نویسنده: سید عباس موسوی
منبع: مجله سراج منير، شماره 10
چکیده:
توسل، یکی از موضوعات مهم اعتقادی است که همواره مورد اختلاف اندیشمندان فِرق اسلامی بوده است. این نوشتار به روش توصیفی ـ تحلیلی به بررسی توسل در سیره حضرت رسول گرامی اسلام (ص) می پردازد و بر آن است که با تکیه بر منابع اهل سنّت این موضوع را در زندگی آن حضرت مورد کاوش قرآنی، روایی و تاریخی قرار دهد.
کلمات کلیدی: توسل، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، وهابیت، سلفیه، ابن تیمیه، تبرک، سیره، صحابه
مقدمه
همه فرق اسلامی بر عدم جواز توسل به بت ها،[1] طاغوت[2] و توسل به نحو استقلالی به غیر خداوند[3] متفق اند. از طرف دیگر، بر جواز توسل[4] در موارد ذیل اشتراک نظر دارند:
اما وهابیت، بر خلاف همه فرق اسلامی، جواز توسل را در سه نوع اول منحصر میکنند و غیر آن را مشروع نمیدانند، اما البانی، از بزرگان سلفی، ناچار به اعتراف میشود و اذعان میکند:
توسل در غیر سه نوع نخست، مورد اختلاف است؛ زیرا برخی ائمه مانند احمد بن حنبل فقط توسل به رسول خدا (ص) را جایز نمیدانند. همچنین شوکانی توسل به رسول خدا (ص) و غیر آن حضرت از پیامبران و صالحین را جایز میداند.[13]
بنابراین اختلاف در جواز یا عدم جواز باقی انواع توسلات، بین وهابیت (سلفیه) و دیگر فِرق مسلمین است.[14]
نمونه ها
با توجه به محدوده پژوهشی این تحقیق، فقط توسل در سیره پیامبر اکرم (ص) را با تأکید بر منابع روایی اهل سنّت بررسی خواهیم کرد و نشان خواهیم داد که توسل در سیره پیامبر وجود داشته و امری مشروع شمرده میشده است.
1. توسل پیامبر اکرم (ص) به پیامبران
هنگامی که فاطمه بنت اسد از دنیا رفت، حضرت علی (ع) خدمت حضرت رسول (ص) آمد و عرضه داشت که مادرم از دنیا رفت. رسول خدا (ص) فرمودند: (إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَیهِ رَاجِعونَ). بعد دستور فرمودند که لباس آن حضرت را از زیر کفن بر تن حضرت فاطمه بنت اسد بپوشانند و آن حضرت بعد از غسل و کفن در تشییع جنازه آن مخدره شرکت کردند و چهار طرف تابوت آن حضرت را گرفتند و هنگامی که میخواستند ایشان را وارد قبر کنند، ابتدا پیامبر اسلام وارد قبر شده و در آن خوابیدند و بیرون آمدند.[15] سپس فرمودند:
اللَّهُ الَّذِی یحْیی وَ یمِیتُ وَ هُوَ حَی لَا یمُوتُ اغْفِرْ لِأُمِّی فَاطِمَةَ بِنْتِ أَسَدٍ وَ لَقِّنْهَا حُجَّتَهَا وَ وَسِّعْ عَلَیهَا مَدْخَلَهَا بِحَقِّ نَبِیک مُحَمَّدٍ وَ الْأَنْبِیاءِ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِی فَإِنَّک أَرْحَمُ الرَّاحِمِین؛[16]
خداوند زنده میکند و میمیراند و زنده است و نمیمیرد. خدایا، مادرم فاطمه بنت اسد را بیامرز و جایگاه او را وسیع گردان، به حق پیامبرت و به حق پیامبران پیش از من، که تو رحم کننده ترین رحم کنندگانی.
اما این رفتار پیامبر (ص) برای عده ای از صحابه سؤالی را به وجود آورد:
فَقَالُوا: یا رَسُولَ اللَّهِ، مَا رَأَینَاک صَنَعْتَ مَا صَنَعْتَ بِهَذِهِ؟ فَقَالَ: إِنَّهُ لَمْ یکنْ أَحَدٌ بَعْدَ أَبِی طَالِبٍ أَبَرَّ بِی مِنْهَا وَ إِنَّمَا أَلْبَسْتُهَا قَمِیصِی لِتَکتَسِی مِنْ حُلَلِ الْجَنَّةِ، وَ اضْطَجَعْتُ مَعَهَا لِیهَوَّنَ عَلَیهَا؛[17]
بعد از این کارها، از حضرت رسول (ص) سؤال شد: ای رسول خدا (ص)، این چه کاری بود که شما درباره فاطمه بنت اسد انجام دادید؟ فرمود: هیچ کس بعد از ابو طالب (ع) به اندازه او برای من نیکوکار نبود. همانا جامه ام را بر او پوشاندم تا از جامههای بهشتی بپوشد و در جای وی خوابیدم تا جایگاهش در قبر بر وی آسان گردد.[18]
در این روایت، پیامبر اکرم (ص) خود و انبیای گذشته را وسیله قرار داده است. از این سیره پیامبر اکرم (ص) فهمیده میشود که انبیا در عالم برزخ زندهاند و میتوان به آنان توسل جست.
2. بوسیدن و استلام حجر الاسود و رکن یمانی
در منابع معتبر روایی شیعه[19] و سنی[20] به سیره پیامبر اکرم (ص) در استلام و بوسیدن حجر الاسود و همچنین استلام و بوسیدن رکن یمانی اشاره شده است که اگر چنین عملی مخالف با توحید بود، به صورت حتمی پیامبر گرامی اسلام (ص) به چنین کاری مبادرت نمیورزیدند؛ چنان که بخاری در صحیح خود میگوید: مردی از عبداللّه بن عمر درباره استلام حجر پرسید و او در پاسخ گفت: «پیامبر را دیدم که حجر الاسود را استلام میکرد و میبوسید».[21] این روایت تصریح میکند که پیامبر اکرم (ص) به استلام و بوسیدن حجر الاسود مبادرت ورزیدهاند. البته روشن است که بوسیدن و استلام حجر الاسود را با نگاهی توحیدی میتوان توجیه کرد.
3. توسل پیامبر اکرم (ص) و حضرت علی (ع) به یکدیگر
سیره پیامبر اکرم (ص) در توسل جستن به اشخاص نیز جاری بوده است. عبدالله بن مسعود نقل میکند:
روزی به رسول خدا عرضه داشتم: یا رسول الله، حق را به من نشان بده تا آن را ببینم. پیامبر اکرم فرمودند: یا اباعبدالله (کنیه ابن مسعود)، داخل اتاق اندرونی شو. پس من داخل شدم، دیدم علی بن ابی طالب نماز می خواند و در نماز میگوید: پروردگارا، به حق محمد بنده تو، بیامرز گناهکاران شیعه مرا. پس بیرون آمدم تا به رسول خدا رسیدم پس دیدم او نیز مشغول نماز است و در رکوع و سجود نماز میگوید: پروردگارا، به حق علی، بنده تو، گناهکاران امت مرا بیامرز. ابن مسعود میگوید: جزع و بی تابی بزرگی مرا فرا گرفت. پس رسول خدا نمازش را مختصر کرد و فرمود: یابن مسعود، آیا بعد از ایمان، کافر شدی؟ عرض کردم: نه، هرگز یا رسول خدا؛ ولی علی را دیدم که از خدا درخواست میکرد و شما را واسطه پیش خدا قرار میداد و شما از خدا درخواست میکردید به واسطه علی. متحیرم کدام یک از شما پیش خدای عزوجل افضل هستید! پیامبر فرمودند: بدان که خداوند من و علی را از نور عظمتش خلق کرد ...[22]
این روایت نیز تصریح در توسل پیامبر اکرم (ص) به شخص دیگری دارد.
