نویسنده: علی الشیخ و محمد کاشانی
در ابتدای سفر به درون کتاب مقدس، سراغ آیات صریحی میرویم که با صراحت تمام الوهیت را از مسیح نفی میکند و مسیح را انسانی دارای جهل و ناتوان میداند و صفاتی را به مسیح نسبت میدهد که با الوهیت وی جور در نمیآید. این آیات را در چند بخش مورد بررسی قرار میدهیم:
1. چرا انبیای خدا این اعتقاد را آموزش ندادند؟
چرا در طی هزاران سال هیچیک از انبیای خدا تثلیث را به مردم خویش آموزش نداد؟ اگر واقعا مسیح از ابتدا خداوند بوده آیا نمیبایست از قدرت خود به عنوان معلم اعظم استفاده میکرد و در دوران عهد عتیق تثلیث را برای پیروانش روشن میساخت؟ اگر الوهیت مسیح «اعتقاد اساسی» دین میبود، آیا خدا نمیبایست در دوران پیامبران و انبیاء گذشته، بخشی را برای آموزش این اعتقاد اختصاص میداد؟
آیا باید باور داشت که قرنها پس از مسیح و پس از نگارش کتاب مقدس، خدا از شکلگیری اعتقادی پشتیبانی میکرد که هزاران سال برای خدمتگزارانش و انبیاء بزرگش ناشناخته بود، اعتقادی که سرّی غیر قابل درک و ماورای منطق بشری است؟
2. خدا بیش از یک شخص نیست
تثلیثگرایان بر آنند که خدا از یک ذات و سه شخص تشکیل شده، ولی بنا بر آموزههای کتاب مقدس عیسی، خدا را (خدای واحدِ حقیقی) خواند. (یوحنا 17: 3) او هرگز به خدا بصورت الوهیتی متشکل از چند شخص اشاره نکرد. به همین دلیل، در سرتاسر کتاب مقدس فقط یَهُوَه قادر مطلق خوانده شده است. در غیر اینصورت، ترکیب «قادر مطلق» از معنی تهی میشود. نه عیسی و نه روحالقدس هیچیک به این شکل خوانده نشدهاند، زیرا بنا بر عهد عتیق فقط یَهُوَه متعال است. در پیدایش 17: 1 او اظهار میکند:
«من هستم خدای قادر مطلق.»
و خروج 18: 11 میگوید:
«یَهُوَه از جمیع خدایان بزرگتر است. »
3. مسیح و خدای بالای سرش
بنا بر نقل کتاب مقدس، مسیح بارها نشان داد که آفریدهای جدا از خدا است و خدایی در بالای سر خود دارد، خدایی که او میپرستد همان خدایی است که ما میپرستیم، خدایی که او را «پدر» خطاب میکند. عیسی(ع) در هنگام دعا به خدا، گفت: تو خدای واحد حقیقی.(یوحنا17: 3)
در یوحنا20: 17 او به مریم مجدلیه گفت:
«نزد پدر خود و پدر شما و خدای خود و خدای شما میروم. »
همچنین سخنان عیسی در یوحنا 8: 17 ، 18 نیز با اهمیت هستند. او اظهار میدارد:
«در شریعت شما مکتوب است که شهادت دو کس حقّ است، من بر خود شهادت میدهم و پدری که مرا فرستاد نیز برای من شهادت میدهد.»
در اینجا مسیح نشان میدهد که او با پدرش، خدای قادر مطلق، باید دو هوّیت متمایز باشند، زیرا در غیر اینصورت، چگونه امکان داشت که حقیقتاً دو شاهد وجود داشته باشد؟
عیسی با گفتن این مطلب که «چرا مرا نیکو گفتی و حال آنکه کسی نیکو نیست جز خدا فقط» (مرقس 10: 18) پیشتر نشان داد که او از خدا جداست. بنابراین عیسی میگفت: هیچکس و حتی خود وی به نیکویی خدا نیست. نیکویی خدا آن چنان است که او را از عیسی جدا میکند.
