درسنامه من بچه شیعه هستم

درس چهارم: کتابی از طرف خدا

maharatha

بسم الله الرحمن الرحیم

من بچه شیعه هستم

   

با اهتمام: زهرا و سارا انتظارخیر؛ زهرا مرادی

    

دوره‌ی «من بچه شیعه هستم» بر مبنای کتاب شعری با همین نام نوشته‌ی محمد هادی صدرالحفاظی، برای گروه سنّی 7 تا 9 سال، توسط کارشناسان و مربیان خانه‌ی کودک و نوجوانانِ بنیاد علمی فرهنگی محمد (ص) تدوین گردیده است. در این دوره، کودکان علاوه بر حفظ شعری زیبا درباره‌ی هر کدام از چهارده معصوم، با گوشه‌ای از زندگانی اهل بیت علیهم السلام آشنا می‌شوند و معرفت و محبت‌شان نسبت به ایشان بیشتر می‌گردد.

       

درس چهارم: کتابی از طرف خدا

موضوعات مورد بررسی:

-          آشنایی با مفهوم «قرآن، کتاب آسمانی و کلام خداست».

-          اهمیت قرآن در زندگی

-          لزوم احترام به قرآن

-          برای فهمیدن منظور واقعی خدا از کلامش باید به مبیّن حقیقی آن یعنی پیامبر و امام‌ها مراجعه کرد.

   

متن محتوا:

خب دخترهای گل من (آقا پسرهای عزیز من) چه خبر از ثواب های سلامی که از هفته‌‌ی پیش تا حالا جمع کردین؟ یادتان بود که به بقیه سلام بدهید؟                       آفرین. این کار خوب را همیشه انجام دهید.

جلسه‌‌ی پیش درباره‌‌ی پیامبر مهربان‌مان حضرت محمد صحبت کردیم و قرار شد ایشان را الگوی خودمان قرار دهیم. مثلا مثل پیامبر با همه مهربان باشیم، اگر کاری از دست‌مان بر می‌آمد که برای دوست‌مان یا خواهر و برادرمان انجام دهیم، تنبلی یا خساست نکنیم. یا مثل همین سلام دادن که هفته‌‌ی پیش تمرین کردیم. گفتیم پیامبر صبر نمی‌کردند که بقیه به ایشان سلام دهند؛ بلکه خودشان زودتر سلام می‌دادند. حتی به کوچکترها. ما هم از ایشان یاد بگیریم و همینجوری باشیم.

خب حالا به من بگویید ببینم شعری که جلسه‌‌ی قبل با هم یاد گرفتیم چه بود؟

پیامبــرم محّمد‌ (ص)               کــه با او قـــرآن آمــد

دین را به ما رسانده                او ما را شیعه خوانده

آفرین. جلسه‌‌ی قبل، درباره‌‌ی «دین» هم صحبت کردیم. گفتیم خدای مهربان چون خالق ماست، بهتر از هرکسی می‌داند خیر و صلاح ما چیست و چه چیزی برای‌مان خوب است و چه چیزی بد. به همین دلیل توسط پیامبران بهترین روش و برنامه‌‌ی زندگی را برای ما انسان‌ها فرستاده. به این برنامه «دین» می‌گویند. گفتیم دین ما مسلمان‌ها «اسلام» است که توسط آخرین پیامبر خدا یعنی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم برای‌مان آورده شده. امروز می‌خواهیم درباره‌‌ی «قرآن» صحبت کنیم.

قرآن، کتاب آسمانی ما مسلمان‌هاست.      این جمله یعنی چه؟ یعنی قرآن، صحبت‌های خداست که به حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم گفته شده و حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم هم به ما گفته. پس کتابِ خیلی خیلی مهمی است. چون گفته‌های خالق آسمان‌ها و زمین و من و شما و همه‌‌ی موجودات است.

در قرآن از مسایل مختلفی صحبت شده. یک بخشی از آن داستان‌هایی از گذشتگان است. مثلا قرآن تعریف کرده فلان مردم فلان کار اشتباه را کردند و عاقبت‌شان اینطوری شد. شما حواس‌تان باشد اشتباه آنها را تکرار نکنید.

یا درباره‌‌ی زندگی بعد از مرگ صحبت کرده. خب هیچ کدام از ما که داریم در این دنیا زندگی می‌کنیم، نمی‌دانیم بعد از مرگ چه اتفاقی برای‌مان می‌افتد. خدا در قرآن در این باره توضیح می‌دهد. مثلا می‌گوید بعد از مردن، زندگی تمام نمی‌شود و در یک روزی به نام قیامت همه برای حساب و کتاب کارهای‌شان دوباره زنده می‌شوند. کسانی که در دنیا کارهای خوب انجام داده باشند برای همیشه به بهشت می‌روند. آنهایی هم که حرف فرستاده‌های خدا را گوش نداده‌اند و کارهای بد انجام داده‌اند، تنبیه می‌شوند.