در روایتی دیگر خود وجود مبارک حضرت علی (ع) نقل کردهاند:
عن علی (ع) انه قال: کنت من رسول اللّه کالعضد من المنکب و کالذراع من العضد، ربانی صغیراً و آخانی کبیراً، سألته مرة أن یدعو لی بالمغفرة. فقام فصلی، فلما رفع یدیه سمعته یقول: اللهم بحق علی عندک اغفر لعلی. فقلت: یا رسول اللّه، ما هذا؟ فقال: أو احد أکرم منک علیه، فاستشفع به إلیه[23]
حضرت علی (ع) نقل کرده است: نسبت من به رسول خدا (ص) مانند بازو به شانه و ذراع به بازو است (کنایه از همراهی و کمک رسانی است). در حالی که کودک بودم، مرا تربیت کرد و رشدم داد و در بزرگسالی مرا به برادری برگزید. یک مرتبه از آن حضرت خواستم که برایم طلب مغفرت کند. پس به نماز ایستاد و هنگامی که دستهایش را (برای دعا) بلند کرد، شنیدم که میگوید: خدایا، به حق منزلت علی در نزدت، علی را ببخش! پس گفتم: یا رسول الله، این چه نوع درخواستی است؟ پس فرمود: آیا کسی از تو گرامی تر نزد خداوند است؟ پس برای تو طلب شفاعت کردم به واسطه جایگاهت (نزد خدای تعالی).
این روایت نیز تصریح دارد که حضرت پیامبر اکرم (ص) واسطه برای توسل قرار گرفته است. اگر چنین درخواستی درست نبود، نباید آن حضرت چنین متوسل میشد.
4. توسل به دعای مؤمن از دیدگاه پیامبر (ص)
قرآن کریم علاوه بر دعای فرشتگان برای مؤمنین،[24] از دعای مؤمن در حق مؤمن دیگر نیز خبر میدهد.[25] پیامبر اکرم (ص) نیز از امت اسلامی خواسته است که برای برادران دینی خود دعا کنند؛ چنان که عبدالله بن عمرو بن عاص میگوید: از پیامبر اکرم (ص) شنیدم که فرمود:
سَلُوا [لِی ] الْوَسِیلَةَ فَإِنَّهَا مَنْزِلَةٌ فِی الْجَنَّةِ لَا تَنْبَغِی أَنْ تَکونَ [إِلَّا] لِعَبْدٍ مِنْ عِبَادِ اللَّهِ وَ أَنَا أَرْجُو أَنْ أَکونَ أَنَا هُوَ. فَمَنْ سَأَلَ لِی الْوَسِیلَةَ حَلَّتْ لَهُ الشَّفَاعَة؛[26]
برای من از خدا وسیله بخواهید و آن مقامی است در بهشت که جز برای یکی از بندگان خدا شایسته نیست و امیدوارم که من همان کس باشم. هر کس برای من چنین مقامی بخواهد، شفاعت من بر او حلال میگردد.
در روایت دیگری رسول خدا (ص) توسل به اویس قرنی را به اصحاب خویش سفارش میکند:
إنّ رجلاً من أهل الیمن یقدم علیکم یقال له أُوَیس. فمن لقیه منکم فلیأمره فلیستغفر لکم؛[27]
مردی از اهل یمن به سوی شما خواهد آمد که او را اویس خوانند. هر کس از شما او را ملاقات کرد، از او درخواست استغفار کند.
5. توسل به سائلین از درگاه الهی و واسطه قراردادن آنان
تقرب جویی به درگاه الهی یکی از ویژگی های اساسی اهل ایمان است که خود این عمل با صفای باطنی سائلین از درگاه الهی جایگاهی برای آنان ایجاد میکند که میتوانند واسطه فیض الهی نیز قرار بگیرند. از ابوسعید خدری نقل شده است که پیامبر اکرم (ص) فرمودند:
من خرج من بیته إلی الصلاة فقال: اللّهمّ إنّی أسألک بحقّ السائلین علیک وأسألک بحق ممشای هذا، فإنّی لم أخرج أشراً ولا بطراً ولا ریاءً ولا سُمعة إنما خرجت اتّقاء سخطک وابتغاء مرضاتک أن تعیذنی من النار وأن تغفر ذنوبی إنّه لا یغفر الذنوب إلاّ أنت، إلاّ أقبل الله علیه بوجهه واستغفر له سبعون ألف ملک؛[28]
عطیه از ابی سعید خدری نقل کرده است که هر کس به عزم نماز در مسجد از خانه خود بیرون آید و این دعا را بخواند، رحمت خدا به او روی میآورد و هفتاد هزار فرشته برای او طلب آمرزش میکنند و آن دعا این است: خدایا، من از تو درخواست میکنم به حقی که سائلین بر تو دارند و از تو درخواست میکنم به حق محل راه رفتنم، من برای خوشگذرانی یا ریا از خانه بیرون نیامدهام، بلکه خانه را ترک گفتم برای دوری از خشم تو و کسب رضایت تو، از تو میخواهم مرا از آتش نجاتم دهی و گناهانم را ببخشی؛ زیرا گناهان را جز تو کسی نمیبخشد.
در این حدیث پیامبر گرامی (ص) به مردم یاد میدهد که به هنگام درخواست حاجت از خداوند، به سائلان از درگاه ربوبی که همان صالحان و اولیای الهیاند، توسل بجویند و آنها را واسطه قرار بدهند.[29]
6. توسل حضرت آدم (ص) به پیامبر اسلام (ص)
از روایات متعدد دانسته میشود که شروع توسل به پیامبر اعظم (ص) از زمان حضرت آدم (ع) بوده است. در روایات زیادی از حضرت پیامبر (ص) به این موضوع تصریح شده[30] است؛ از جمله آن حضرت فرموده:
هنگامی که آدم دچار آن لغزش گردید، عرض کرد: پروردگارا، از تو میخواهم که به حق محمد و آل محمد مرا ببخشی. خداوند سبحان فرمود: ای آدم، تو محمد را چگونه شناختی؛ درحالی که من هنوز او را نیافریدهام؟ عرض کرد: پروردگارا، هنگامی که مرا به دست قدرت خود آفریدی و از روح خودت در من دمیدی، سر که برداشتم، دیدم بر ستون های عرش نوشته شده: «لا الهَ الاّ الله محمدٌ رسولُ الله». پس دانستم که تو نام کسی جز محبوب ترین آفریدهات را کنار نام خود قرار نمیدهی. خداوند فرمود: ای آدم، راست گفتی. او محبوب ترین آفریدههای من است. مرا به حق او بخوان که تو را بخشیدم و اگر محمد نبود، تو را نمیآفریدم.[31]
طبرانی نیز این حدیث را در کتاب خود آورده و بر آن افزوده: «إِنَّهُ آخِرُ النَّبِیینَ مِنْ ذُرِّیتِک؛ او آخرین پیامبر از نسل تو است».[32] سُبکی بعد از ذکر این حدیث مینویسد: «این حدیث با این سند قوی و تصحیح حاکم به ابن تیمیه نرسیده، و الاّ هرگز (جواز توسل را) تکذیب نمیکرد و یا دست کم جواب حاکم را میداد».[33]
از طرف دیگر، روایات فراوانی نیز در ذیل آیة شریفة (فَتَلَقَّی آدَمُ مِن رَّبِّهِ کلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ)؛[34] «سپس آدم از پروردگارش کلماتی دریافت داشت (و با آنها توبه کرد.) و خداوند توبه او را پذیرفت؛ چرا که خداوند توبه پذیر و مهربان است»، نقل شده است که آن کلمات، اهل کساء (محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین (ع)) بودند[35] چنان که در روایتی ابن عباس از حضرت رسول اکرم (ص) نقل می کند: «از پیامبر اکرم (ص) درباره کلماتی که آدم از پروردگار دریافت کرد و خداوند توبهاش را پذیرفت، پرسیدم. فرمود: به حق محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین (ع) درخواست کرد که توبه او را بپذیرد و توبهاش پذیرفته شد».[36]
اگر به دقت در این روایات نگریسته شود، دانسته خواهد شد که توسل جستن در فطرت انسان بوده و در غیر این صورت، آدم که تازه خلق شده است، چگونه فهمیده که اگر با واسطه قرار دادن محمد و آل وی (ع) استغفار کند، توبهاش پذیرفته میشود؟
7. توسل اصحاب به دعای پیامبر اکرم (ص)
تاریخ گواه این موضوع است که اصحاب رسول خدا (ص) در مواقع نیاز، گرفتاری و سختی نزد رسول خدا (ص) میآمدند و ایشان را واسطه قرار میدادند تا خداوند به دعاهای ایشان جامه اجابت بپوشاند. برای روشنتر شدن موضوع به برخی از این موارد اشارهای کوتاه میکنیم.