4. حضرت عیسی اعلام میکند که هیچ اختیاری ندارد
عیسی مسیح بارها اظهاراتی این چنین بیان کرد:
«پسر از خود هیچ نمیتواند کرد، مگر آنچه بیند که پدر به عمل آرد.» (یوحنا 5: 18)
«از آسمان نزول کردم نه تا به اراده خود عمل کنم بلکه به اراده فرستنده خود.» (یوحنا 6: 38)
آیا خداوند به اراده خودش عمل نمیکرد بلکه به اراده خدایی دیگر عمل میکرد. مسیح میفرمود:
«تعلیم من از من نیست بلکه از فرستنده من.» (یوحنا 7: 16)
آیا فرستنده برتر از فرستاده نیست؟
پیروان عیسی مسیح همیشه به او به عنوان خادم مطیع خدا مینگریستند، نَه بعنوان کسی مساوی با خدا. آنها چنین دعا میکردند:
«بنده قدّوس تو عیسی که او را مسح کردی . . . و جاری کردن آیات و معجزات به نام بنده قدّوس خود عیسی» به خدا دعا میکردند.(اعمال 4: 23 ، 27 ، 30)
پطرس حواری هم درباره وی میفرماید:
«ای مردان اسرائیلی این سخنان را بشنوید، عیسی ناصری مردی که نزد شما از جانب خدا مبرهن گشت به قوت و عجایب و آیاتی که خدا در میان شما از او صادر گردانید، چنانکه خود میدانید ...» (اعمال رسولان2: 22)
مسیح میگوید وقتی میخواست از قدرتش سخن بگوید همیشه تاکید میکرد، این قدرت را به صورت ذاتی نداشتم. بلکه این قدرت به من داده شده است.
«پس عیسی پیش من آمده، بدیشان خطاب کرده، گفت: "تمامی قدرت در آسمان و بر زمین به من داده شده است."» (انجیل متی 28: 18)
به دنبال آن میافزود با تمام قدرتی که دارم و میتوانم بیماران را شفا بدهم ولی بدانید که «من از خود هیچ نمیتوانم کرد» (یوحنّا 5: 30)
وقتی شخصی به مسیح گفت: «ای استاد نیکو چه کنم تا وارث حیات جاودانی شوم؟ عیسی بدو گفت: چرا مرا نیکو گفتی و حال آنکه کسی نیکو نیست جز خدا فقط؟» (مرقس 10: 17 و 18: و متی 19: 16 و 17)
اگر واقعا مسیح خداوند بود چرا بین خود و خدا تمایز قائل شد و اصرار ورزید که من نیکو نیستم و تنها خداست که نیکوست؟
5. عیسی مسیح دانشی محدود داشت
حضرت عیسی هنگامی که داشت درباره بازگشت مجدد خود (روز ظهور موعود جهانی) سخن میگفت بیان داشت:
«ولی از آنروز و ساعت غیر از پدر هیچکس اطلاع ندارد، نه فرشتگان در آسمان و نه پسر هم.» (مرقس 13: 32)
اگر عیسی بعنوان پسر، جزئی مساوی در ذات الهی بود، در اینصورت او نیز میبایست از هر آنچه پدر بدان واقف بود خبر میداشت. اما عیسی به عنوان پسر (یعنی جنبه الوهی وی) از آن روز اطلاع نداشت.
به همین نحو در عبرانیان 5: 8 میخوانیم که عیسی «به مصیبتهائی که کشید اطاعت را آموخت».
آیا میتوان تصور کرد که خدا میبایست چیزی بیاموزد؟ قطعا خیر، اما عیسی آموخت، زیرا همه آنچه را که خدا میدانست، او نمیدانست. او میبایست چیزی را فرا میگرفت که خدا هرگز نیاز به فراگیری آن ندارد، اطاعت. خدا هیچگاه مجبور به اطاعت از کسی نیست.
