با اهتمام: زهرا مرادی
استاد راهنما: مسعود بسیطی
عزیزم؛ اگر مطلب غذای روح، نماز یا موسیقی؟ را نخواندهای، بهتر است اول آن را بخوانی و بعد بیایی اینجا.
شاید تا به حال، کسی که بیمار شده و اصلا اشتهایی به غذا ندارد را دیده باشی. با اینکه چیزی نخورده، اما اصلا میلی به غذا ندارد. به توصیهی پزشک و اصرار اطرافیانش کمی غذا در دهانش میگذارد؛ اما اولین قاشق را که دهانش میگذارد، از خوردن پشیمان میشود. خوشمزه ترین کبابها هم برایش بی مزه است. از خوردن فراری است.
اما اگر یک نوجوان سالم آنجا باشد که ناهار هم نخورده باشد، لحظه شماری میکند تا بتواند لقمهای از همان غذا بخورد. وقتی هم که میخورد، آنقدر خوشمزه و خوش اشتها میخورد که بقیه هم به هوس میافتند. در حالی که غذا همان غذاست!
عزیزم؛ روحی هم که سالم نباشد، همین وضع برایش پیش میآید. یعنی اشتهایش به نماز کم میشود؛ اگر هم بخواند، لذتی نمیبرد.
اگر میخواهی از نمازت لذت ببری و با میل و رغبت بیشتری نماز بخوانی، راهش این است که روحت را درمان کنی. کمی مراقبه و مواظبت از رفتار و فکرهای مان، حال روح را بهتر میکند. تصمیم بگیریم از الان تا شب مراقب کارها، رفتارها، نیتها و فکرهایمان باشیم. دروغ نگوییم، حقی را ناحق نکنیم، کسی را اذیت نکنیم، بی حرمتی نکنیم، ... . شب که شد، خودمان هم میفهمیم حال روحمان بهتر شده است. البته اینطور هم نیست که نصف روز مراقبه کنیم و بعدش از نمازمان اوج لذت را ببریم. طول درمان لازم است. در مریضیهای جسمی هم مدتی طول میکشد تا دارو و درمان اثر کند. اگر یک مدت این حال مراقبه را حفظ کنیم، سلامت روحمان بر میگردد.