الف) توسل به دعای پیامبر اکرم (ص) برای رفع قحطی
در دو کتاب مهم اهل سنّت، روایتی از انس بن مالک نقل شده است که متوسل شدن مردم را به پیامبر اکرم (ص) نشان میدهد:
أنّ رجلاً دخل المسجد یوم الجمعة و رسول الله (ص) قائم یخطب. فاستقبل رسولَ الله (ص) قائماً فقال: یا رسول الله، هلَکتِ الاَموالُ و انقَطعَت السُّبُل، فادعُ لنا الله تعالی یغیثنا فرفع رسول الله (ص)یدیه ثمَّ قال: «اللّهم أغثنا، اللّهم أغثنا» فطلعت من ورائه سحابة مثل الترس، فلمّا توسّطت السماء انتشرت، ثمَّ أمطرت قال: فلا والله ما رأینا الشمس سبتاً؛[37]
از انس بن مالک روایت شده است: مردی در روز جمعه وارد مسجد شد درحالیکه رسول خدا (ص) ایستاده خطبه میخواند. پس آن شخص در مقابل رسول خدا (ص) ایستاد و عرض کرد: ای رسول خدا (ص)، چهارپایان هلاک و راه ها بسته شدند. از خداوند بخواه که برای ما باران بفرستد. پیامبر اکرم (ص) دستان مبارک خودشان را بلند کردند و به درگاه خدا عرض کردند: ای خدا، به فریادمان برس، ای خدا، به فریادمان برس! انس میگوید: پس از پشت کوه مانند سپر، قطعه ابری ظاهر شد و وقتی به وسط آسمان رسید، منتشر شد و باران شروع شد. قسم به خدا، ما در آسمان تا شش روز آفتاب ندیدیم.
این روایت به روشنی حاجت خواهی مردم را از پیامبر اکرم (ص) میرساند که برای رسیدن به حوائج شان از آن حضرت خواستند که واسطه شود.
التجا به دعای پیامبر (ص) نه تنها در دوران رسالت ایشان بوده است، بلکه در کودکی ایشان نیز جریان داشته است. روایتی در فتح الباری نقل شده است که حاکی از این موضوع است. در ایام قحطی مردم مکه سراغ ابوطالب آمدند و از ایشان خواستند که برای پایان دادن به قحطی دعا کند.[38] ابوطالب همراه پیامبر (ص)، در حالی که ایشان خردسال بودند، کنار کعبه آمدند و از خداوند متعال درخواست باران کردند:
اخرج ابن عساکر عن أبی عرفة قال: قدمت مکة و هم فی قحط. فقالت قریش: یا اباطالب، اقحط الوادی و اجدب العیال فهلم فاستسق. فخرج أبوطالب و معه غلام یعنی النبی (ص) کأنه شمس دجی تجلت عن سحابة قتماء و حوله اغیلمة فأخذه أبوطالب فألصق ظهره بالکعبة و لاذ إلی الغلام و ما فی السماء قذغة فأقبل السحاب من هاهنا و هاهنا و اغدق و اغدودق و انفجر له الوادی و اخصب النادی و البادی[39]
ابن عساکر از ابی عرفه نقل میکند: من به مکه رفتم و آنجا قحطی بود. پس قریش گفتند: ای ابوطالب، زمین قحطی زده و عیال گرسنه شدند. پس برای طلب باران حرکت کنید. پس ابوطالب همراه پسری (پیامبر اکرم (ص)) مثل خورشید نورانی که نورش از ابرها خارج شده و عبایی بر دوش داشت، بیرون آمد. ابوطالب او را گرفت و پشت بچه را به کعبه چسبانید و پیش آن پسر (پیامبر) التجا کرد؛ درحالی که در آسمان ابری نبود. در این هنگام از همه طرف ابرها آمدند و باران بسیاری بارید و زمین سیراب و حاصلخیز شد و کویر سرسبز شد.
با توجه به روایت قبلی، برخی از اصحاب به شعر معروفی که ابوطالب درباره پیامبر اکرم (ص) سروده است و متضمن مفهوم توسل به حضرتش برای طلب باران است، متوسل میشدند. منابع معتبر اهل سنّت به توسل جستن عبدالله بن عمر به رسول خدا (ص) با خواندن این شعر اشاره کردهاند.[40] و آن شعر چنین است: «وأبیض یستسقی الغمام بوجهه. .. ثمال الیتامی عصمةٌ للأرامل؛[41] کسی که سفیدروی و نورانی است که به برکت روی وی از ابر طلب باران میشود و او پناه و فریاد رس یتیمان و نگهدارنده و سرپرست ضعیفان و بیوه زنان است».
هرچند برخی دیگر از صحابی با سرودن اشعار، توسل خود را در محضر حضرت رسول (ص) نشان میدادند و حضرتش نیز تفقد میکردند و آنان را از این کار باز نمیداشتند[42] و به حاجت های ایشان رسیدگی میکردند.
طبق روایات پیامبر اکرم (ص) بار دیگر برای مردم طلب باران کرد و باران سراسر مکه و اطراف آن را گرفت. پیامبر گرامی (ص) فرمودند: اگر ابوطالب زنده بود، دیدگان او روشن میشد. آیا کسی هست که شعر او را در این زمینه، برای ما بخواند؟ حضرت علی (ع) عرضه داشتند: گویا مقصود شما این بیت است: «و أبیض یستسقی الغمام بوجهه. .. ثمال الیتامی عصمةٌ للأرامل؛[43] کسی که سفیدروی و نورانی است که به برکت روی وی از ابر طلب باران میشود و او پناه و فریادرس یتیمان و نگهدارنده و سرپرست ضعیفان و بیوه زنان است».[44] خوشحالی پیامبر اکرم (ص) حاکی است که کار عموی وی امری کاملاً مشروع بوده است.
ب) طلب دعا از پیامبر اکرم (ص) برای بینا شدن
ابتلا به بیماری نیز یکی از اموری بوده که مردم برای خلاصی از آن نزد پیامبر اکرم میآمدند و درخواست دعا و شفا از ایشان میکردند. پرمناقشه ترین روایت درباره توسل به حضرت رسول اکرم (ص)، روایتی است که ابن حنیف نقل میکند:
إنّ رجلا ضریراً أتی النبی (ص) فقال: أدعُ الله أن یعافینی. فقال (ص): إن شئتَ دعوتُ و إن شئتَ صبرتَ و هو خیرٌ. قال: فادعه. قال: فأمره أن یتوضّأ فیحسن وضوئه و یصلّی رکعتین و یدعو بهذا الدعاء: «اللّهمّ إنّی أسألک و أتوجّه الیک بنبیک محمّد نبی الرحمة، یا محمد إنّی أتوجه بک إلی ربّی فی حاجتی لتُقضی. اللّهمّ شفّعه فی». قال ابن حنیف: فوالله ما تفرّقنا وطال بنا الحدیث حتی دخل علینا کأن لم یکن به ضرّ[45]
نابینایی نزد پیامبر اکرم (ص) آمد و گفت: از خداوند بخواه به من عافیت بدهد. پیامبر فرمود: اگر مایل هستی، دعا کنم و اگر مایل باشی، صبر کن که این برایت بهتر است. مرد نابینا گفت: دعا کنید. پیامبر به او دستور داد که وضو بگیرد و در وضوی خود دقت کند و دو رکعت نماز بگزارد و این چنین دعا کند: «پروردگارا، من به وسیله پیامبرت از تو درخواست میکنم. ای محمد، من برای حاجتم به وسیله تو به خدایم متوجه میشوم تا خدا حاجتم را برآورد. پروردگارا، شفاعت او را درباره من بپذیر». ابن حنیف میگوید: «به خدا سوگند که ما متفرق نشده بودیم و طولی نکشید که این پیرمرد بر ما وارد شد؛ گویا هرگز نابینا نبوده است.»
در این حدیث پیامبر اکرم (ص)، خود دعا نفرموده بلکه به او آموخت که چگونه به ایشان توسل جوید و چگونه از خداوند منان بخواهد. آن فرد نیز طبق فرمودة پیامبر اسلام (ص) ایشان را وسیله تقرب خود به خدا قرار داد و در دعا هیچ گونه حذف و اضافه از خود انجام نداد. پیامبر اعظم (ص) سیره عملی خود را برای شخص سائل بیان میکند و به وی تعلیم میدهد که چنین دعا کند و آن حضرت را میان خود و خدا، وسیله قرار دهد. در واقع فلسفه واقعی توسل نیز همین است تا انسان های نیازمند و گنهکار با واسطه قرار دادن مردان خدا و مقربان درگاه الهی، به خواسته های خود برسند.
