بسم الله الرحمن الرحیم
درسگفتارهایی از: مسعود بسیطی
با اهتمام: هیئت تحریریه بنیاد علمی فرهنگی محمّد (ص)
دورهی «رویش »، طرح درسی برای مربیان مدارس – خصوصا مربیان پرورشی - است که با هدف «رفع معضلات تربیتی شایع در میان دانش آموزان مقطع سنی 13 تا 17 سال» به سفارش آموزش و پرورش، توسط هیئت تحریریه بنیاد علمی فرهنگی محمد (ص) تدوین گردیده است.
در این دوره تلاش شده تا با ارائهی راهکارهای عقلانیِ اجرایی و تاثیرگذار، دانش آموزان به انتخاب رفتارهای خوب و عقلانی مانند حقپذیری، صداقت، امانتداری، احسان به والدین، رعایت انصاف و ... گرایش پیدا کنند و در دوری از رفتارهای ناشایست به خودکنترلی برسند. برای استفادهی بهتر از این دوره توصیه میشود مطلب «سخنی با مربیان در ارتباط با دورهی رویش » حتما مورد مطالعهی عزیزان قرار گیرد.
درس ششم: همنشین خوب
موضوع: انتخاب همنشین خوب و دوری از همنشین بد
هدف ویژهی درس: اگر دانش آموز همنشین نامناسبی دارد، در همراهی و دوستی با او تجدید نظر کند.
اهداف جزئی: انتظار میرود فراگیر پس از این جلسه:
- «عقل» را معیاری برای تمیز دادن همنشین خوب از همنشین بد بداند.
- متذکر شود که رازهای مهم زندگی اش را با دوستانش مطرح نکند.
- متوجه شود «نه گفتن» مهارتی مهم و ارزشمند است که باید در مواجهه با رفتارها و درخواستهای غیر عاقلانهی اطرافیانش از آن استفاده کند.
- بفهمد گفتن رازهایش به دوستانش میتواند برایش دردسر ایجاد کند.
- خودش هم همنشین خوبی برای دوستانش شود.
سیر مطالعاتی: «دوست اگر اینگونه می بود» نوشته ی راضیه محمدزاده؛ نشر منیر
خب، جلسهی پیش دربارهی چه موضوعی صحبت کردیم؟
{مربی با عنوان کردن سرفصلهای زیر به دانش آموزان کمک کند تا به عنوان یادآوری، گزارشی از دو جلسهی گذشته بدهند.}
- {برای دانش آموزان دختر:} یک کلیپ دیدیم دربارهی طلا و بدل. به این نکته اشاره کردیم که بدلیجات، با وجود رنگ و لعاب فریبنده و تنوع زیادشان، ارزان و در دسترس همگان هستند. به طوری که میشود امروز یکی را انتخاب کرد و هفتهی دیگر، آن را کنار گذاشت و مدلی جذابتر را خرید. اما جواهرفروش از دارایی ارزشمندش به دقت محافظت میکند و به هر کسی اجازه نمیدهد به اموالش نزدیک شود.
گفتیم ما هم میتوانیم ارزش خود را آنقدر پایین بیاوریم که هر کس و ناکسی به راحتی بتواند بهرهی خود را از ما ببرد و پس از مدتی که دلش را زدیم، بی هیچ دغدغهای رهایمان کند و سراغ یک رنگ و لعاب جدیدتر برود. همچنین میتوانیم برای خودمان ارزش قائل شویم و با رعایت حیا خود را از سوء استفادهی افراد سودجو در امان نگاه داریم.
{برای دانش آموزان پسر:} یک کلیپ دیدیم دربارهی طلا و بدل. به این نکته اشاره کردیم که بدلیجات، با وجود رنگ و لعاب فریبنده و تنوع زیادشان و همچنین قیمت پایین و سهل الوصول بودنشان، اصل نیستند و سرمایه و پشتوانهای ارزشمند محسوب نمیشوند؛ عمرشان هم کوتاه است. به همین دلیل است که یک بدلی فروش به خود زحمت محافظت اساسی از داشتههایش را نمیدهد و آنها را به راحتی جلوی چشم رهگذران قرار میدهد تا شاید کسی که رد میشود، نگاهش به آنها بیفتد و از رنگ و لعابش یا ارزان بودنش خوشش بیاید و انتخابش کند.