یک بخش‌هایی از قرآن هم تذکر می‌دهد چه کارهایی خوبند و باید انجام دهیم؛ چه کارهایی بد هستند و نباید انجام دهیم. خلاصه اینکه، قرآن کتابی است از طرف خداوند که اگر کسی حرف‌های آن را بفهمد و به آن عمل کند، خوشبخت می‌شود. به همین دلیل مسلمان‌ها به قرآن خیلی احترام می‌گذارند. البته حواس‌مان باشد اینکه ما فقط به قرآن احترام بگذاریم اما مطالبی که در آن آمده را نفهمیم یا آنها را عمل نکنیم، برای ما سودی نخواهد داشت. بگذارید یک داستان در این باره برای‌تان تعریف کنم.

مردی برای کار کردن و پول در آوردن، مجبور شد به شهر دوری برود و زن و بچه‌هایش را تنها بگذارد. بچه‌ها پدرشان را خیلی دوست داشتند و به او خیلی احترام می‌گذاشتند. مدتی گذشت تا اینکه پدر، نامه‌ای برای آنها فرستاد. بچه‌ها بدون آنکه نامه را باز کنند و ببینند پدر چه چیزی برای‌شان نوشته، یکی یکی نامه را بوسیدند و بعد، آن را روی تاقچه‌‌ی اتاق گذاشتند. هرچند وقت یک بار که دل‌شان برای پدرشان تنگ می‌شد، نامه‌‌ی او را از روی تاقچه برمی‌داشتند، خاکش را می‌تکاندند، آن را می‌بوسیدند و باز سر جایش می‌گذاشتند. مدتی بعد، نامه‌‌ی دیگری از پدر به دست‌شان رسید. بچه‌ها خیلی خوشحال شدند و نامه را با شوق فراوان بوسیدند و کنار نامه‌‌ی قبلی گذاشتند. خلاصه، همین کار را با نامه‌های بعدی هم انجام دادند.

چند سالی گذشت و مرد از سفر برگشت. اما با کمال تعجب دید فقط یکی از بچه‌هایش در خانه است. از او پرسید «مادرتان کجاست؟» پسر گفت «وقتی شما نبودید بیمار شد اما ما پولی برای درمانش نداشتیم. به همین دلیل حالش بدتر و بدتر شد تا اینکه مُرد». مَرد که از شنیدن حرفهای پسرش شوکه شده بود، گفت: «مگر نامه‌‌ی اول من به دست‌تان نرسیده بود؟ من در آن نامه، آدرس یکی از دوستان خوبم را نوشته بودم که طلب زیادی از او داشتم و گفته بودم پیش او بروید و از او پول بگیرید». پسر با ناراحتی گفت: «ما نامه‌ات را نخواندیم اما از آن مثل چشم های‌مان مراقبت کردیم!»

پدر پرسید: «برادرت کجاست؟» پسرش جواب داد: «مادر که فوت کرد، دیگر کسی نبود که او را نصیحت کند. او هم با افراد بدی دوست شد و آنها از راه به درش کردند. بعد از مدتی در اثر کارهای بدی انجام داد، به زندان افتاد». پدر که دیگر نمی‌توانست جلوی ناراحتی خودش را بگیرد، گفت: «مگر من در نامه‌هایم این همه تذکر نداده بودم مراقب رفیق ناباب باشید؟ مگر ننوشته بودم اگر کسی راستگو و امانتدار و با تربیت نیست، با او دوست نشوید؟» پسر، سرش را پایین انداخت و گفت: «ما نامه‌های شما را نخواندیم». پدر با فریاد گفت: «پس من برای چه برای شما نامه نوشته بودم؟ برای اینکه آن را نخوانید؟!» بعد پرسید: «خواهرت کجاست؟» پسر گفت: «با همان مردی که وقتی شما هنوز به سفر نرفته بودید، به خواستگاری‌اش آمد، ازدواج کرد و الان در زندگی با او بدبخت است». پدر گفت: «من که در نامه یک عالمه تاکید کرده بودم با هرکس ازدواج می‌کند، با او ازدواج نکند. چون وقتی در سفر بودم، با کسی آشنا شدم که آن پسر را خوب می‌شناخت و من را از اخلاق بد او باخبر کرد». پسر سرش را پایین انداخت و با پشیمانی گفت: «ما آن نامه را هم نخواندیم!» ...