این تفاوت میان دانش خدا و دانش مسیح، در هنگامی که عیسی به آسمان رستاخیز یافت تا با خدا باشد نیز وجود داشت. به نخستین واژههای آخرین کتاب از کتاب مقدس توجه کنید:
«مکاشفه عیسی مسیح که خدا به او داد.» (مکاشفه 1: 1)
اگر عیسی بخشی از ذات الهی میبود آیا میبایست مکاشفهای از جانب بخش دیگر ذات الهی یعنی از جانب خدا به او داده میشد؟ بطور حتم او میبایست همه چیز را درباره آن میدانست. زیرا خدا از آن آگاه بود. اما عیسی نمیدانست، زیرا او خدا نبود.
یکبار چون از دور درخت انجیری را مشاهده کرد، گمان کرد این درخت انجیر دارد چون نزدیک شد دید که درختی خشکیده است.
«بامدادان چون به شهر مراجعت میکرد گرسنه شد، و در کناره راه یک درخت انجیر دید، نزد آن آمد و جز برگ آن، هیچ نیافت، پس آن را گفت: "از این به بعد میوه تا ابد بر تو نشود!" که در ساعت درخت انجیر خشکید.» (متی21: 18-19)
چگونه مسیح خداوند بود و از دور نمیتوانست بیابد که این درخت انجیر ندارد؟!
گرچه مسیحیان این داستان را تمثیلی میدانند ولی ظاهر آن را نمیتوان انکار کرد.
6. مسیح ناتوانی خود را نشان میدهد
در موارد فراوانی مسیح اظهار عجز و ناتوانی کرده است. قطعاً این خصوصیات با الوهیت او سازگاری ندارد.
«نزدیک به ساعت نهم، عیسی (بر بالای صلیب) به آواز بلند صدا زده گفت: إیلی إیلی لما سَبَقتَنی: یعنی الهی الهی مرا چرا ترک کردی» (1ـ متی 27: 46)
در این ساعت عیسی داشت به چه کسی التجا میکرد خودش یا دیگری؟
هنگامی که به کوه بالا میرفت خسته شد، فرشتهای آمد و وی را تقویت کرد.
«و بر حسب عادت بیرون شده به کوه زیتون رفت و شاگردانش از عقب او رفتند ... دعا کرده و گفت ... و فرشتهای از آسمان بر او ظاهر شده، او را تقویت مینمود، پس به مجاهده افتاده، به سعی بلیغتر دعا کرد، چنانکه عرق او مثل قطرات خون بود که بر زمین میریخت» (لوقا 22: 39-45)
آیا خدا (مسیح) نیاز به تقویت شدن از طرف فرشتهها را دارد؟!
وی در طول سفر از فرط خستگی مینشست و نمیتوان گفت که خدا خسته و درمانده میشود.
«پس عیسی از سفر خسته شده همچنان بر سر چاه نشسته بود ...» (یوحنّا 4: 6)
مسیح با این اعمال خود داشت به اطرافیان میفهماند که من نمیتوانم خدای آسمانها و زمین باشم. ببینید که خسته و ناتوان شدم! وی بارها از شهری به شهر دیگر فراری بود.
«و از همان روز شورا کردند که او را بکشند، پس بعد از آن عیسی در میان یهود آشکارا راه نمیرفت بلکه از آنجا روانه شد به موضعی نزدیک بیابان به شهری که افرایم نام داشت ...»
7. آیا خدا میتوانست وسوسه شود؟
در متی 4: 1 گفته میشود: ابلیس عیسی را (تجربه مینماید). شیطان پس از آنکه «همه ممالک جهان و جلال آنها را» به عیسی نشان داد، گفت:
«اگر افتاده مرا سجده کنی همانا این همه را بتو بخشم». (متی 4: 8 ، 9)
شیطان سعی میکرد عیسی را وادار کند که وفاداریش نسبت به خدا را زیر پا گذارد.