اما جواهرفروش از دارایی ارزشمندش به دقت محافظت میکند و به هر کسی اجازه نمیدهد به اموالش نزدیک شود.
گفتیم انتخاب با ماست. میتوانیم زینت خود را از میان بدلیجات پر زرق و برقی که همین طور در دسترس همگان است، انتخاب کنیم؛ و یا میتوانیم زینتی را انتخاب کنیم که برای ما سرمایه و پشتوانهای ارزشمند باشد.
- {برای دانش آموزان دختر:}یک موضوع دیگر را هم اشاره کردیم. گفتیم رعایت حیا به خانمها بیشتر از آقایان توصیه شده است. چرا؟
· خانمها هم از نظر جسمی و هم از نظر روحی آسیب پذیرتر از آقایان هستند و باید مراقب باشند تا با زیر پا گذاشتن حیا، زمینهی آسیب رسیدن به خود را فراهم نکنند.
· آقایان بیشتر از خانمها تحت تأثیر جنس مخالف قرار میگیرند. پس خانمها باید مراقب باشند تا زمینهی این تحریک را ایجاد نکنند.
{برای دانش آموزان پسر:} یک موضوع دیگر را هم اشاره کردیم. گفتیم کسی که حیا ندارد، هر کار ناشایستی ممکن است از او سر بزند. بنابراین از دختری که حیا ندارد، انتظار صداقت، وفاداری، محبت صادقانه نداشته باشید.
- این را هم گفتیم که رعایت حیا یک موضوع شخصی نیست؛ بلکه بی حیایی جامعه را بیمار میکند و کانون خانواده را از هم میپاشد.
- پروژهی عملی هفتهی پیشمان چه بود؟
{برای دانش آموزان دختر:} در ارتباط با نامحرم (پسر همسایه، پسردایی، پسرخاله، مرد فروشنده، رانندهی تاکسی، ...) مراقب باشم تا رفتاری که ناشایست و به دور از حیاست، انجام ندهم. هر روز یک مورد را یادداشت کنم و احساس خود را بعد از آن اتفاق یادداشت کنم.
{برای دانش آموزان پسر:} در ارتباط با نامحرم (دختر همسایه، دختر دایی، خواهر دوستم، دوست مادرم، ...) مراقب باشم تا رفتاری که ناشایست و به دور از حیاست، انجام ندهم. هر روز یک مورد را یادداشت کنم و احساس خود را بعد از آن اتفاق یادداشت کنم.
{مربی از چند نفر از دانش آموزان بخواهد تا یک نمونه از رفتار حیامند خود را با نامحرم بیان کنند. حتی اگر نکتهی مطرح شده از سوی ایشان، ساده و آسان به نظر میرسید، آن را مورد توجه و تشویق قرار دهد؛ چراکه کارهای کوچک به عمل نزدیکتر است و مقدمه و تمرینی برای انجام نمونههای دشوارتر میشود.}
خب؛ و اما موضوع این جلسهی کلاس رویش.
تا به حال به این مسئله توجه کردهاید که وقتی مادرها میوه را میشویند و میخواهند در یخچال بگذارند، ابتدا میوههایی را که خرابی دارند از سایر میوهها جدا میکنند؟ فکر میکنید چرا؟
آفرین. میوه ای که خراب باشد میتواند میوههای دیگر را هم خراب کند. هر میوه ای که به میوهی خراب چسبیده تر و نزدیکتر باشد، زودتر خراب میشود. و اگر به داد میوهها نرسیم، بعد از مدتی کم کم همهی میوههای آن ظرف فاسد میشوند.
