بسم الله الرحمن الرحیم
درسگفتارهایی از: مسعود بسیطی
با اهتمام: هیئت تحریریه بنیاد علمی فرهنگی محمّد (ص)
دورهی «رویش »، طرح درسی برای مربیان مدارس – خصوصا مربیان پرورشی - است که با هدف «رفع معضلات تربیتی شایع در میان دانش آموزان مقطع سنی 13 تا 17 سال» به سفارش آموزش و پرورش، توسط هیئت تحریریه بنیاد علمی فرهنگی محمد (ص) تدوین گردیده است.
در این دوره تلاش شده تا با ارائهی راهکارهای عقلانیِ اجرایی و تاثیرگذار، دانش آموزان به انتخاب رفتارهای خوب و عقلانی مانند حقپذیری، صداقت، امانتداری، احسان به والدین، رعایت انصاف و ... گرایش پیدا کنند و در دوری از رفتارهای ناشایست به خودکنترلی برسند. برای استفادهی بهتر از این دوره توصیه میشود مطلب «سخنی با مربیان در ارتباط با دورهی رویش » حتما مورد مطالعهی عزیزان قرار گیرد.
درس چهارم: یک کمک کار برای عقل
موضوع: معرفی حیا، به عنوان کمک کار عقل برای عِقال کردن نَفْس
هدف ویژهی درس: دانش آموز، با مفهوم واقعیِ حیا آشنا شود و اهمیت رعایت آن را در زندگی بیابد.
اهداف جزئی: انتظار میرود فراگیر پس از این جلسه:
- مفهوم حیا را گسترده تر از حوزهی روابط زن و مرد بداند.
- یاد بگیرد حیا یعنی هر زمان که به انجام عملی ناپسند وسوسه میشویم، به دلیل زشتیِ آن کار، جلوی نَفْسمان را بگیریم.
- تصدیق کند که لازم است در برابر خدا، امام زمان، پدر و مادر، معلم و اطرافیان حیا داشته باشد.
- متوجه شود حیایی که مورد تایید عقل است با حیای حُمق تفاوت دارد.
سیر مطالعاتی: جلد سوم از کتاب «خورشید اسلام چگونه درخشید؟» نوشتهی: محمد باقرعلم الهدی.
خب، حال عقلتان چطور است؟ در طول این یک ماه آیا توانستهاید عقلتان را رشد دهید؟ و یا لااقل از کم شدنش جلوگیری کنید؟
{مربی از دانش آموزانی که معمولا در مباحث حضور فعالی ندارند سوالات زیر را بپرسد:}
- چه اتفاقی باعث میشد عقلمان کم یا زیاد شود؟
آفرین! توجه به عقل و عمل به تشخیص آن عقلمان را رشد میداد؛ در مقابل، بی توجهی به عقل و برخلاف تشخیص آن رفتار کردن، سبب میشد نورافکن عقل را حجابی بپوشاند.
- با چه راهکارهایی میتوانستیم وسوسههای نَفْس به انجام کار غیرعقلانی را مهار کنیم؟
آفرین! «حواس مان را از آن موضوع به سمت دیگری پرت کنیم» ؛ «با وعده و وعید و راهکارهای دیگر، نَفْس مان را گول بزنیم» و راه دیگر اینکه «از موقعیت (زمان و مکان) انجام خطا فاصله بگیریم».
پروژهی این هفتهتان هم همین بود. اینکه از زمان و مکان و شرایط انجام خطا دور شویم. آیا کسی دوست دارد دربارهی تجربه اش در این زمینه برای مان صحبت کند؟
{چنانچه داوطلبی وجود نداشت، مربی از یکی از شاگردان بپرسد آیا میتواند یک مثال برای ترک موقعیت خطا بگوید؟ تا همین اندازه برای یادآوری و جمع بندی مباحث جلسات گذشته کفایت میکند. مربی میتواند بحث را اینگونه ادامه دهد:}
بچهها در طول این مدت که داشتیم تمرین میکردیم تا به تشخیص عقل عمل کنیم و آنچه را خوب و درست میداند، انجام دهیم و از آنچه زشت و ناپسند میشمارد دوری کنیم، احتمالا مواردی پیش آمده که میخواستید کاری را انجام بدهید ولی پیش خود گفته اید «زشت است» و از انجام آن منصرف شده اید.