اگر عیسی خود خدا میبود، این چه آزمایش وفاداریی میتوانست باشد؟
آیا خدا میتوانست بر ضد خود شورش کند؟! اما فرشتگان و انسانها میتوانستند بر ضد خدا شورش کنند و کردند. وسوسه عیسی فقط در حالی میتوانست مفهوم داشته باشد که او خدا نباشد. بلکه فردی جدا و دارای اراده آزاد، فردی که اگر میخواست میتوانست بیوفا باشد، همانند یک فرشته و یا یک انسان.
از طرف دیگر، غیر قابل تصور است که خدا بتواند نسبت به خود گناه کند و بیوفا شود.
«اعمال او کامل . . . خدای امین . . . عادل و راست است او». (تثنیه 32: 4)
بنابراین چنانچه عیسی خدا میبود، نمیتوانست وسوسه شود. یعقوب 1: 13. عیسی چون خدا نبود، میتوانست وفادار نماند. اما وفادار باقی ماند. وی میگوید:
«دور شو ای شیطان زیرا مکتوب است که خداوند خدای خود را سجده کن و او را فقط عبادت نما.» (متی 4: 10)
8. ذات متمایز خدا
در آغاز نبوت عیسی مسیح، هنگامی که پس از تعمید از آب بیرون آمد، خدا از آسمان ندا داد:
«این است پسر حبیب من که از او خشنودم.» (متی 3: 16 ، 17)
آیا خدا میگفت که خود، پسر خویش است، که از خودش خشنود است، و این که او خودش را فرستاد؟ خیر، خدا، آفریدگار، میگفت که خود بعنوان شخص متعال، شخصی پایینتر یعنی عیسی را برای کاری که در پیش داشت تأیید میکرد.
عیسی بزودی پدر خویش را در هنگامی که گفت:
«روح خداوند بر منست زیرا که مرا مسح کرد تا فقیران را بشارت دهم»
آشکار میساخت. (لوقا 4: 18) مسح کردن به معنی اختیار یا مأموریت دادن از طرف شخصی بالاتر به کسی است که در آن هنگام اختیاری ندارد. واضح است که خدا در اینجا بالاتر است، زیرا او مسیح را مسح کرد، به او اختیاری داد که پیش از آن نداشت.
عیسی برتری خدا را هنگامی نشان داد که مادر دو تن از شاگردانش از او خواست تا وقت ورود به ملکوتش، پسران وی را دو طرف خود بشناند. عیسی جواب داد:
«نشستن بدست راست و چپ من از آن من نیست که بدهم مگر به کسانیکه از جانب پدرم [که خدا باشد] برای ایشان مهیّا شده است.» (متی 20: 23)
چنانچه عیسی خدای قادر مطلق میبود، اختیار سپردن این سِمَتها را میداشت. اما عیسی نمیتوانست این سِمَتها را به آنها بسپارد. زیرا اختیار سپردن آنها با خدا بود، و عیسی خدا نبود.
دعاهای عیسی مسیح، خود مثال قدرتمندی است از این که او از مقام پایینتری برخوردار بود. عیسی در هنگام مرگ با دعای خود نشان داد که چه کسی مقام برتر از او داشت:
«ای پدر اگر بخواهی این پیاله را از من بگردان لیکن نه به خواهش من بلکه به اراده تو» (لوقا 22: 42)
او به چه کسی دعا میکرد؟ به اقنوم دوم خودش؟! خیر، او به کسی کاملاً جدا، به پدرش یعنی به خدا دعا میکرد، که اراده او برتر و با اراده عیسی متفاوت بود. تنها کسی که قادر بود (پیاله را بگرداند).