اهمیت و جایگاه این روایت، اقتضا میکند که گفته شود صحت سند و مضمون این حدیث نزد همه علما واضح است[46] و جای هیچ گونه توجیه و تأویل نیست. حتی ابن تیمیه هم به صحت سند این حدیث اعتراف کرده است.[47] همچنین تمام مفسران اهل سنّت از جمله رشیدرضا و مراغی که پیروان ابن تیمیه در این موضوع هستند، این روایت را صحیح دانسته اند، اما چون سند حدیث خدشه ناپذیر بوده است، دست به تأویل زده اند و با ذکر این مسئله که قرآن کریم خواندن غیر خداوند را نهی کرده است،[48] عنوان کرده اند: «این روایت صحیح است، ولی نابینا به دعای رسول متوسل شده است؛ لذا این روایت دلیل بر جواز توسل به شخص رسول خدا (ص) و اولیای الهی نیست؛ زیرا مرد نابینا از رسول خدا (ص) دعا خواسته بود و رسول اکرم (ص) دعا را به او آموخت و نه توسل به خود را.»[49]
جعفر سبحانی در پاسخ به این شبهه میگوید:
اگر این حدیث را به دست فردی آشنا به زبان عربی بدهید که ذهنش از مناقشات وهابی ها در مسئله توسل به کلی خالی باشد و از او بپرسید پیامبر اکرم (ص) در دعایی که به نابینا تعلیم فرمود، چه دستوری داد و او را در استجابت دعای خود چگونه ارشاد کرد، به شما پاسخ خواهد داد پیامبر اکرم (ص) به او تعلیم داد که پیامبر رحمت را وسیله خود قرار دهد و به او توسل بجوید و از خدا بخواهد که خداوند حاجت او را برآورده سازد. این مطلب از جمله های زیر به خوبی استفاده میشود:
الف) «اللهم انی اسئلک و اتوجه الیک بنبیک؛ بار الها، از تو مسألت میکنم و به تو به وسیله پیامبرت روی میآورم». در اینجا مراد خود نبی است، نه دعای نبی، و گمان اینکه مقصود دعای نبی است، برخلاف ظاهر و فاقد برهان است.
ب) «محمد نبی الرحمة». برای اینکه روشن شود مقصود مسئلت از خدا به خاطر پیامبر اکرم (ص) و توجه به خدا به وسیله او است، نبی را با جمله «محمد نبی الرحمة» وصف کرده است تا حقیقت را روشنتر و هدف را واضحتر سازد.
ج) «یا محمد انی أتوجه الی ربّی». این جمله می رساند که آن مرد حضرت محمد (ص) را وِجهة دعای خود قرار می دهد، نه دعای آن حضرت را.
د) مفاد جمله «و شفعه فی» این است: پروردگارا، او را شفیع من قرار بده و شفاعت او را در مورد من بپذیر. در این جمله آنچه مورد سخن است، همان ذات گرامی و شخصیت والامقام آن حضرت است و سخنی از دعای پیامبر به میان نیامده است.[50]
در خاتمه این روایت، اذعان سمهودی، یکی از علمای اهل سنّت، درباره حقیقت توسل میتواند حُسن ختام باشد:
واعلم ان الاستغاثة و التشفع بالنبی و بجاهه و برکته إلی ربه من فعل الانبیاء و المرسلین و سیر السلف الصالحین واقع فی کل حال قبل خلقه و بعد خلقه و فی حیاته الدنیویة و مدة البرزخ و عرصات القیامة؛[51]
بدانید که درخواست و شفاعت جویی از خداوند به وساطت نبی اکرم و به مقام و برکت وی از افعال پیامبران و روش صالحین گذشته است و این قبل از خلقت آن حضرت و بعد از خلقت او و در حیات دنیوی و برزخی او و در روز قیامت واقع شده است.
طبرانی روایت دیگری در معجم الکبیر از عثمان بن حنیف نقل میکند:
ان رجلاً کان یختلف إلی عثمان بن عفان فی حاجته. فکان لا یلتفت إلیه. فشکا ذلک لابن حنیف. فقال له: اذهب و توضأ و قل:. .. (وذکر نحو ما ذکر الضریر)، قال: فصنع ذلک، فجاء البواب، فأخذه و أدخله علی عثمان. فامسکه علی الطنفسة، وقضی حاجته؛[52]
مردی برای برآوردن نیاز خویش نزد عثمان بن عفان رفت و آمد میکرد، ولی عثمان به او و خواستهاش توجهی نشان نمیداد. آن مرد ابن حنیف را دید و از وضع موجود شکوه کرد. عثمان بن حنیف به او گفت: به وضوخانه برو و وضو بگیر. سپس به مسجد در آی و دو رکعت نماز بگزار و دعایی را بخوان که پیامبر اکرم (ص) به فرد نابینا تعلیم کرد. آن مرد رفت و آنچه به او گفته بود، انجام داد. سپس به در خانه عثمان بن عفان آمد که ناگهان دربان خانه نزد او آمد و دستش را گرفت و وارد مجلس عثمان کرد. او نیز وی را روی زیرانداز کنار خود نشانید و گفت: خواستهات چیست؟ او خواستهاش را بیان کرد و وی آن را برآورده ساخت. سپس به او گفت: تو تا این ساعت نیازت را یادآور نشده بودی. و گفت: هر نیاز و حاجت دیگری که داری، بیان کن.[53]
ج) طلب دعا از پیامبر اکرم (ص) برای سلامتی حافظه
برخی روایات به کسانی اشاره میکنند که از ضعف حافظه خود نزد پیامبر اکرم (ص) اظهار ناراحتی میکردند. آن حضرت با سعه صدر خود دست به سینه شخص میگذاشتند و به شیطان دستور میدادند که از درون وی دور شود. پس از آن، آنها اظهار میکردند که پس از التجا به نبی مکرم اسلام (ص)، حافظه آنها قوی گشته است و هر چه را که میشنوند،، می توانند به خاطر بسپارند.[54]
همچنین درباره ابوبکر نقل شده است که نزد رسول خدا (ص) آمد و عرضه داشت: من قرآن را فرا میگیرم، ولی آن را فراموش میکنم. حضرت فرمودند بگو: «اللهم إنی أسألک بمحمدٍ نبیک و إبراهیم خلیلک و بموسی نجیک و عیسی روحک و بتوراة موسی و إنجیل عیسی و فرقان محمد و بکل وحی اوحیته و قضاء قضیته؛[55] پروردگارا، از تو درخواست میکنم به محمد پیامبرت و ابراهیم دوست تو و به موسی و عیسی روح تو (و کلمه تو) و به توراتِ موسی و انجیلِ عیسی و فرقانِ محمد و به هر وحی ای که نازل کردی و هر قضایی که آن را گذراندی».
در روایتی مشابه همین قضیه را درباره عثمان بن ابی العاص نقل کردهاند که به واسطه تصرف تکوینی نبی اکرم (ص) و دست نهادن بر سینه وی، موفق به حفظ قرآن شد و تا آخر عمر آن را فراموش نکرد.[56]
تعلیم این گونه توسل از رسول گرامی اسلام (ص) خود گواه بر این موضوع است که ایشان به مردم القا میکردند که با واسطه قرار دادن پیامبر (ص) در پیشگاه خدا، بهتر و زودتر به درخواستها و دعاهایشان میرسند.
د) طلب دعا از پیامبر اکرم (ص) برای رفع بیماری
بیماری از مشکلاتی است که میتواند افراد را زمینگیر و ناتوان سازد. توسل اصحاب و نزدیکان رسول خدا (ص) در این زمینه به وفور در تاریخ نقل شده است. در این پژوهش به ذکر یک نمونه بسنده میکنیم.
ابن کثیر از بیهقی نقل میکند:
انه دعا لعمه أبی طالب فی مرضة مرضها و طلب من رسول الله صلی الله علیه و سلم أن یدعو له ربه فدعا له فبرأ من ساعته؛[57]
رسول خدا (ص) برای عموی خود ابوطالب از مرضی که ابوطالب را مریض کرده بود، دعا کرد. ابوطالب از رسول خدا خواست که از خدای خود برای او دعا کند. پس نبی اکرم (ص) دعا کرد و ابوطالب از همان وقت بهبود یافت.
