- آشنایی با معنی جواد و اشاره به بخشندگی امام جواد
- به امامت رسیدن امام جواد در سنّ کم و علم بیکران ایشان
- توجه به توصیهی امام جواد دربارهی تایید نکردنِ کار بد و راضی نبودن به ظلمی که در حق کسی شده
متن محتوا:
خب تا امروز دربارهی هشت امام مهربان صحبت کردهایم و شعر مربوط به هر امام را یاد گرفتهایم. یک بار شعر «من بچه شیعه هستم» را از ابتدا تا امام هشتم با هم بخوانیم و بعد دربارهی امام نهم صحبت کنیم.
...
بعد از اینکه امام رضا علیه السلام هم به دست آدمهای بدجنسی که دوست نداشتند مردم دور و بر امامهای مهربانمان جمع شوند و آنها را دوست داشته باشند، مسموم شدند و به شهادت رسیدند، نوبتِ امامت امام نهم رسید. اسم امام نهم ما، امام «محمد تقی» است که به ایشان امام جواد علیه السلام هم میگویند. «جواد» یعنی کریم و بخشنده. امام نهم هم مثل بقیهی امامهای مهربانمان خیلی مهربان و بخشنده بودند. همیشه وقتی بیرون میرفتند یک عالمه پول با خودشان بر میداشتند که اگر کسی از ایشان کمک خواست، دست خالی برنگردد. مردم هم که میدانستند امام جواد چقدر مهربان است، همیشه جلوی خانهی امام جمع میشدند تا به محض اینکه امام جواد را دیدند از او کمک بخواهند. بعضی از اطرافیان امام به ایشان میگفتند به جای اینکه از در اصلی بروید، خب از آن یکی در رفت و آمد کنید که مجبور نشوید به این همه آدم کمک کنید. اما امام قبول نمیکردند و با مهربانی و دست و دلبازی به میان مردم میرفتند.[1]
بخشندگی و مهربانی امام فقط این نبود که به فقرا پول بدهند. بلکه از راههای مختلف به مردم کمک میکردند. مثلا یکی که مریضی سختی داشت را خوب میکردند. به عنوان نمونه یک بار مردی نابینا، از طرف امام رضا علیه السلام نامهای برای امام جواد علیه السلام آورد. امام جواد که در آن ایام خیلی کم سن و سال بودند، با خوشحالی نامهی پدرشان را گرفتند و بعد به آورندهی نامه گفتند حال چشمانت چطور است؟ مرد نابینا گفت همانطور که میبینید بینایی خود را از دست دادهام و دیگر نمیتوانم چیزی را ببینم. امام جواد با مهربانی دستشان را بر روی چشمان مرد کشیدند. چشمهای او شفا پیدا کرد و حتی بهتر از قبل میدید.[2]
بچهها؛ وقتی امام رضا علیه السلام شهید شدند و امام جواد علیه السلام به امامت رسیدند، خیلیها به امام بودن امام جواد شک کردند. چون امام جواد در آن زمان، سنّ کمی داشتند و بعضیها میگفتند مگر میشود یک کسی با این سنّ کم امامِ ما باشد؟ به همین دلیل مدام از امام جواد سوالهای مختلفی میپرسیدند تا علم و دانش امام را امتحان کنند. امام جواد علیه السلام هم به همهی سوالات با صبر و حوصله جواب میدادند. بعضی وقتها این جلسههای پرسش و پاسخ در حضور دشمنان امامها برگزار میشد. آنها خیلی دوست داشتند امام جواد، جواب سوالی را نداند و پیش همه آبرویش را ببرند. اما چون امام همهی سوالات را به خوبی جواب میدادند، لج آنها بیشتر در میآمد و کینهی بیشتری از امام به دل میگرفتند. آخرش هم امام جواد را مانند امامهای قبلی مسموم کردند و به شهادت رساندند.
خب حالا برویم شعر مربوط به امام جواد علیه السلام را یاد بگیریم:
نهـــــــم امــــــام جـــــواد رحمــت حـق بـر او بـاد
کـــریم و بخشـــنده بـــود مــاه درخشـــنده بـــود
{مربی، چند بار شعر فوق را تکرار کند تا دانش آموزان آن را حفظ شوند.}
امروز که دربارهی امام جواد علیه السلام، مهربانی ایشان و علم زیادشان صحبت کردیم، خوب است یک کار خوب هم از امام جواد یاد بگیریم. امام جواد هم مثل بقیهی امامها مردم را راهنمایی میکردند که چه کاری خوب است و چه کاری بد. چه کارهایی آدم را خوشبخت میکند و چه کارهایی باعث بدبختی آدم میشود. چه کارهایی خدا را از ما راضی میکند و چه کارهایی باعث ناراحتی خدا میشود. یکی از چیزهایی که امام جواد به ما یاد دادهاند این است که اگر کسی کار بدی را انجام داد، ما کارش را تایید نکنیم.[3] چون مثل این میماند که خودمان همان کار را انجام داده باشیم و خدا به همان اندازه ما را تنبیه میکند. مثلا یکی از دوستانتان به یک بچهای که از شما کوچکتر است زور میگوید و در حالی که او را هل میدهد داد میزند مگر نگفتم این قسمت از حیاط مدرسه مخصوص ماست و تو حق نداری به اینجا بیایی؟ اگر شما جوری رفتار کنید که کار او تایید شود، شما هم در کار بد او شریک هستید. مثلا اگر به دوستتان بگویید خوب کردی نگذاشتی اینجا بیاید؛ اینطوری راحتتر میتوانیم بازی کنیم؛ یا این ماجرا را با ذوق و شوق برای یکی دیگر از دوستانتان تعریف کنید، کار او را تایید کردهاید و به همین دلیل شما هم شریک کار بدش هستید.
یا یک وقتی میشنویم یک اتفاق بدی برای کسی که به هر دلیلی از او خوشمان نمیآید افتاده؛ مثلا دزد به خانهشان زده، یا یکی او را هل داده و دستش شکسته، اگر در دلمان از این اتفاق خوشحال بشویم و بگوییم حقش بود، ما هم در ظلمی که به او شده شریک میشویم. یعنی مثل این میماند که ما هم به آن دزد کمک کرده باشیم یا ما هم دست او را شکسته باشیم.[4]
پس حواسمان باشد اولا اگر کسی کار بدی کرد، با رفتارمان تاییدش نکنیم. دوم اینکه اگر به کسی ظلمی شد و حقش را ضایع کردند، نگوییم خوب شد؛ حقش بود. وگرنه ما در آن کار بد شریک محسوب میشویم و خدا از ما هم ناراحت میشود و جریمهمان میکند.
خب این هم از درس امروز. حالا برویم سر کاردستی خوشگلمان ببینیم به کجا رسیده.
[1] برگرفته از نکاتی که امام رضا علیه السلام در نامهای به امام جواد علیه السلام نوشته بودند: بحارالانوار، ج 50، ص 102.
[2] بحارالانوار، ج 50، ص 46.
[3] "مَنِ اسْتَحْسَنَ قَبِيحاً كَانَ شَرِيكاً فِيه" یعنی: هر كس كار زشتى را تحسین و تأیید كند، در عِقاب آن شریک است: بحارالانوار، ج 75، ص 82.
[4] "الْعَامِلُ بِالظُّلْمِ وَ الْمُعِينُ لَهُ وَ الرَّاضِي بِهِ شُرَكَاء" یعنی: انجام دهندهی ظلم، كمک دهندهی ظلم و كسى كه راضى به ظلم باشد، هر سه شریک هستند: بحارالانوار، ج 75، ص 81.