وضعیت خیلی از ما انسان‌ها هم همین طور است. برای قرآن، احترام زیادی قائلیم و آن را صحبت‌های خدا می‌دانیم؛ اما بدون آنکه ببینیم در آن چه نوشته و با عمل به صحبت‌هایش بهتر زندگی کنیم، آن را می‌بوسیم و روی تاقچه می‌گذاریم. در حالی که وقتی قرآن می‌تواند برای ما فایده داشته باشد که آن را بخوانیم و منظور خدا را بفهمیم و به آن عمل کنیم.

این نکته‌ی مهم هم یادتان باشد که اینکه ما عربی بلد باشیم یا ترجمه‌‌ی کلمه‌های قرآن را بدانیم، کافی نیست. باید توضیحاتی را که پیامبر و امام‌ها درباره‌‌ی آیات قرآن به ما داده‌اند را یاد بگیریم. چون فقط و فقط آنها هستند که می‌دانند منظور واقعی خدا از جملاتی که گفته، چیست. خیلی جاها خدا فقط یک اشاره به یک موضوع کرده و دیگر چیزی نگفته. اما به مردم گفته برای فهمیدن حرفهای من سراغ پیامبر و امام‌ها بروید. مثلا گفته نماز بخوانید. خُب چطوری نماز بخوانیم؟ چه زمان‌هایی بخوانیم؟ چند رکعت بخوانیم؟ اینها را که در قرآن نگفته. باید از پیامبر و امام‌ها بپرسیم. یا مثلا گفته «وَالعَصر» یعنی قسم به عصر و زمانه. خب کدام زمانه؟ اصلا یعنی چه قسم به زمانه؟ یا گفته «وَاللَیل» قسم به شب. کدام شب؟ چرا شب؟ منظور خدا از این قسم‌ها چیست؟

پس هر که می‌خواهد از قرآن در راه خوشبخت شدنش استفاده کند، باید بفهمد خدا در قرآن چه گفته و منظورش از حرف‌هایی که زده چه بوده. برای این کار هم باید برویم سراغ پیامبر و امام‌ها.

خب امروز هم یک عالمه چیزهای مهم یاد گرفتیم. یاد گرفتیم قرآن، کتاب آسمانی ما مسلمان هاست که توسط پیامبرمان (حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم) برای هدایت ما آورده شده است. کسی که می‌خواهد به کمک قرآن هدایت بشود و به خوشبختی برسد نباید مثل آن بچه‌ها که نامه‌های پدر را نخواندند با قرآن رفتار کند. بلکه باید ببیند خدا چه گفته و منظورش از چیزهایی که گفته چیست؟ منظور واقعی خدا از کلامش را هم فقط و فقط پیامبر و امام‌ها می‌دانند و بس.

این را هم گفتیم که چون قرآن، کلام خداست (یعنی صحبت‌های خداست)، باید با آن با احترام برخورد کنیم.

یعنی چه کار کنیم؟ مثلا مراقب باشیم از دست‌مان پرت نشود؛ چیزی روی آن نگذاریم؛ زیر دست و پا نماند؛ بدون وضو به آن دست نزنیم؛ ...

معمولا برای اینکه به قرآن بی احترامی نشود، آن را روی «رحل» می‌گذارند. {مربی یک نمونه رحل به بچه‌ها نشان دهد.} ما هم امروز می‌خواهیم یک رحل زیبا درست کنیم.

خب حالا یک دور از اول، شعر را بخوانیم تا بعد، وسایل کاردستی را بین‌تان پخش کنم ...

   

وسایل مورد نیاز برای ساخت رحل:

1- مقوای کلفت به اندازه ی دو مستطیل 30 در 15 سانتی متری

2- کاغذ رنگی و وسایل تزیینی برای تزیین رحل

3- چسب مایع یا حرارتی

4- قیچی و خط کش

    

روش ساخت:

برای ساخت یک رحل ساده، کافی است دو مقوای کلفتِ مستطیلی با طول و عرض حدودا 30 در 15 سانتی متر را از وسط تا نیمه برش دهید. سپس آن‌ها را با کاغذ رنگی و وسایل تزیینی دلخواه، تزیین نمایید. در مرحله‌ی آخر، یکی از مستطیل‌ها را در شیار مستطیل دوم فرو کنید تا به شکل رحل در بیاید.

 

من بچه شیعه هستم کاردستی رحل قرآن 4-1   

از الگوی زیر نیز می‌توانید استفاده کنید (اندازه‌ها به میلی متر است)

من بچه شیعه هستم الگوی کاردستی رحل قرآن 4-2

    

 

بنیاد علمی فرهنگی محمد (ص)

 

 

logo-samandehi

جستجو