همچنین ابن کثیر روایت دیگری را نقل میکند:
ان رجلاً من بنی لیث یقال له فراس بن عمرو، أصابه صداع شدید. فذهب به أبوه إلی رسول الله فأجلسه بین یدیه و أخذ بجلدة بین عینیه فجذبها حتی تبعصت فنبتت فی موضع أصابع رسول الله شعرة و ذهب عنه الصداع فلم یصدع؛[58]
مردی از بنی لیث که او را فراس بن عمرو میگفتند، به سردرد شدید مبتلا شد. پدرش او را پیش رسول خدا (ص) برد. پس رسول خدا (ص) او را روبروی خود نشاند و پوست وسط چشم او را دست گرفت و کشید تا اینکه چرک بیرون آمد و بر جایی که رسول خدا انگشت نهاده بود، موی رویید و سردرد او از بین رفت؛ پس دیگر سردرد نگرفت.
طلب شفا از خداوند با واسطه قرار دادن شخص پیامبر گرامی اسلام (ص)، به صورت فراوان در منابع روایی شیعه و سنی نقل شده است که گواه بر سیره عملی پیامبر اکرم (ص) در این زمینه است.
هـ) دعا برای وسیله شفاعت بودن پیامبر (ص)
اذان هنگامهای روحانی است و این فرصت را به انسان میدهد که با خدای خویش ارتباط معنوی برقرار سازد، ولی چگونگی این ارتباط بسیار حائز اهمیت است. به همین جهت، در برخی از روایات به این نکته اشاره شده است که هنگام دعا به پیامبر گرامی اسلام (ص) التجا و توسل شود؛ چنانکه جابر بن عبدالله انصاری از پیامبر اکرم (ص) روایت میکند:
مَن قال حین یسمع النداء (الاذان) اللهم ربّ هذه الدعوة التامة و الصلواة القائمة آت محمداً الوسیلة و الفضیلة و ابعثه المقام المحمود الذی وعدته حلت له شفاعتی یوم القیامة؛[59]
هرکس به هنگام شنیدن اذان بگوید: خدایا، ای صاحب این دعوت نامه و نماز به پا داشته شده، به محمد وسیله و فضیلت بده و او را به مقام پسندیدهای که وعده کردهای، برسان، شفاعت من در روز قیامت به او خواهد رسید.
رسول خدا (ص) در این حدیث از مسلمانان خواسته که وسیله بودن آن حضرت را از خدا طلب کنند. علمای اهل سنّت میگویند این دعا چیزی غیر از نماز است که پیامبر گرامی (ص) به مسلمانان تعلیم داده است. خداوند امر فرموده است که با پیامبر، خاندان او را نیز همراه کنند و دعا را با توسل پایان دهند. در بعضی روایات آمده است که دعای با وسیله، مقدمه نماز است.
و) طلب دعا از پیامبر اکرم (ص) برای نزول برکت
برکت امری معنوی است که میتواند تمام زندگی انسان را متأثر سازد. صحابی مکرم پیامبر گرامی (ص) بارها از ایشان درخواست نزول برکت در تمامی جهات زندگی شان میکردند. ابن کثیر در روایتی به این موضوع اشاره میکند:
ان رجلاً اشتری بعیراً فأتی رسول الله فقال: انی اشتریت بعیراً فادع الله أن یبارک لی فیه. فقال: اللهم بارک له فیه. فلم یلبث إلا یسیراً ان نفق ثم اشتری بعیراً آخر فاتی به رسول الله. فقال: انی اشتریت بعیراً فادع الله ان یبارک لی فیه. فقال: اللهم بارک له فیه. فلم یلبث حتی نفق ثم اشتری بعیراً آخر. فاتی رسول الله فقال: یا رسول الله قد اشتریت بعیرین فدعوت الله أن یبارک لی فیهما. فادع الله ان یحملنی علیه فقال: اللهم احمله علیه. فمکث عنده عشرین سنة؛[60]
مردی شتری خرید و پیش رسول خدا (ص) آمد و گفت: شتری خریدم و از خدا بخواهید که مرا برکت عنایت کند. پس رسول خدا فرمودند: خدایا، او را در آن برکت ده. زمانی نگذشت که آن شتر مُرد. سپس شتری دیگر خرید و پیش پیامبر اکرم (ص) آمد و عرضه داشت: شتری خریدم و از خدا بخواهید که مرا در آن برکت دهد. آن شتر نیز زیاد نماند. پس یک شتر دیگری خرید و پیش رسول خدا (ص) آمد و گفت: ای رسول خدا (ص)، من دو شتر خریدم و از خدا خواستم که در آن برکت بدهد و دعا کنید که خدا مرا بر آن سوار کند. پس رسول خدا (ص) عرضه داشت: خدایا او را بر آن سوار کن. پس آن شتر پیش او بیست سال ماند.
از این روایت ها به خوبی استفاده می شود که توسل به پیامبر گرامی اسلام (ص) به منظور برآورده شدن حاجت، و رهایی از شداید و گرفتاریها جایز است.
نتیجه
از مجموع روایات، این پیام متبادر است که توسل به حضرتش مورد تأکید قرآن و مطابق با سیره نبوی است و اصحاب نیز در عصر پیامبر در گرفتاری ها، شداید، نیازها، حوایج، بیماریها و امور معنوی به آن حضرت متوسل میشدند و حداقل میتوان ادعا کرد که در توسل به پیامبر اکرم (ص) منعی وجود ندارد. به همین جهت، تمامی فِرق اسلامی روایات مربوط به توسل اصحاب به حضرت پیامبر اعظم (ص) را قبول دارند. با این حال، برخی از اندیشمندانی که متأثر از افکار ابن تیمیه اند، همه این احادیث صحیح نبوی را دروغ پنداشته و اصل توسل به حق پیامبر و آل (ع) او را رد کرده و گفتهاند:
چیزی را از خدا خواستن و او را به حق پیامبر یا هر کس دیگر از پیامبران و صالحان قسم دادن، هیچ ارزش علمی و دینی ندارد و نمیتواند کار مقبول و شایستهای باشد، تا چه رسد که وسیله آمرزش و عفو کامل شود. صرف گفتن الفاظ چه تأثیری دارد و نزد خدا چه قیمتی میتواند داشته باشد تا موجب ریزش گناهان گردد؟[61]
در این تحقیق عنوان شد که مشروعیت توسل به اولیای خدا، مخصوصاً شخص پیامبر اکرم (ص)، و واسطه قرار دادن ایشان برای تقرب به خداوند و طلب حاجت از ایشان، مسئلهای است که به نص صریح احادیث صحیح و متواتر اهل سنّت ثابت شده است و اکثر مسلمانان از قدیم تا امروز به آن معتقد بوده و عمل کردهاند.
منابع
1. ابن ابی الحديد، عبدالحميد بن هبة الله، شرح نهج البلاغة، تحقيق: محمد ابوالفضل المرعشي النجفي، چاپ اول، 1404ق.
2. ابن اثیر جزری، عزالدین ابوالحسن علی بن محمد بن عبدالکریم: اسـدالغابة فـي معرفـة الصـحابة، تهران: اسماعیلیان، چاپ سوم، بی تا.
3. ابن تیمیه، ابوالعباس تقی الدین احمد بن عبدالحکیم: رسالة زیارة القبور، ریاض: دارالمسلم للنشر، بی تا.
4. مجموعة الرسائل و المسائل، تعلیق: محمدرشید رضا، نرم افزار الشاملة نسخه 3.24.
5. ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی: الموضوعات، تحقیق: عبدالرحمن محمد عثمان، بیروت: دارالکتب الاسلامیة، چاپ اول، 1386ق.
6. ابن حجر عسقلانی، محمد بن حجر: فتح الباری فی شرح البخاری، بیروت: دار احیاء التراث العربی، 1408ق.
7. ابن حنبل شیبانی، احمد، مسند حنبل، بیروت: دار صادر، بی تا.
8. ابن خزیمه، محمد بن اسحاق: صحیح ابن خزیمة، تحقیق: محمد مصطفی اعظمی، بیروت: المکتب الاسلامی، 1390ق.
9. ابن شاذان جبرئیلی قمی، ابوالفضل: الروضة فی فضائل امیرالمؤمنین، تحقیق: علی شکرچی، قم: مکتبة الامین، 1423ق.
10. الفضائل، قم: نشر رضی، چاپ دوم، 1363ش.
11. ابن طاووس، علی بن موسی: الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، تحقیق: علی عاشور، قم: خیام، چاپ اول، 1400ق.