مثلا آیا شبیه این موارد برایتان پیش آمده که:
- از دست مادرتان عصبانی شده باشید و دلتان خواسته باشد داد بزنید، با او به تندی برخورد کنید و یا به اتاقتان بروید و در را محکم بکوبید؛ ولی پیش خود گفته باشید «این رفتار زشت است» و از انجامش منصرف شوید؟
- یا با دوستتان حرفتان شده باشد و وسوسه شده باشید او را در میان سایر دوستانتان کوچک کنید و راز یا نقطه ضعفی را که درباره اش میدانید جلوی جمع بازگو کنید؛ اما با خود گفته باشید «چنین رفتاری اصلا پسندیده نیست» و جلوی خود را گرفته باشید؟
عزیزان من؛ در مواقع اینچنینی که از انجام یک کاری صرف نظر میکنیم به این دلیل که به نظرمان آن کار، زشت است، در واقع «حیا» کردهایم.
مثلا ممکن است واژهی «حیا» را در برخی مواردِ اینچنینی شنیده باشید:
- به پسری که میخواهد پدر پیرش را به خانهی سالمندان ببرد تا از زحمت رسیدگی به او خلاص شود، میگویند «حیا کن. این چه کاری است که انجام میدهی؟»
- به دختری که در خیابان با مادرش بی ادبانه رفتار میکند و میگوید «تو اصلا با این سر و وضع کنار من راه نیا، آبرویم جلوی دوستانم میرود» میگویند «چه دختر بی حیایی!»
- به کسی که در حق شخص ضعیفی ظلم میکند میگویند «حیا نمیکنی مال بچه یتیم را میخوری؟»
در واقع معنای «حیا» در لغت «باز داشتن نَفْس از انجام عمل زشت به دلیل زشتیِ آن» است.[1] همان طور که در مثالها هم دیدید مفهوم و کاربرد واژهی «حیا» بسیار گستردهتر از چیزی است که در بین ما عُرف شده است. معمولا تا اسم «حیا» میآید در ذهن ما «ارتباط بین نامحرمان با یکدیگر» تداعی میشود. مثل اینکه در مقابل نامحرم باید «حیا» داشته باشیم و مثلأ بگو و بخند ناجور نکنیم. اما این تنها یکی از مصادیق حیاست.
هر فعل ناپسند و قبیحی که تصورش را بکنید و به خاطر زشتی آن فعل، از انجامش چشم پوشی کنید، «حیا» محسوب میشود. گاهی ممکن است آن فعل زشت، برخورد زشت در مقابل یک نامحرم باشد؛ گاهی هم ممکن است آن عمل قبیح که از انجامش «حیا» میکنیم ظلم کردن به یک بچهی دو ساله باشد؛ گاهی ممکن است «حیا» کنیم از اینکه دل مادرمان را بشکنیم؛ و گاهی ممکن است «حیا» کنیم از این که دفترخاطرات دوستمان را بیاجازه بخوانیم یا آبرویش را نزد دیگران ببریم و یا ...
پس «معنای حیا» چیست؟
{مربی روی تخته متن زیر را بنویسد و تخته را به مرور که مباحث را مطرح میکند، مانند شکل زیر تکمیل کند:}
حیا: بازداشتن نَفْس از انجام یک عمل ناپسند به خاطر زشتی آن
عزیزان من، دربارهی «حیا» و تعریفی که از آن گفتیم، دو نکتهی مهم را مورد توجه قرار دهید:
نکتهی اول :
گاهی پیش میآید که مثلا من دلم میخواهد با دوستم بعد از مدرسه به پارک یا کافی نت بروم، اما میدانم پدر و مادرم از این کار خوش شان نمیآید و اگر بفهمند مرا توبیخ میکنند. درصورتی که من از ترس سرزنش آنها از رفتن منصرف شوم، اسم این کارِ من «حیا» نخواهد بود.
