ازدواج با محارم در آیین زرتشت، امری است که تقریباً همهی اوستاشناسان و زرتشتیپژوهان غربی آن را تأیید کردهاند. سابقاً بیان شد که وجود این امر حتی در متن پهلویِ دینکرد (از مهمترین متون پهلوی) هم تأیید شده است. نگارندگان این متن کهن (دینکرد) به صراحت تمام و با ذکر مصادیق و توضیحاتی روشن، ازدواج با محارم را مصداق کردار نیک معرفی کرده و دلایلی در توجیه عقیدهی خود بیان داشتند. در دیگر متون پهلوی نیز به صراحت و به کرّات این امر تأیید شده است. اکنون زمان آن رسیده است که به بیان مصادیق و جزئیاتی از این مسأله، بپردازیم. یکی از مهمترین گونههای خُوَیدودَه (ازدواج با محارم)، همخوابگیِ برادر-خواهر است.
دینکرد در توجیه این ازدواج میگوید: «ایزد آفریدههایش را هم نر و هم ماده آفریده است؛ آن که نر است، پسر (خداوند) است؛ آن که با پسرِ (خداوند ) جفت میشود، ماده است که دختر (خداوند) است». یعنی همهی انسانها، خواسته یا ناخواسته با برادران و خواهران خود ازدواج میکنند! در نتیجه ازدواج با برادر یا خواهرِ تنی هم بیاشکال است! بلکه کرداری نیک است! در ادامه میگوید که وقتی مَشی و مشیانه (برادر و خواهر) از کیومرث باقی ماندند، با یکدیگر ازدواج کردند (ازدواج برادر-خواهری). این چنین: «مشی و مشیانه به یوبهی فرزندخواهی با یکدیگر نری و مادگی ورزیدند؛ و بر آن نام "خویدودهیِ برادر و خواهر" نهادهاند. و ایشان (=مشی و مشیانهی برادر و خواهر) بسی جفتها زاییدند، جفتهایی که زن و شوهر یکدیگر بودهاند. و تمامی مردمانی که (پیش از این) بودهاند و نیز (پس از این) خواهند بود، همگی از بنتخمهی خویدودهاند و این چَم (=دلیل) بسی پذیرفتنی است که پس از آفرینشِ اندازهشناسانهی ایزد، افزایش (شمار) مردمان همهی کشورها از (خویدوده) باشد؛ (و این در آموزههای دین) پیدا است»[1]. یعنی همهی انسانها نتیجهیِ «خویدودهیِ برادر و خواهر» هستند. پس انجام این عمل اکنون نیز ایرادی ندارد! در حالی که بر هر خرمندی روشن است که اگر چنین چیزی در ابتدای نسل بشر، از روی ناچاری رخ داده باشد (که رخ نداده)، امری مربط به همان دوره بوده است و دلیلی ندارد که موبدان تا عصر ساسانی و حتی پس از سقوط ساسانی، بر این نوع ازدواج نامتعارف اصرار ورزند.
نگارندهی دینکرد ادامه میدهد: «و من (=هیربد) میگویم که: خویدودهیِ برادر-خواهر نسبت به آنچه که از ایشان زاییده میشود، چهار لایه پیوند دوستی <تو-در-تو> دربردارد: یکی اینکه <برای خواهر، فرزندی که از همپیوندی زاییده میشود> فرزند برادرش است و برادر<زاده> اش میباشد؛ یکی اینکه آن، فرزندِ برادر است و وی خواهرِ هر دوان؛ یکی اینکه <برای برادر نیز> فرزندِ خواهر است؛ و یکی اینکه آن فرزند، برادر و <خواهرزادهیِ برادر است>. بر همین پایه، مهر و کامروایی و کوشایی <پدر و مادری که برادر و خواهرند> در پرورشِ فرزندان چهار برابر خواهد بود. و امید <بهروزی فرزندان> بر اثر آن چهار برابر است؛ و به همان اندازه از فرزندان به زایندگانشان. این است آن راهی که افزایندهی مهر <زایندگان> به فرزندانشان در نیکوپرورشی میباشد، و امید بسیار <به آن میتوان> داشت»[2]. یعنی وقتی برادر و خواهرِ تنی با یکدیگر ازدواج کنند، علاوه بر فوایدی که اصل ازدواج با محارم دارد(؟!) این نکته هم قابل ذکر است که حاصل این ازدواج، فرزندی خواهد بود که مادرش، عمهی اوست! و پدرش نیز دایی او محسوب میشود (پدر در عین اینکه پدرِ فرزند است، دایی او نیز هست). فرزند نیز برادزادهی مادر خود و خواهرزادهی پدر خود شمرده میشود و این چنین پیوند خانواده محکمتر و محبت بین اعضای خانواده بیشتر میگردد! این است توجیهات موبدان زرتشتی در نیک شمردنِ ازدواج برادر و خواهر با یکدیگر.