12. ابن عساکر، ابوالقاسم علی بن حسن: الاربعین البلدانیه، نرم افزار الشاملة نسخه 3.24.
13. ابن کثیر دمشقی، ابوالفداء اسماعیل بن عمرو: البدایة و النهایة، بیروت: الدار المتوسطة، چاپ اول، 1426ق.
14. ابن ماجه، محمد بن یزید قزوینی: سنن ابن ماجه، ریاض، چاپ اول، 1420ق.
15. ابن هشام، ابومحمد عبدالملک: السیرة النبویة، بیروت: دار احیاء التراث العربی، بی تا.
16. ابو داوود، سلیمان بن اشعث سجستانی: سنن ابی داوود، بیروت: دارالکتب العربی، بی تا.
17. امام عسکری (ع)، حسن بن علی: التفسیر المنسوب الی الامام الحسن العسکری (ع)، قم: مدرسه امام مهدی (ع)، چاپ اول، 1409ق.
18. آجری، ابوبکر محمد بن حسن: الشریعة، تحقیق: عبدالله بن عمر بن سلیمان دمیجی، ریاض: دار الوطن، بی تا.
19. آلوسی، شهاب الدین سید محمود: روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1420ق.
20. البانی، محمد ناصرالدین: التوسل انواعه و احکامه، بی جا، المکتب الاسلامی، چاپ سوم، نرم افزار الشاملة نسخه 3.24.
21. بخاری، ابوعبدالله محمد بن اسماعیل بن ابراهیم: صحیح بخاری، بیروت: دار الجیل، چاپ اول، 1426ق.
22. بن باز، عبدالعزیز بن عبدالله: البدع و المحدثات ما لا اصل له، ریاض: دار ابن خزیمة، چاپ دوم، 1419ق.
23. بهبهانی، عبدالکریم: فی رحاب اهل البیت (ع)، الشفاعة، قم: مرکز الطباعة و النشر للجمع العالمی لاهل البیت (ع)، چاپ دوم، 1422ق.
24. بیهقی، ابو بکر احمد بن حسین: دلائل النبوة، بیروت: دارالفکر، چاپ اول، 1418ق.
25. سنن الکبری، نرم افزار الشاملة نسخه 3.24.
26. تربتی، حسین: «توسل به پیامبر (ص) و ائمه (ع)»، مجله مبلغان، ش127.
27. ترمذی، ابوعیسی محمد بن عیسی بن سورة، سنن ترمذی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1426ق.
28. حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله: المستدرک علی الصحیحین، بیروت: دار الکتب العلیمة، چاپ اول، 1411ق.
29. حر عاملی، محمد بن حسن: اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، بیروت: اعلمی، چاپ اول، 1425ق.
30. وسائل الشیعة، تحقیق: موسسه آل البیت (ع)، قم، نشر موسسه آل البیت (ع)، چاپ اول، 1409ق.
31. حسکانی، عبیدالله بن عبدالله: شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تحقیق: محمدباقر محمودی، تهران: مجمع احیاء الثقافة الاسلامیة، چاپ اول، 1411ق.
32. حلبی، علی بن برهان الدین: السیرة الحلبیة، بیروت: دار المعرفة، 1400ق.
33. حلی، حسن بن یوسف بن مطهر: کشف الیقین فی فضائل امیرالمؤمنین، تحقیق: حسین درگاهی، تهران: وزارت ارشاد، چاپ اول، 1411ق.
34. راوندی، قطب الدین سعید بن هبة الله: الخرائج و الجرائح، قم: موسسه امام مهدی (ع)، چاپ اول، 1409ق.
35.قصص الأنبیاء، تحقیق: غلامرضا عرفانیان یزدی، مشهد: مرکز پژوهش های اسلامی، چاپ اول، 1409ق.
36. رضوانی، علی اصغر: سلفی گری و پاسخ به شبهات، قم: انتشارات مسجد جمکران، چاپ اول، 1384ش.
37. رفاعی، محمد نسیب: التوصل الی التوسل، نرم افزار الشاملة نسخه 3.24.
38. زرقانی مالکی، ابوعبدالله محمد بن عبدالباقی: شرح المواهب، بیروت: دارالمعرفه، 1414ق.
39. سبحانی، جعفر: التوسّل مفهومه و أقسامه و حکمه فی الشریعة الإسلامیة الغرّاء، قم: مرکز الأبحاث العقائدیة، نرم افزار الشاملة نسخه 3.24.
40. آیین وهابیت، قم: دفتر نشر اسلامی، چاپ هشتم، 1376ش.
41. فی ظل اصول الاسلام، قم: موسسه امام صادق (ع)، چاپ دوم، 1414ق.
42. سبکی، تقی الدین علی بن عبدالکافی بن علی: شفاء السقام فی زیارة خیرالانام، المعجم العقائدی.
43. شفاء السقام فی زیارة خیرالانام، نرم افزار الشاملة نسخه3.24.
44. سمهودی، فخرالدین علی بن احمد: وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفی، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1401ق.
45. سیوطی، جلال الدین عبدالرحمان: الدر المنثور، بیروت: دارالفکر، 1414ق.
46. شرح سنن ابن ماجه، نرم افزار الشامله.
47. صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد، تحقیق: عادل احمد عبدالموجود و علی محمد معوض، بیروت: دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1414ق.
48. صدوق، محمد بن علی: معانی الأخبار، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم: دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1403ق.
49. من لا یحضره الفقیه، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم: دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، 1413ق.
50. صفار، محمد بن حسن: بصائر الدرجات، قم: مکتبة آیة الله مرعشی نجفی، چاپ دوم، 1404ق.
51. صفوری، عبدالرحمن بن عبدالسلام: نزهة المجالس و منتخب النفائس، تحقیق: عبدالرحیم ماردینی، بیروت: دار المحبة، 2001م.
52. ضیاءآبادی، سید محمد: توسل از دیدگاه عقل، قرآن و حدیث، تهران: بنیاد بعثت، چاپ پنجم، 1384ش.
53. طبرانی لحمی، ابوالقاسم سلیمان بن احمد بن ایوب: الدعاء، نرم افزار الشاملة نسخه 3.24.
54. المعجم الصغیر، تحقیق: محمد شکور، بیروت: دار المکتب الاسلامی، چاپ اول، 1405ق.
55. المعجم الکبیر، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید سلفی، موصل: مکتبة العلوم و الحکم، چاپ دوم، 1404ق.
56. طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی (طبع قدیم)، تهران: اسلامیه، چاپ سوم، 1390ق.
57. طریحی، فخرالدین بن محمد: مجمع البحرین، تحقیق: احمد حسینی اشکوری، تهران: نشر مرتضوی، چاپ سوم، 1375ش.
58. عسکری، سید مرتضی: توسل به پیامبر خدا و تبرک به آثار ایشان، ترجمه: محمدجواد کرمی، تهران: مجمع علمی اسلامی، چاپ اول، 1378 ش.
59. معالم المدرستین، بیروت: مؤسسه النعمان للطبع و النشر و التوزیع، بی تا.
60. عیاشی، محمد بن مسعود: تفسیر العیاشی، تحقیق: هاشم رسولی محلاتی، تهران: المطبعة العلمیة، چاپ اول، 1380ق.
61. فتنی هندی، محمدطاهر بن علی: تذکرة الموضوعات، نرم افزار الشاملة 3.24.
62. قندوزی، سلیمان بن ابراهیم: ینابیع المودة لذوی القربی، تحقیق: سید علی جمال اشرف حسینی، قم: دارالاسوه، 1416ق.
63. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تحقیق: علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران: دار الکتب الاسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
64. مبارک فوری، ابوالعلا محمد عبدالرحمن بن عبدالرحیم: تحفة الاحوذی بشرح جامع الترمذی، بیروت: دار الکتب العلمیة، بی تا.
65. متقی هندی، علاء الدین علی، کنزالعمال، بیروت: مؤسسة الرسول، چاپ پنجم، 1405ق.
66. مجلسی، محمدباقر: بحارالانوار، بیروت: دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
67. محدثی، جواد: تبرک و توسل، نرم افزار الشاملة 3.24.
68. نسائی، ابوعبدالرحمن احمد بن شعیب، سنن نسائی، تحقیق: عبدالغفار سلیمان بنداری و سید کسروی حسن، بیروت:دار الکتب العلمیه، چاپ اول، 1411ق.