اما اگر به این دلیل از رفتن با او صرف نظر کنم که میدانم بدون اجازهی پدر و مادر بیرون رفتن کار شایستهای نیست، در این صورت «حیا» به خرج داده ام.
به عبارتی درست است که من در هر دو حالت، با دوستم بیرون نرفته ام؛ اما فقط به حالت دوم «حیا» گفته میشود. چون من، بی اجازه با دوستم بیرون نرفتم، نه به این دلیل که ترسیدم پدرم بفهمد و توبیخم کند، بلکه چون بدون اجازه بیرون رفتن کار ناپسندی است.
{مربی، زیر عبارت «به خاطر زشتی آن» خط بکشد: بازداشتن نَفْس از انجام یک عمل ناپسند به دلیل زشتی آن}
نکتهی دوم :
بچهها؛ بعضی رفتارها واقعا زشت و ناپسند است؛ مثل ظلم کردن، تهمت زدن، بیادبی، ... . اما برخی موارد هستند که ما به اشتباه فکر میکنیم کار زشت و قبیحیاند، حال آنکه اصلا اینگونه نیستند.
مثلا برای اولین بار منزل کسی رفتهایم که با او راحت نیستیمو به شدت تشنهایم اما به نظرمان زشت است که بگوییم آب میخواهیم. یا به دستشویی نیاز داریم ولی نمیرویم. در حالی که برطرف کردن تشنگی یا دستشویی رفتن اصلا کار زشتی نیست که ما از انجام آن خودداری کنیم. پس به این رفتار، حیا نمیگویند. بلکه این کارها را «حیای حُمق» مینامند.[2]
«حیای حُمق» یعنی رفتاری که ما فکر میکنیم حیا نام دارد اما به جای آنکه ناشی از «عقل» باشد ناشی از «حماقت» است.
در درسهای گذشته گفتیم خداوند ابزاری را در اختیار ما قرار داده که توسط آن میتوانیم خوبی و زشتیِ یک فعل را تشخیص دهیم. نام این ابزار چیست؟ آفرین، عقل. اگر عقل، یک رفتار را زشت و ناپسند تشخیص داد و ما از انجامش به دلیل زشتی آن، صرف نظر کردیم، حیا به خرج داده ایم. اما اگر عقل، رفتاری را زشت ندانست و ما به دلیل خجالت یا مسائل دیگری آن را زشت نامیدیم و از انجامش خودداری کردیم، دیگر نامش «حیا» نمیشود؛ بلکه در بسیاری مواقع «حیای حُمق» یعنی حیایی که ناشی از حماقت است، نام میگیرد. مانند همان مثال دستشویی نرفتن یا آب نخوردن. و یا مثال دیگری که من بارها شاهدش بوده ام در بین هم سن و سالهای شما و حتی بزرگترهایتان اتفاق افتاده است.
مثلا از دوستمان 200 تومان قرض کردهایم ولی چون به نظرمان 200 تومان ارزش کمی دارد، پس دادن آن را کاری زشت میدانیم. یا برعکس، دوست مان از ما مبلغی پول قرض گرفته یا خودکارمان را امانت گرفته اما پس نداده. ما هم پیش خود میگوییم «زشت است یادش بیاندازم که پولم را پس بدهد؛ آخر 200 تومان که پولی نیست ...» این کار، نمونهای دیگر از حیای حُمق است. ادای حق به هیچ عنوان فعل قبیح و زشتی نیست که از انجامش خودداری کنیم. یادمان باشد خدا هم در قرآن فرموده: «خداوند از ادای حق حیا نمیکند.»[3]
{مربی، زیر عبارت "یک عمل ناپسند" خط بکشد: بازداشتن نَفْس از انجام یک عمل ناپسند به دلیل زشتی آن}
بنابراین در تعریف حیا،
- اولا باید ببینیم چه اعمالی به تشخیص عقل «قبیح» هستند.
- ثانیا به دلیل «زشتیِ یک رفتار»، از انجامش صرف نظر کنیم؛ نه از ترس معلم و پدر و ... .