گذشته از این تئوری، در عمل نیز چنین مسئلهای رایج بود. برای مثال در عصر هخامنشیان، کمبوجیه با خواهر تنیِ خود (آتوسا) ازدواج کرد[3]. داریوش دوم نیز با خواهرش که «پاریساتیدا» نام داشت ازدواج کرد[4]. در عصر اشکانی هم این مسأله ادامه یافت. به عقیدهی صاحبنظران (همچون مینورسکی)، منظومهی «ویس و رامین» که توسط فخرالدین اسعد گرگانی در قرن پنجم هجری از روی متنی پهلوی سروده شده، تماماً داستان عشقبازی خواهر و برادری با یکدیگر است، که مربوط به عصر اشکانیان میباشد[5]. استاكلبرگ هم دربارهی این منظومه میگوید: «عقاید پارسىِ زرتشتى، مانند ازدواج خواهر و برادر و تأثیر ستارگان در سرنوشت انسان، در منظومه فراوان است»[6]. در این منظومه، در گفتار 16، بیت 33 آمده است: «مرا جفــت و برادر هر دو ویروست، همیدون مادرم شایسته شهروست» و در گفتار 24، بیت 13-14 آمده است: «مرا ویرو خداوندست و شاهست، ببالا سرو و از دیدار ماهست. مرا او مهتر و فرخ برادر، من او را نیز جفت و نیک خواهر». در گفتار 24، بیت 40-43 و گفتار 25 ، بیت 3-4، آمده است: "برادر كو مرا جفت گزیدست، هنوز او كام خویش از من ندیدست".
در كتاب ارداویرافنامه یا همان ارتاکویرازنامگ (از مهمترین متون پهلوی)، آمده كه «ویراز» که یكى از بزرگان زرتشتى بود، با هفت خواهر خود ازدواج کرد و هم زمان هر هفت نفر خواهر را در حباله نكاح داشت[7]. هرچند برخی تلاش کردهاند که بگویند، منظور از واژه «خواهر» در اینجا، دخترانی از اقوام و خویشان هستند! اما سابقاً بیان شد که اسناد مربوط به مشروعیت ازدواج با محارم در آیین زرتشت به قدری فراوان و روشن است که آرتور کریستین سن (ایرانشناس مشهور دانمارکی)، توجیهاتی این چنینی را سخنانی سبکسرانه خوانده است[8]. حسن پیرنیا (مشیرالدوله) که خود از ارکان باستانگرایی افراطی در عصر پهلوی اول بوده است، این توجیهات را ناکارآمد خوانده و به صراحت از وجود رسمِ ازدواج با محارم در جامعهی زرتشتی سخن گفته است[9]. خانم مری بویس (Mary Boyce) زرتشتیپژوه و ایرانشناس بزرگ معاصر، در تأیید این رسم در عصر اشکانیان مصادیقی را نیز بیان میدارد. از جمله ازدواج ارشک با خواهرانِ تنی خود (سیاک، اریهزاد، آزاد) و همچنین ازدواج تیرداد اول با خواهر خود و دیگر موارد. وی در ادامه میگوید که این رسم منحصر به درباره و شاهزدگان نبود، بلکه در جامعه نیز رواج داشت.[10]
دربارهی این رسم در عصر ساسانیان نیز مصادیق بسیاری وجود دارد. برای مثال، بهرام چوبین با خواهر خود گردیگ (گردیه) ازدواج کرد. مهران گشنسپ نیز آن زمان که زرتشتی بود، خواهرش را به عقد خود درآورده بود. در متون سریانی همعصر انوشیروان هم نوع ازدواجهای پارسیان، مخصوصاً همخوابگی برادر و خواهر تصریح شده است[11]. موبد کرتیر هم در عصر ساسانی مروج ازدواج با محارم بود. البته این رسم بین ساسانیان حتی قبل از حکومت نیز مرسوم بود. هنگامی که اردشیر بابکان به حکومت رسید، با خواهرِ خود، دِنَک[12] و همچنین قباد نیز با خواهر خود ازدواج کرد[13]. به هر روی این رسم (بالاخص ازدواج برادر-خواهر) در آیین زرتشت ثواب بسیار داشت و بنابه قول متون کهن زرتشتی، «مزاوجت بين برادر و خواهر به وسيله فرّه ايزدى روشن ميشود و ديوان را به دور ميراند.»[14] حتی در متن پهلوی «یادگار زریران» آمده است که کیگشتاسپ (از نخستین کسانی که به زرتشت ایمان آورد) در زمان زرتشتی بودنش، خواهرش هوتُس را به زنی داشت و این زن (هوتُس، که خواهر گشتاسپ هم بود)، سی فرزند برای او به دنیا آورد.[15] حتی در «روایت آذرفرنبغ فرخزادان» آمده است که اگر خواهر راضی به ازدواج با برادر نباشد، برادر به زور میتواند با او همبستر شود! همچنین اگر دختری راضی به ازدواج با پدرش نشود، پدر میتوان به زور او را به ازدواج خود دربیاورد! در فتوای بیستم از روایت آذرفرنبغ فرخزادان میخوانیم:
Q: There is a man whom it behooves that he should give his daughter or his sister in marriage; they do not agree; can that man hand them over in marriage with force? If he does, will the meritorious work of the holy communion come into being, or not?
A: As I understand: it is proper to hand over a sister or a daughter as wife, in that way, with force; if one does it, the marriage is appropriate, and the meritorious work of the holy communion does come into being; it is not proper to do it if the husband does not agree, and it is a sin.[16]
منبع: پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب
[1]کتاب سوم دینکرد، دفتر اول، به اهتمام فریدون فضیلت، تهران: انتشارات فرهنگ دهخدا، ۱۳۸۱. ص 145-144
[2]کتاب سوم دینکرد، دفتر اول، همان، ص 146
[3]مرتضى راوندى، تاریخ اجتماعى ایران، تهران: انتشارات نگاه، تهران، 1382. ج 6 ص 283
مری بویس، زرتشتیان باورها و آداب دینی آنها، ترجمه ع. بهرامی، تهران: انتشارات ققنوس، ۱۳۹۱. ص 81
[4]مرتضى راوندى، همان، ج 1 ص 474
[5]مرتضى راوندى، تاریخ اجتماعى ایران، تهران: انتشارات نگاه، تهران، 1382. ج 1 ص 590
[6]مرتضی راوندی، همان، ج 1 ص 591
[7]ارداویرافنامه، بند 2، به قلم رشید یاسمی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی؛ همچنین:
The book of ArdaViraf, Chapter 2, Translated by Prof. Martin Haug, of the University of Munich, revised from the MS. of a Parsi priest Hoshangji. From The Sacred Books and Early Literature of the East, Volume VII: Ancient Persia, ed. Charles F. Horne, Ph.D., copyright 1917.
[8]آرتور كرستین سن، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه: رشید یاسمى، تهران: انتشارات دنیاى كتاب، 1368. ص 435
[9]حسن پیرنیا، تاریخ ایران باستان، تهران: انتشارات دنیاى كتاب، 1384. ج3 ص 2693
[10]مری بویس، زرتشتیان باورها و آداب دینی آنها، ترجمه ع. بهرامی، تهران: انتشارات ققنوس، ۱۳۹۱. ص 127
[11]آرتور كرستین سن، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه: رشید یاسمى، تهران: انتشارات دنیاى كتاب، 1368. ص 434-435
[12]مری بویس، زرتشتیان باورها و آداب دینی آنها، ترجمه ع. بهرامی، تهران: انتشارات ققنوس، ۱۳۹۱. ص 141
[13]ظهيرالدين مرعشى (قرن 9)، تاريخ طبرستان و رويان و مازندران، تهران: مؤسسه مطبوعاتى شرق، 1345. ص 14 (مقدمة) و آرتور كرستین سن، همان، ص 472
[14]آرتور كرستین سن، همان، ص 434
[15]جاماسب جی دستور منوچهر جی جاماسب آسانا، متون پهلوی، گزارش سعید عریان، تهران: کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، ۱۳۷۱. ص 56، بند 68
[16]The Pahlavi Rivayat of Adur-Farnbag, Tr. by Behramgore Tahmuras Anklesaria, 1938, Question 20.