نویسنده : محمد کاشانی
یکی از اعتراضاتی که مبشران مسیحی به اسلام وارد میکنند بحث ارتداد است البته این بحث را با نگاهی غیر واقعبینانه و به نحوی مغرضانه بیان میکنند. در حالی که در کتاب مقدس هم احکام شدیدی برای مرتد وضع شده که به یک نمونه آن اشاره میکنیم:
و اگر برادرت که پسر مادرت باشد یا پسر یا دختر تو یا زن هم آغوش تو یا رفیقت که مثل جان تو بشد تو را در خفا اغوا کند و گوید که برویم و خدایان غیر را که تو و پدران تو نشناختید عبادت نماییم 7 از خدایان امتهایی که به اطراف شما میباشند خواه به تو نزدیک و خواه از تو دور باشند، از اقصای زمین تا اقصای دیگر آن 8 او را قبول مکن و او را گوش مده و چشم تو بر وی رحم نکند و بر او شفقت منما و او را پنهان مکن. 9 البته او را به قتل رسان دست تو اول به قتل او دراز شود و بعد دست تمامی قوم. 10 و او را به سنگ سنگسار نما تا بمیرد چونکه میخواست تو را از یَهُوَه خدایت که تو را از زمین مصر از خانه بندگی بیرون آورد منحرف سازد. 11 و جمیع اسرائیلیان چون بشنوند خواهند ترسید و بار دیگر چنین امر زشت را در میان شما مرتکب نخواهند شد. [1]
و اگر اهل یک شهر مرتد شوند دستور متفاوت میشود و باید همه اهالی شهر از کوچک بزرگ و حتی گاو و گوسفند از دم کشته شوند و اجسادشان نیز با آتش سوزانده شود
12 اگر درباره یکی از شهرهایی که یَهُوَه خدایت به تو به جهت سکونت میدهد خبر یابی 13 که بعضی پسران بلّیعال از میان تو بیرون رفته ساکنان شهر خود را منحرف ساخته گفتهاند برویم و خدایان غیر را که نشناختهاید عبادت نماییم 14 آنگاه تفحص و تجسس نموده نیکو استفسار نما. و اینک اگر این امر صحیح و یقین باشد که این رجاست در میان تو معمول شده است 15البته ساکنان آن شهر را به دم شمشیر بکش و آنرا با هرچه در آن است و بهایمش را به دم شمشیر هلاک نما. 16 و همه غنیمت آنرا در میان کوچهاش جمع کن و شهر را با تمامی غنیمتش برای یَهُوَه خدایت به آتش بالکل بسوزان و آن تا به ابد تلّی خواهد بود و بار دیگر بنا نخواهد شد. [2]
و یا در جای دیگر آمده است:
اگر بشنوید مرد یا زنی "بت یا خورشید و ماه و ستارگان را که من پرستش آن را اکیدا قدغن کردم عبادت کند" مرد یا زن را به بیرون شهر ببرید و سنگسارش کنید تا بمیرد (تثنیه 17: 2 -7 )
قدیس توماس آکویناس (متوفی 1274 م) که یکی از بزرگترین و صاحب نفوذترین دانشمندان مسیحی است میگوید: در مورد بدعتگذاران دو نکته باید رعایت شود. یکی نسبت به بدعتگذاران و دیگری نسبت به کلیسا، نسبت به بدعتگذاران گناهی وجود دارد که آنان به سبب آن گناه نه تنها باید با تکفیر و از کلیسا جدا شوند بلکه باید با مرگ نیز از جهان منقطع شوند. زیرا فاسد کردن ایمان که حیات روح به آن بستگی دارد، از جعل پول که حیات مادی به آن بستگی دارد بسیار سنگینتر است. پس اگر مقام سکولار جاعلان و دزدان دیگر را به سبب رفتارشان به مرگ محکوم میکند دلیل محکمتری وجود دارد که بدعتگذاران به محض اثبات بدعتشان نه تنها تکفیر بلکه اعدام نیز بشوند.
اما نسبت به کلیسا رحمتی وجود دارد که به بازگشت گمراهان ناظر است و بدین سبب در محکوم کردن آنان شتاب نمیورزند، بلکه بعد از یک دو نصیحت همانطورکه [پولس] رسول راهنمایی کرده است پس از آن اگر باز هم وی سرسختی کند، کلیسا که دیگر امیدی به بازگشت او ندارد، نجات دیگران را در نظر میگیرد و او را تکفیر و از کلیسا جدا میکند. علاوه بر این وی را به محکمه سکولار میسپارد تا از آن طریق از جهان ریشه کن و اعدام شود .[3]
[1] . تثنیه فصل 6: 13 -11
[2] . تثنیه فصل 12: 13 -17
[3] . خلاصه الاهیات 2\2 مسئله 11 ، مقاله 3