حالا به من بگویید ببینم از بین این رفتارها کدام حیاست، کدام حیا نیست و کدام حیای حمق است؟
- موقع مسواک زدن آب را باز نمیگذارم چون مادرم باز غُر میزند که پول قبض آب زیاد آمده.
پاسخ: حیا نیست. چون برای اینکه حال و حوصلهی غر شنیدن ندارم، آب را باز نمیگذارم؛ نه اینکه هدر دادن آب کار زشتی است و یا خدا فرموده اسراف نکنید و گوش ندادن به امر خدا کار زشتی است.
- به خانه میآیم و میبینم مادرم غذا درست نکرده، میخواهم بگویم «ای بابا؛ خب مگر شما کار دیگری هم دارید که غذا درست نمیکنید؟» اما به نظرم این مدل صحبت کردن با مادرم کار زشتی است و حرفم را غورت میدهم.
پاسخ: حیا است. به دلیل آنکه تند و درشت صحبت کردن با بزرگتر خصوصا پدر و مادر کار زشتی است، از گفتن حرفم منصرف میشوم.
- گوشت خوک نمیخورم چون میدانم با خوردنش بیماریهای زیادی میگیرم.
پاسخ: حیا نیست. اگر دلیل نخوردنم این بود که رعایت نکردن حکم کسی که مرا خلق کرده، کار ناپسندی است، در آن صورت حیا میشد. اما الان با اینکه کار خوب و عاقلانه ای کرده ام که با خوردن گوشت خوک به بدنم ضرر نرسانده ام، اما اسمش حیا نیست. طبیعتا نزد خدا هم این رفتار من ارزش کمتری دارد.
- دوستم از من خواست تا کتانیهایی را که تازه خریده ام به او قرض بدهم تا با آنها به مهمانی برود؛ من هم به این دلیل که جواب رد دادن به یک دوست کار زشتی است، درخواستش را رد نکردم.
پاسخ: حیای حُمق است. چه کسی گفته به همهی خواستههای دوستان مان باید پاسخ مثبت بدهیم؟ آیا خانوادهی او در جریان این تقاضا هستند؟ آیا پدر و مادر من با این کار موافق هستند؟
- از ترسِ اینکه خدا کمکم نکند و امسال در کنکور قبول نشوم، تصمیم گرفته ام نمازم را ترک نکنم.
پاسخ: حیا نیست. چون از ترسِ اینکه در کنکور قبول نشوم، نمازم را ترک نکرده ام؛ نه به این دلیل که در مقابل خالقم حیا کرده باشم که عبادتش را به جای نیاورم.
- به مهمانی میرویم و پسرخاله ام (اگر دانش آموزان پسر هستند: دخترخاله ام) دستش را دراز میکند تا با من دست بدهد. اگر به او دست ندهم جلوی بقیه ضایع میشود و این رفتار من زشت است. به همین دلیل من هم دست میدهم.
پاسخ: حیای حُمق است. اگر پسرخالهی من (دخترخالهی من) میدانسته من به رعایت محرم و نامحرم پایبند هستم و با این کار میخواسته من را در رودرواسیِ جمع قرار دهد، ضایع شدن، حقش است. اگر هم نمیدانسته، بی آنکه بی ادبی کرده باشم او را تحویل میگیرم ولی دست هم نمیدهم. مثلا دستم را به ادای احترام روی سینه میگذارم و میگویم «چه خوب که شما هم هستید. من یک سوال مهم دربارهی انتخاب رشته یا لپ تاپ یا ... داشتم که باید از شما بپرسم.» بدین ترتیب حواس جمع از روی دست دادن یا ندادن ما به مکالمه مان جلب میشود و نه او ضایع میشود، نه من مجبور میشوم کاری را که خدا از انجامش نهی کرده انجام دهم.
- پیرزنی را با یک کیسهی سنگین در مترو میبینم. میخواهم از کنارش به سرعت رد شوم و زودتر به خانه بیایم اما بی اعتنایی به او را کار ناپسندی میبینم. جلو میروم و میگویم بگذارید تا بالای پلهها کیسهتان را بیاورم. به در خروجی مترو که میرسم با خود میگویم اگر اینجا بارش را زمین بگذارم و دنبال کارم بروم، زشت است. به همین دلیل با او تا ایستگاه تاکسی که 10 دقیقه از مترو فاصله دارد میروم.
