نویسنده: زهرا مرادی
از آنجا که توضیحات پولس دربارهی «فدا» به صورت کلی بیان شده بود و ابهامات متعددی داشت، کلیسا از همین موضوع بهره برد و توانست نظریات خود را به راحتی با جملات پولس تطبیق دهد. از این رو به دنبال پولس، اعتقاد به آموزهی «فدا» را میتوان در نوشته های ایرنائوس، اریجن و ترتولیان یافت. اما بزرگترین نظریه پرداز در این وادی، آگوستین قدّیس است. نظریات آگوستین، گرچه مورد تایید سران کلیسای آن زمان قرار گرفت، اما از همان زمان مخالفان سرسختی مانند پلاگیوس داشت.
به دلیل غیر عقلانی بودن آموزهی فدا و انتقاد اندیشمندان، به مرور زمان، تعاریف و اصول این آموزه دچار تغییرات چشم گیری شد.
به عنوان نمونه کلیسا بر پایهی فدا، تعمید اطفال را واجب اعلام کرد و کسانی را که به مجازات کودکان تعمید نشده اعتقاد نداشتند، تکفیر نمود. اما بعدها در اثر انتقاد جدی به این تفکر، ماجرا کمی تلطیف شد و برای اطفالی که تعمید نیافته، از دنیا رفته اند، جایگاهی میان بهشت و جهنم با عنوان «لیمبو» تعریف شد. البته کلیسا هیچگاه توضیحات شفاف، مستند و قانع کنندهای دربارهی جزییات این مکان ارائه نداد. امروزه مبلغان مسیحی برای آنکه با انتقاد مخاطبان مواجه نشوند، اساسا به موضوع ضرورت تعمید اطفال وارد نمیشوند و تنها به این نکته تاکید میکنند که: با تعمید، این امکان را به کودکان میدهیم که به ملکوت آسمان و فرزند خواندگی خدا راه یابند.[1]
اینگونه تلاشها در برطرف سازیِ اشکالات عقاید مسیحیت، نه تنها مشکلی را حل نمیکند، بلکه این چالش را نیز در ذهن مخاطبان ایجاد میکند که:
به راستی مسیحیت بر چه چیزی استوار است؟ بر کتاب مقدسی که با تناقضات متعدد به دست بشر نوشته شده و در طول سالیان متمادی دستخوش تغییرات جدی گردیده است؟ و یا بر سلیقه و آرای بزرگان کلیسا که هر چند سال یکبار توسط گروه دیگری از همان صنف متحول شده است؟
[1]-New Catholic Encyclopedia, Second Edition, V.2, p.70