نویسنده: زهرا مرادی
بر اساس نظریهی «فِدا» خداوند راهکاری بسیار عجیب برای نجات بشریت از یوغ «گناه نخستین» پیش پای انسانها میگذارد. راهکار این است که انسانها فعل قبیح و ظالمانهای مرتکب شوند و فرزند پاک خدا را با قساوت تمام به قتل برسانند!
سوال نخست آنکه: چگونه است که خدایی که از خوردن آدم (ع) از میوهی ممنوعه اینچنین خشمناک شده، از کشته شدن فرزند یگانه اش به دست فرزندان آدم نه تنها خشمگین نمیشود، بلکه از همهی گناهان بشر چشم میپوشد؟!
ذکر این کلام از پیتر آبلار – فیلسوف و متفکر مسیحی در قرن یازدهم و دوازدهم میلادی - خالی از لطف نیست که گفته:
«حقیقتا ضرورت ریخته شدن خون فردی بیگناه به عنوان بهای یک چیز و اینکه قربانی شدن فرد بیگناهی باعث رضایت خاطر گردد، چقدر بیرحمانه و شریرانه به نظر میرسد. چقدر تصور این امر مشکل است که خدا با مرگ فرزند خود آنقدر موافق باشد که بواسطه آن با کل جهان مصالحه کند!»[1]
سوال دوم آنکه: پرداخت کفّارهی گناه، از کیسهی دیگری چه ارزشی خواهد داشت؟
فلسفهی فدیه دادن و قربانی نمودن، این است که فرد گناهکار که متوجه خطای خود شده، برای عذرخواهی از خدا، چیزی را که مالکش است، قربانی کند.[2] بنابراین، خنده دار خواهد بود اگر آن فرد بدون آنکه از خطای خویش پشیمان باشد، از مال شخصی دیگر کفارهی گناهش را بپردازد و انتظار بخشش نیز داشته باشد.
پس چگونه میتوان پذیرفت که خداوند از گناه انسانها به واسطهی قربانی کردنِ فرزند پاک و معصوم خود بگذرد؟ آن هم در حالی که نه بشریت از کردهی خود پشیمان است و نه قربانی جزو داراییهای بشر بوده است!
[1]- لین، تونی؛ تاریخ تفکر مسیحی، ترجمه روبرت آسریان، انتشارات فرزان، 1380ش. ص 184.
[2]- به طور نمونه، در مورد کفارهی گناه و جبران آن، در کتاب مقدس چنین میخوانیم: «شخص باید به گناهش اعتراف کند و برای قربانی گناه خود یک بره یا بز ماده نزد خداوند بیاورد تا کاهن برایش کفاره کند ... به این ترتیب کاهن برای گناه او در هر یک از این موارد، کفاره خواهد کرد و او بخشیده خواهد شد ... اگر کسی مرتکب گناهی شده، یکی از قوانین خدا را زیر پا بگذارد، ولی نداند که چنین کاری از او سر زده است، باز مجرم است و برای قربانی جبران باید یک قوچ سالم و بی عیب نزد کاهن بیاورد ... کاهن با این قربانی برای او کفاره کند تا گناهش بخشیده شود. این قربانی جبران است برای جرمی که او نسبت به خداوند مرتکب شده است»: کتاب مقدس تفسیری، سِفر لاویان، باب 5، بند 5، 6، 13 و باب 6، بند 17 تا 19.