پاسخ: تکهی اول، حیاست و تکهی دوم «حیای حُمق». بی اعتنایی به مشکل یک پیرزن در حالی که از دست من کاری برایش بر بیاید، کار زشتی است. اما تغییر دادن مسیرم و همراهی با فردی که نمیشناسمش و دور شدن از خانه کار عاقلانهای نیست. اینکه از یک جایی به بعد بگویم «عذر میخواهم که نمیتوانم بیشتر کمکتان کنم. باید زودتر به خانه بروم؛ یا مسیر من سمت دیگری است؛ یا مادرم نگران میشود؛ یا ...» نه تنها کار زشتی نیست، بلکه کاملا هم عاقلانه است.
خب فکر میکنم دیگر برای همهی دوستان، مفهوم حیا جا افتاده باشد.
فقط یک نکتهی کوچک باقی مانده که آن را بگویم و حرفم را تمام کنم:
بچهها؛ یادتان است در درس اول دربارهی عقل گفتیم، عقل مانند یک نورافکنِ قوی راه را از چاه نشان مان میدهد؛ اما نه ما را به سوی چاه هُل میدهد و نه مجبورمان میکند از مسیر درست برویم؟ گفتیم این ماییم که با اختیار خود انتخاب میکنیم و تصمیم میگیریم راه درست را انتخاب کنیم یا خود را به چاه بیندازیم. امروز میخواهم به شما بگویم خداوند مهربان یک سری تمایلات و گرایشهایی را در درون ما قرار داده که این تمایلات ما را به سمت انتخاب راه درست و گوش دادن به حرف عقل، کمک میکند. مثل همین «حیا» که امروز دربارهاش صحبت کردهایم.
مثلا عقل به ما میگوید ظلم کردن به یک کودک، کار بدی است. حیا به کمک عقل میآید و جلوی نَفْس ما را میگیرد تا این کار زشت را انجام ندهیم. در واقع، عقل، خوبی و زشتیِ یک رفتار را تشخیص میدهد (درست و غلط را نشانمان میدهد) و حیا کمک میکند ما رفتار زشت را انتخاب نکنیم.
نکتهی جالب اینجاست که هرچه شما بیشتر «حیا» بورزید، در واقع به حرف عقل بیشتر عمل کرده اید. (چون عقل تشخیص داده بود این کار، بد است و شما هم به کمک حیا آن کار را انجام نداده اید) وقتی شما به تشخیص عقل بیشتر گوش بدهید، چه میشود؟
آفرین. گفتیم هرچه بیشتر به تشخیص عقل احترام بگذاری، عقلت بیشتر رشد میکند. وقتی عقلت بیشتر شود، بهتر و پرنورتر میتوانی درست را از غلط، خوب را از زشت تشخیص دهی. و این به حیای تو کمک میکند. چراکه به کمک عقلِ رشد یافته ات، کارهایی را که تا دیروز زشت نمیدانستی و از انجامش حیا نمیکردی، امروز میفهمی که زشت هستند؛ پس انجام شان نمیدهی.
به زبان ساده تر: حیا به رشد عقلتان کمک میکند. عقلتان که زیاد شود، به رشد حیایتان کمک میکند. این دو که قَوی و قَوی تر شوند، شما از انتخاب و انجام کارهای نادرست دور میمانید و به خوشبختی و موفقیت نزدیک و نزدیک تر میشوید.
خب حالا یک جمع بندی از صحبتهای این جلسه مان داشته باشیم:
- گفتیم حیا به معنی «باز داشتن نَفْس از انجام یک کار ناپسند به علت زشتیِ آن» است.
- با این تعریف، مفهوم و کاربرد حیا خیلی گسترده تر از مسائل مربوط به محرم و نامحرم است و هر رفتار ناشایستی را میتواند در بر بگیرد. مثل ظلم نکردن به یک کودک به دلیلِ زشتیِ این عمل.
