رفتارهای خشن و ناعادلانهی کلیسا و همچنین تعارضهای بیشمار کتاب مقدسِ تحریف شده با واقعیتهای علمی، رفته رفته مردم غرب را از دین گریزان کرد. از آنجا که همهی این تحریفات و رفتارهای نادرست به پای دین و خدا گذاشته شد، مردم از خداجویی و معنویت هم فاصله گرفتهاند. اما خلأ ناشی از نبود معنویت، جامعه را به سرعت به قهقرای بی اخلاقی و اضطراب میکشاند. از این رو مکاتب و روش هایی ابداع شد تا این خلأ را پر کند و فرد را به آرامش برساند. برای رسیدن به این آرامش ابتدا باید انسان و جایگاهش در جهان مورد مطالعه قرار میگرفت؛ لذا گروههای متعددی تحت عنوان عرفان (شناخت) تعاریف مختلفی از انسان و رابطهاش با هستی ارائه دادند و به دنبال آن راهکارهایی برای رسیدن به آرامش بیان کردند. بدین ترتیب عرفانهای غربی یکی پس از دیگری قد علم کرد.