سال نو مبارک
تیک تاک؛ تیک تاک
تیپ تاپ؛ تیپ تاپ
قلبم انقدر تند میزنه که فکر میکنم صداش مثل صدای عقربههای ساعت، به گوش بقیه هم میرسه. همیشه موقع تحویل سال، همین جوری هیجان زدم.
به ماهی قرمزی که بی خیال از دنیای ما آدمها، کفِ تُنگ، کِز کرده و هر ازگاهی حبابی از دهنش بیرون میده، نگاه میکنم. از بی حرکت بودنش لَجَم میگیره. شاید دلش برای لَگَنِ رنگ و رو رفتهای که توش صد تا ماهیِ دیگه مثل خودش وول میزدن تَنگ شده. شاید هم از قیافهی ما ترسیده که اینجوری رفته پایین. آخه معلممون میگفت ماهیها به خاطر انحنای تُنگ و شکست نور، ما رو کج و کولهتر از چیزی که هستیم میبینن. هرچی هست، دوست ندارم جای اون باشم. توی یه جای تَنگ، بیکار و بی هدف، ...
تیک تاک؛ تیپ تاپ
مادرم دستش رو دراز میکنه و قرآن رو از توی سفره برمیداره. در حالی که قرآن رو میبوسه، اشکی از گوشهی چشمش قِل میخوره و میفته رو لباسش. نمیشنوم چی زمزمه میکنه ولی مطمئنم داره دعا میکنه سال جدید اتفاقهای خوبی بیفته.
تیک تاک؛ تیپ تاپ
زیرچشمی به بابا نگاه میکنم. ردّ نگاهش به سمت تلویزیونه که برنامهی ویژه تحویل سال رو پخش میکنه ولی معلومه که حواسش جای دیگهس. شاید اونم داره مثل مامان دعا میکنه ولی توی دلش.
تیک تاک؛ تیپ تاپ
نفس عمیقی میکشم. عطر خوش سوسن، همهی جونم رو پر میکنه. چشم هام رو میبندم و زیر لب میگم: «خدایا هرچی مامانم دعا کرد، هر چی بابام ازت خواست، بهشون بده». یه لحظه مکث میکنم و به نظرم میاد میشه دعای بزرگتری بکنم. مثل وقتایی که امتحان شفاهی دارم و میخوام تند تند هرچی بلدم رو به معلم بگم، زودی جملهم رو اصلاح میکنم و میگم «اصلا هر کی، هر جا الان سر سفره هفت سین نشسته و داره دعا میکنه، دعاش رو مستجاب کن.»
با خودم فکر میکنم الان چند میلیون نفر – از زن و مرد، بزرگ و کوچیک، ... - همزمان دارن دعا میکنن؟ یکی برای شفای پدرش، یکی برای خوشبختی بچهش، یکی برای خرید فلان اسباب بازی، یکی برای قبولی توی کنکور، ...
با این فکر، چشمام رو میبندم و میگم «خدایا؛ یه کاری کن که دیگه هیچ کس غمگین، بیمار، گرفتار، محتاج، نگران، ... نباشه.» یاد حرف مادرم میفتم: وقتی که امام زمان بیاد، همه خوشبخت میشن. همزمان با صدای توپ تحویل سال میگم:
«خدایا؛ امسال رو سال ظهور امام مهربون مون قرار بده.»
موقع تحویل سال، برای خوشبختیِ همه دعا کنیم.
لینک دانلود بروشور چاپی (حجم 80.9 کیلو بایت)