نویسنده: زهرا مرادی
بر اساس آموزهی فدا، خداوند نمیتوانسته بدون گرفتن فِدیهای خاص، از خطای آدم (ع) و گناهی که نسل بشر را آلوده ساخته، بگذرد. از آنجا که انسانها هم توان پرداخت چنین قربانی ای را نداشتند، چاره ای برای خدا باقی نمیماند جز آنکه فرزند یگانهاش را به عنوان قربانی، میان انسانها بفرستد[1]. با فدا شدنِ فرزند پاک خدا در راه گناه بشر، خدا این امکان و بهانه را پیدا کرده تا از گناه انسانها در گذرد!
در عهد جدید از زبان پولس چنین آمده: "ببینید خدا چقدر ما را دوست داشت که با وجود اینکه گناهکار بودیم، مسیح را فرستاد تا در راه ما فدا شود[2]"
سوالی که اذهان را به خود جلب میکند، آن است که: آیا خدای مسیحیت - که به زعم مسیحیان، خدای محبت است - نمیتوانسته بدون آنکه چنین تراژدی غم انگیزی به راه اندازد، از «گناه نخستین» در گذرد؟ آیا خداوند محتاج بهانه و فِدیه ای خاص بوده تا با بشر آشتی کند؟[3]
[1] در عهد جدید از زبان عیسی چنین میخوانیم: "ای خدا، خون گاو و بز نمیتواند تو را خشنود سازد تا گناه انسان را ببخشایی. پس این بدن را برای من مهیا ساختی تا همچون قربانی بر قربانگاه تو فدا کنم": کتاب مقدس تفسیری، نامه به عبرانیان، باب 10، بند 5.
[2] کتاب مقدس تفسیری، نامه به رومیان، باب 5، بند 8.
[3] برخی از الهیدانان مسیحی معاصر مانند جان هیلک، از این زاویه آموزهی «فدا» را مورد نقد قرار میدهند که اعتقاد به فدا، هیچ جایی را برای بخشش الهی باز نمیگذارد. جان هیلک با ارجاع مسیحیان به تعالیم مسیح در اناجیل اظهار میدارد عیسی مسیح هرگز در کلمات خویش، اشارهای به لزوم پرداخت کفاره ننموده است. وی به عنوان نمونه به داستانی از انجیل (لوقا، باب 15، بند 11 تا 32) و از زبان عیسی (ع) اشاره میکند که در آن، پسرِ ولخرجی از کرده های خود پشیمان میشود و نزد پدر باز میگردد. بازگشت او موجب شادی پدر میشود. جان هیلک توجه مسیحیان را به این نکته جلب میکند که عیسی (ع) در این داستان، صحبتی از اینکه فرزند گناهکاری که توبه کرده و بازگشته، باید متحمل کفاره یا مجازات شود، نکرده است:
Hebblethwaite, Brian, Philosophical Theology and Christian Doctrine, (Blackwell, 2005, 1st ed.),, p. 93 - 94