چنانچه اناجیل ادعا کردند وقتی مسیح را بر صلیب کشاندند و مرگ نزدیک شد، فریاد زد:
«الهی ، الهی ، چرا مرا واگذاردی؟» (مرقس 15: 34)
اگر مصلوب شده مسیح بود، عیسی به چه کسی فریاد میکند؟ به خودش یا به بخشی از خودش؟ مطمئناً، آن فریاد «الهی» از کسی که خویشتن را خدا میدانست برنیامد. و اگر عیسی خدا بود، در اینصورت چه کسی او را ترک کرده بود؟ خودش؟ چنین چیزی بیمعنی میبود. و همان شخص مصلوب آخرین جملهای که به زبان راند این بود که:
«ای پدر به دستهای تو روح خود را میسپارم» (لوقا 23: 46)
اگر عیسی مسیح خدا بود، به چه دلیلی میبایست روح خویش را به خدای پدر میسپرد؟
9. چه کسی برتر است؟
در آموزه تثلیث میخوانیم، پدر و پسر و روحالقدس با هم برابرند، هیچیک بر دیگری برتری ندارد و گرنه بدعت سلطنتگرایی پیش میآید، که باید قائل به خدای بزرگتر و خدای کوچکتر باشیم. ولی کتاب مقدس با صراحت بین پدر و پسر تمایز قائل است و پدر را برتر، و عیسی را همواره مطیع خدا میداند. پطرس و همراهانش هنگام صحبت درباره رستاخیز عیسی، به شورای عالی یهود چنین گفتتند:
«او [عیسی] را خدا بر دست راست خود بالا برده». (اعمال رسولان 5: 31)
پولس گفت:
«خدا نیز او را بغایت سرافراز نمود.» (فیلپیان 2: 9)
اگر عیسی خدا میبود، چگونه میتوانست بالا برده شود یا سرافراز گردد، به این معنی که به مقامی بالاتر از مقامی که قبلاً از آن برخوردار بود منصوب شود؟ در صورتیکه او میبایست پیش از آن جزئی رفیع از تثلیث بوده باشد. اگر عیسی پیش از ترفیعش با خدا برابر میبود، این ترفیع بیشتر، او را بالاتر از خدا قرار میداد.
همچنین پولس گفت: مسیح «بخود آسمان» داخل شد.
«تا آنکه الآن در حضور خدا بجهت ما ظاهر شود» (عبرانیان 9: 24)
اگر شما به حضور کسی دیگر برسید، چگونه میتوانید خود آن شخص باشید؟ قطعا نمیتوانید، بلکه شما متفاوت و مستقل از آن فرد هستید.
گزارش مکاشفه 4: 8 تا 5: 7 خدا را نشسته بر تخت آسمانی خود نشان میدهد و نه عیسی را.
او میبایست به خدا نزدیک شود تا کتابی را از دست راست خدا بگیرد. این نشان میدهد که در آسمان، عیسی خدا نیست، بلکه از او جداست.
کتاب مقدس میگوید: در انتهای کار همه، حتی خود عیسی مسیح نیز خادم و مطیع خدا میشوند.
«بعد از آن انتها است وقتیکه [عیسی در آسمان] ملکوت را بخدا و پدر سپارد. . . . آنگاه خود پسر هم مطیع خواهد شد او را، که همه چیز را مطیع وی گردانید. تا آنکه خدا کل در کل باشد.» ( 1قرنتیان 15: 24 ، 28).
و این همانند آیه شریفه قرآن است که میفرماید خداوند ندا میکند (لمن الملک الیوم لله الواحد القهار) و در آن موقع حتی مسیح هم برای پدر مطیع میشود تا وی خدای کل در کل باشد نه مسیح.
کتاب مقدس به وضوح میگوید: «سَرِ مسیح خدا» است. به همین نحو «سَرِ هر مرد مسیح» است. (1 قرنتیان 11: 3) و به این دلیل است که خود عیسی گفت: «پدر بزرگتر از منست». (یوحنا 14: 28) و اگر پدر و پسر با هم برابرند چگونه پدر بزرگتر از پسر است؟