- گفتیم در رعایت حیا دو نکته را مدّ نظر قرار دهیم:
o اولا: دلیل اینکه از انجام کاری چشم پوشی میکنیم، زشتیِ آن رفتار باشد؛ نه ترس یا خجالت یا ...
o ثانیا: کاری که ما از انجامش صرفه نظر میکنیم، واقعا به تایید عقل، کار ناپسندی باشد؛ نه اینکه ما به اشتباه آن را زشت بدانیم. مثل پس گرفتن پولی که قرض داده ایم.
- عقل میگوید اگر خالق ما، ما را از کاری نهی کرده، انجام دادن آن فعل، زشت و ناپسند است حتی اگر دلیل و فلسفهاش را ندانیم. خالق ما یا فرستادهی او گفته این را بخور، آن را نخور. این کار را انجام بده، آن را نه. دلیل بعضیهایش را میدانم، دلیل بعضیهای دیگر را نه. اما مهم این است که اگر من به کلامش بی اعتنا باشم، رفتار زشتی از من سر زده.
پس اگر چون خدا مرا از مشروب خوردن نهی کرده، من هم نمی خورم، حیا کردهام.
یا وقتی نماز را بدون وضو، بدون حجاب، یا به زبان فارسی نمیخوانم، چون خدا فرموده با وضو بخوان، با حجاب بخوان، عربی بخوان، در واقع از اینکه روی حرف خدا و فرستادهاش حرفی بزنم، حیا کردهام.
- نکتهی دیگری که گفتیم این بود که: حیا و عقل رابطهی مستقیم و دوطرفهای با هم دارند. حیا کمک کننده و رشد دهندهی عقل است. هرچه بیشتر حیا به خرج دهیم، عقلمان بیشتر میشود؛ و هرچه عقل مان بیشتر شود حیای مان بیشتر میشود.
پروژهی عملی: تا هفتهی آینده در «حیا ورزیدن» بیشتر تلاش میکنم.
توضیح : تلاش کنید اگر کاری را زشت تشخیص میدهید، به دلیل زشتیِ آن از انجام آن خودداری کنید. اگر تا امروز از ترس معلم یا پدر و مادر یا حرف مردم از انجام کار زشتی خودداری میکرده اید، در این هفته تمرین کنید که دلیل انجام ندادن تان، ترس نباشد، بلکه زشتیِ آن عمل شما را از انجام آن منصرف کند. درضمن حواستان باشد مرتکب حیای حُمق نشوید.
جلسهی آینده برای هر کدام از این موارد یک نمونه بنویسید و به عنوان بخشی از امتحانتان تحویل بدهید:
- کار نادرستی را انجام نداده اید اما نمیتوان آن را «مصداق» حیا دانست:
- از انجام کاری خودداری کرده اید چون انجامش زشت بود:
- یک نمونه از «حیای حُمق» دربارهی خود یا اطرافیان تان:
{از آنجا که ممکن است دانش آموزان، در طول هفته این کار را فراموش کنند، لازم است مربی با روشهای مختلف این موضوع را یادآوری نماید. به عنوان نمونه:
- در ساعات تفریح، کتابخانه و ... ضمن گفتگوی دوستانه با دانش آموز، از روند پیشرفت پروژهی او سوال کند.
- هر هفته یکی از بچهها را برای یادآوری پروژه انتخاب کند. این دانش آموز هر روز گوشهی تخته بنویسد: «حیا»}
[1] الحیا: "انقباض النَفْس عن القبائح و ترکه لذالک": مفردات راغب، ماده حیی، ص 140.
[2] رسول رحمت می فرمایند: "الْحَيَاءُ حَيَاءَانِ حَيَاءُ عَقْلٍ وَ حَيَاءُ حُمْقٍ فَحَيَاءُ الْعَقْلِ هُوَ الْعِلْمُ وَ حَيَاءُ الْحُمْقِ هُوَ الْجَهْل" یعنی: حیاء دو نوع است: حیای عقل و حیای حُمق. پس حیای عقل، همان علم است و حیای حُمق همان جهل: بحارالانوار، ج 68، ص 331.
[3] "وَاللَّهُ لَا یسْتَحْیی مِنَ الْحَقِّ": قرآن کریم، سورهی احزاب، آیه 53.