69. نیشابوری، ابوالحسین مسلم بن حجاج: صحیح مسلم، بیروت:دار الفکر، 1421ق.
70. هیثمی، نورالدین علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت: دارالفکر، 1414ق.
71. ورام ابن ابی فراس، مسعود بن عیسی، مجموعه ورام، قم: مکتبة الفقیه، چاپ اول، 1410ق
[1] سوره یونس(10)، آیه 18.
[2] سوره نساء(4)، آیه 60.
[3] (مَن ذَا الَّذِی یشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ )؛ «کیست که در نزد او، جز به فرمان او شفاعت کند؟!» (سوره بقره(2)، آیه 255)
[4] که در ادامه تحقیق به آنها اشاره خواهد شد.
[5] سوره اعراف(7)، آیات 180 و 197؛ سوره فاطر(35)، آیه 13؛ سوه جن(72)، آیه 18؛ سوره اسراء(17)، آیات 110 و 56؛ سوره قصص(28)، آیه 88؛ سوره شعراء(26)، آیه 213؛ سوره یونس(10)، آیه 106؛ سوره احقاف(46)، آیات 5ـ6؛ سوره رعد(13)، آیه 14.
[6] سوره بقره(2)، آیات 127ـ128؛ سوره آل عمران(3)، آیه 16.
[7] بخاری، محمد، صحیح بخاری، ج4، ص173، کتاب الأنبیاء، باب53، ح3465؛ سیوطی، جلال الدین، تفسیر الدر المنثور، ج4، ص212ـ213 (ذیل سوره کهف(18)، آیه 9).
[8] ابن حنبل، احمد، مسند حنبل، ج4، ص445.
[9] بخاری، محمد، پیشین، ص59 و 189.
[10] همان، ح7440؛ نیشابوری، مسلم، صحیح مسلم، ح 193؛ به نقل از: رضوانی، علی اصغر، سلفی گری و پاسخ به شبهات، ص410
[11] حاکم نیشابوری، محمد، المستدرک علی الصحیحین، ج2، ص672.
[12] موارد زیادی ذکر شده است که مورد بررسی این تحقیق است. برای نمونه، ر.ک: رفاعی، محمد نسیب، التوصل الی حقیقة التوسل، ص310؛ رضوانی، علی اصغر، پیشین، ص411.
[13] «وأما ما عدا هذه الأنواع (الثلاثة) من التوسلات ففیه خلاف،... مع أنه قد قال ببعضه (غیر هذه الأنواع) بعض الأئمة فأجاز الإمام أحمد التوسل بالرسول (صلی الله علیه و سلم) وحده فقط و أجاز غیره کالإمام الشوکانی التوسل به و بغیره من الأنبیاء و الصالحین» (ر.ک: البانی، محمد، التوسل انواعه و احکامه، ص43). ص475.
[14] اعتقاد وهابیت برگرفته از فتاوای ابن تیمیه است که همه آنها معتقدند: «جایز نیست گفته شود خدایا، به حرمت و منزلت و مقامی که پیامبر نزد تو دارد، فلان حاجت مرا برآور. و از صحابه و گذشتگان امت محمدیÛ Üچنین دعایی نقل نشده است.» (ر.ک: ابن تیمیه، احمد، زیارة القبور، ص 161؛ بن باز، عبدالعزیز، البدع و المحدثات ما لا اصل له، ص 265-266).
[15] سمهودی، فخرالدین، وفاء الوفاء، ج3ـ 4، ص 898-899؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج2، ص348؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ج1، ص287.
[16] ابن حنبل، احمد، پیشین، ج 4، ص 138؛ ترمذی، ابوعیسی، سنن ترمذی، کتاب الدعوات، ح 3578؛ ابن ماجه، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج1، ص441، ح1385.
[17] ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، پیشین، ج1، ص453؛ طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، ج6، ص132.
[18] سمهودی، فخرالدین، پیشین، ج3ـ4، ص898-899؛ کلینی، محمد بن یعقوب، پیشین، ج2، ص348؛ صفار، محمد بن حسن، پیشین، ج1، ص287.
[19] کلینی، محمد بن یعقوب، پیشین، ج4، ص404؛ ابن بابویه، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج2، ص191؛ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج9، ص413-418.
[20] بخاری، محمد، پیشین، ج2، کتاب الحج، باب تقبیل الحجر، ص186؛ حاکم نیشابوری، محمد، پیشین، ج1، ص456؛ ابن حنبل، احمد، پیشین، ج2، ص253؛ نسائی، احمد بن شعیب، سنن نسائی، ج9، ص303؛ ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج3، کتاب الحج، باب تقبیل الحجر، ح1611، ص475.
[21] بخاری، محمد، پیشین، کتاب الحج، باب تقبیل الحجر، ج2، ص398، ح1610؛ اصبحی، مالک بن انس، الموطأ، ص306، کتاب الحج، ص120. این عمل را برخی از اصحاب مانند ابن عباس، عبدالله بن عمر، ابوهریره، ابوسعید خدری و جابر بن عبدالله نیز انجام می دادند (ر.ک: ازرقی، محمد بن عبدلله، اخبار مکه، ج1، ص321-344).
[22] ابن شاذان، ابوالفضل، الفضائل، ص128؛ همو، الروضة فی فضائل أمیرالمؤمنین، ص112؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج40، ص44.
[23] ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغة، ج20، ص316. در برخی دیگر از روایات همین مضمون نقل شده است (ر.ک: حر عاملی، محمد بن حسن، اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج3، ص273).
[24] (الَّذِینَ یحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ یسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَیؤْمِنُونَ بِهِ وَیسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا ...)؛ «فرشتگانی که حاملان عرشاند و آنها که گرداگرد آن (طواف می کنند)، تسبیح و حمد پروردگارشان را می گویند و به او ایمان دارند و برای مؤمنان استغفار می کنند...» (سوره غافر(40)، آیه7)
[25] (وَالَّذِینَ جَاؤُوا مِن بَعْدِهِمْ یقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّک رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ)؛ «(همچنین) کسانی که بعد از آنها (بعد از مهاجران و انصار) آمدند و می گویند: پروردگارا، ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند، بیامرز و در دلهایمان حسد و کینه ای به مؤمنان قرار مده! پروردگارا، تو مهربان و رحیمی!» (سوره حشر(59)، آیه10)
[26] نیشابوری، مسلم، پیشین، کتاب الصلاة، ج2، ص4، ح875؛ ابن خزیمة، محمد بن اسحاق، صحیح ابن خزیمة، ج1، ص219، ح411؛ ابن حنبل، احمد، پیشین، ج5، ص195، نسائی، احمد بن شعیب، پیشین، جزء3، ص69، ح671؛ قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، جزء6، ص159، ذیل سوره مائده(5)، آیه38.
[27] نیشابوری، مسلم، پیشین، ح2542.
[28] ابن ماجه، محمد بن یزید، پیشین، کتاب المساجد، ج1، ص256، ح778؛ ابن حنبل، احمد، پیشین، ج۳، ص۲۱؛ متقی هندی، علاءالدین علی، کنز العمال، ج۱۵، ص۴۰۱.
[29] سبحانی، جعفر، آیین وهابیت، ص۱۵۸.
[30] حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، ج2، ص615؛ آجری، ابوبکر محمد بن حسن، الشریعة، ص 422و 427؛ سیوطی، جلال الدین، پیشین، ج1، ص60؛ بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوّة، ج5، ص489؛ سمهودی، فخرالدین، پیشین، ج4، ص1371-1372.
[31] حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، پیشین، ج2، ص615؛ هیثمی، علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد، ج8، ص253.
[32] طبرانی، ابوالقاسم، المعجم الصغیر، جزء2، ص182.
[33] سبکی، تقی الدین، شفاء السقام، المعجم العقایدی.
[34] سوره بقره(2)، آیه 37.
[35] امام عسکری (ع)، حسن بن علی، تفسیر منسوب به امام عسکری، ص226؛ عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، ج1، ص41؛ کلینی، محمد بن یعقوب، پیشین، ج8، ص305؛ ابن بابویه، محمد بن علی، معانی الأخبار، ص126؛ قطب الدین راوندی، سعید، قصص الأنبیاء، ص54.
[36] قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودة، ص11، باب 24، ح55؛ فتنی هندی، محمدطاهر، تذکرة الموضوعات، ص198؛ حسکانی، عبیدالله بن عبدالله، شواهد التنزیل لقواعد التفصیل، ج1، ص 101-102؛ ابن جوزی، عبدالرحمن، الموضوعات؛ ج2، ص3، باب فی فضل أهل البیت و محبیهم، ح2؛ سیوطی، جلال الدین، پیشین، ج1، ص 60-61، ذیل آیه 37 سوره بقره. ر.ک: صفوری، عبدالرحمن، نزهة المجالس، ج2، ص186؛ تستری، نورالله، إحقاق الحق، ج2، ص77؛ ج 9، ص 102.
[37] بخاری، محمد بن اسماعیل، پیشین، کتاب الاِستسقاء، باب643، ج1، ص320؛ نیشابوری، مسلم، پیشین، کتاب صلاة الاِستسقاء؛ ابن تیمیه، احمد، پیشین، ص41 - 42.
[38] علاوه بر این روایت، روایتی مشابه نیز درباره عبدالمطلب، جد پیامبر اکرم (ص)، که متوسل به حضرتش شده بودند، نقل شده است.
[39] سبحانی، جعفر، فی ظل اصول الاسلام، ص242، به نقل از: ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج2، ص494؛ بیهقی، ابوبکر، پیشین، ج2، ص16-17؛ حلبی، علی، السیرة الحلبیة، ج1، ص116.
[40] بخاری، محمد بن اسماعیل، پیشین، باب سؤال الناس الامام الاستسقاء اذا قحطوا، ص199؛ ابن تیمیه، احمد، پیشین، ص42.
[41] ابن حجر عسقلانی، پیشین، ج2، ص494؛ بیهقی،ابوبکر، پیشین، ج2، ص 16-17؛ حلبی، علی، پیشین، ج1، ص116؛ ابن هشام، عبدالملک، السیرة النبویة، ج1، ص272- 280.
[42] برای نمونه: سواد بن قارب؛ ر.ک: ضیاءآبادی، سید محمد، توسل از دیدگاه عقل، قرآن و حدیث، ص41؛ عسکری، سید مرتضی، توسل به پیامبر خدا و تبرک به آثار ایشان، ص41-42؛ بیهقی، ابوبکر، پیشین، ج6، ص140- 142؛ سبکی، تقی الدین، پیشین، ص170- 171.
[43] ابن حجر عسقلانی، پیشین، ج2، ص494؛ بیهقی، ابوبکر، پیشین، ج2، ص16-17؛ حلبی، علی، پیشین، ج1، ص116؛ ابن هشام، عبدالملک، پیشین، ج1، ص272- 280.
[44] حلبی، علی، پیشین، باب الابیات، جزء3، ص271؛ ابن کثیر، اسماعیل، البدایة و النهایة، جزء6، ص90و 99؛ سبکی، تقی الدین، پیشین، جزء 10، ص1؛ طبرانی، ابوالقاسم، الدعاء، ج1، ص597؛ در منابع شیعه نیز این روایت در کتب روایی ذکر شده است؛ مانند طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بأعلام الهدی (طبع قدیم)، ص27؛ ابن طاووس، علی بن موسی، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ج1، ص350.
[45] ابن ماجه، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، ج1، کتاب الصلاة، باب 189، ص 441، ح 1385؛ ابن حنبل، احمد، پیشین، ج4، ص 138؛ همان، ج 5، ح 16913؛ بیهقی، ابوبکر، پیشین، ج6، ص169، ح10495؛ آلوسی، محمود، روح المعانی، ج6، ص125؛ ترمذی، ابوعیسی، پیشین، ج5، کتاب الدعوات، باب 119، ح3578؛ حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، پیشین، ج1، ص313؛ طبرانی، ابوالقاسم، پیشین، ج1، ص183؛ فوری، محمد، تحفة الاحوذی، ج۱۰، ص۲۳؛ ابن خزیمة، ابوبکر، صحیح ابن خزیمه، ج۲، ص۲۲۵؛ ابن عساکر، ابوالقاسم، الاربعین البلدانیه، ص۸۵؛ ابن اثیر جزری، ابوالحسن، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج۳، ص۳۷۱؛ ابن کثیر، اسماعیل، پیشین، ج۶، ص۱۷۹؛ صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد، ج۱۲، ص۴۰۴؛ سمهودی، فخرالدین، پیشین، ج4، ص1373.
در منابع شیعی نیز همین روایت را با عبارات دیگری ذکر کرده اند. ر.ک: راوندی، قطب الدین سعید بن هبة الله، پیشین، ج1، ص55: «جَاءَ رَجُلٌ ضَرِیرٌ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ شَکا إِلَیهِ ذَهَابَ بَصَرِهِ. فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ (ص): ائْتِ الْمِیضَاةَ فَتَوَضَّأْ ثُمَّ صَلِّ رَکعَتَینِ وَ قُلْ: اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُک وَ أَتَوَجَّهُ إِلَیک بِمُحَمَّدٍ نَبِی الرَّحْمَةِ. یا مُحَمَّدُ إِنِّی أَتَوَجَّهُ بِک إِلَی رَبِّک لِیجْلِی عَنْ بَصَرِی. اللَّهُمَّ شَفِّعْهُ فِی وَ شَفِّعْنِی فِی نَفْسِی. قَالَ ابْنُ حُنَیفٍ: فَلَمْ یطُلْ بِنَا الْحَدِیثُ حَتَّی دَخَلَ الرَّجُلُ کأَنْ لَمْ یکنْ بِهِ ضُرٌّ قَط».
[46] ابن ماجه، محمد بن یزید، پیشین، ج۱، ص۴۴۱؛ هیثمی، نورالدین، پیشین، ج۲، ص۲۷۹؛ متقی هندی، علاءالدین علی، پیشین، ج۲، ص۱۸۱؛ ج۶، ص۵۲۱؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۹، ص۳۰، ح۸۳۱۱؛ سمهودی، فخرالدین، پیشین، ج ۳ـ۴، ص۱۳۷۲؛ حاکم، محمد بن عبدالله، پیشین، ج1، ص456. حاکم درباره این روایت می گوید: «هذا حدیث صحیح الاسناد؛ سند این حدیث صحیح است».
[47] ابن تیمیه، احمد، التوسل و الوسیله، ص97-106. به نقل از بهبهانی، عبدالکریم، فی رحاب اهل البیت:: الشفاعة، ص31؛ رفاعی، محمد نسیب، پیشین، ص158.
[48] سوره رعد(13)، آیه 14؛ سوره اعراف(7)، آیات 194 و 197؛ سوره فاطر(35)، آیه 14؛ سوره یونس(10)، آیه 106.
[49] ابن تیمیه، احمد، مجموعة الرسائل و المسائل، ج1، ص13؛ رفاعی، محمد نسیب، پیشین، ص158.
[50] سبحانی، جعفر، التوسل مفهومه وأقسامه و حکمه فی الشریعة الإسلامیة الغرّاء، ص70 به بعد.
[51] سمهودی، فخرالدین، پیشین، ج4، ص1371.
[52] طبرانی، ابوالقاسم، المعجم الکبیر، ج9، ص30، ح8311؛ سیوطی، جلال الدین، شرح سنن ابن ماجه، ج1، ص99، ح1385.
[53] تحقیق النصره، ص114-115، به نقل از عسکری، سید مرتضی، معالم المدرستین، ج1، ص53.
[54] زرقانی، ابوعبدالله، شرح المواهب، ج8، ص145.
[55] رفاعی، محمد نسیب، پیشین، ص176؛ رضوانی، علی اصغر، پیشین، ص411.
[56] طبرانی، ابوالقاسم، المعجم الکبیر، ج9، ص47؛ هیثمی، نورالدین، پیشین، ج9، ص3؛ صالحی شامی، محمد بن یوسف، پیشین، ج6، ص229.
[57] ابن کثیر، اسماعیل، پیشین، ج2، ص782.
[58] همان.
[59] بخاری، محمد بن اسماعیل، پیشین، ج۱، ص۲۰۸؛ نسائی، احمد، پیشین، ج۲، ص۸۲۷؛ ترمذی، ابوعیسی، پیشین، ج۱، ص۲۸۳؛ بیهقی، ابوبکر، سنن بیهقی، ج۲، ص۱۷۴.
[60] ابن کثیر، اسماعیل، پیشین، ج2، ص783.
[61] قصیمی، عبدالله بن علی، الصراع بین الاسلام و الوثنیة، ج2، ص593، به نقل از محدثی، جواد، تبرک و توسل.