بچه ها؛ شبیه همین ماجرا در زندگی ما هم اتفاق میافتد. بعضی آدمها هستند که رفتارهای ناشایستی دارند و اگر کسی مدت زیادی به آنها بچسبد و با آنها رفت و آمد داشته باشد، او هم رفته رفته اخلاقش فاسد میشود. مانند همان میوه ای که بقیه میوهها را فاسد میکند.
در روانشناسی اصلی هست که میگوید «مجاورت، مشابهت میآورد». پس مراقب باشیم با چه کسانی نشست و برخاست میکنیم.
همهی ما دوستانی داریم. با بعضیها بیشتر از بقیه دَم خور و صمیمی هستیم. هرقدر دوست، صمیمی تر و نزدیک تر باشد، رفتارش بر ما تاثیر بیشتری خواهد گذاشت. پس انتخاب یک همنشین خوب، یک کار عقلانی و مهم است. چون هیچ کس دلش نمیخواهد مانند آن میوهها فاسد شود.
خب به نظر شما یک همنشین خوب چه ویژگی هایی باید داشته باشد؟
{مربی از یکی از دانش آموزان بخواهد تا مواردی را که توسط همکلاسی هایش به عنوان معیار دوست خوب مطرح میشود، در یک ستون، ذیل عنوان «ویژگیهای یک همنشین خوب» بنویسد. معمولا دانش آموزان نداشتن یک سری صفات منفی مانند دروغگویی را هم عنوان میکنند. لذا یک ستون هم با عنوان «ویژگیهای یک همنشین بد» اختصاص دهید. عموما به این موارد اشاره میشود:}
ویژگیهای یک همنشین خوب |
ویژگیهای یک همنشین بد |
با مرام |
دروغگو |
با وفا |
خودخواه |
رازدار |
بی تربیت |
راستگو |
ضد حال |
خاکی |
چای شیرین |
... |
... |
ببینید بچهها اگر ما بخواهیم این جدول را در یک جمله خلاصه کنیم، اینطور میشود:
- ویژگیهای یک همنشین خوب: رفتارهایی از او سر بزند که عقل آن را تایید میکند.
- ویژگیهای یک همنشین بد: رفتارهایی از او سر بزند که عقل آن را تایید نمیکند.
پس به نظر میرسد باز هم عقل، معیاری مناسب و ابزاری به درد بخور در تشخیص یک همنشین خوب باشد.
{مربی به مرور، تخته را مطابق شکل کامل نماید:}
به چند مثال توجه کنید:
- مثال اول: آیا کسی که مرتب دروغ میگوید، فرد مناسبی برای دوستی است؟ البته که نه؛ چرا؟ چون عقل، رفتار او را تایید نمیکند.
کسی که دروغ میگوید علاوه بر اینکه کار زشتی انجام داده و خدا را از خود ناراضی نموده، به همنشینش هم ضرر میرساند. آیا میتوانید چند نمونه از ضررهایی که یک همنشین دروغگو میتواند برای آدم ایجاد کند، نام ببرید؟
o ضرر اول: وقتی با کسی که به راحتی دروغ میگوید، همنشین باشیم، ما هم کم کم به دروغگویی خو میگیریم و زشتی و قُبح این رفتار در ما میشکند.
o ضرر دوم: دروغگو آدم را از حقیقت دور میکند؛ دور را نزدیک و نزدیک را دور نشان میدهد؛[1] خوب را بد تعبیر میکند و بد را خوب. خب با این حساب، فرد با این همه اطلاعات غلط چگونه تصمیم صحیح بگیرد؟
o ضرر سوم: همهی ما از بچگی یاد گرفتهایم که «دروغگو، دشمن خداست.» درست است؟ حالا بگویید ببینم دلتان میخواهد با کسی که دشمن خداست، همنشین شوید و با این کار، شما هم در جبههی دشمن خدا قرار بگیرید؟!
- مثال بعدی: آیا کسی که اصلا موقعیتتان را در نظر نمیگیرد و شما را در رودرواسی قرار میدهد تا کاری را برایش انجام دهید، همنشین مناسبی برایتان خواهد بود؟ البته که نه؛ چرا؟ چون عقل، ایجاد مزاحمت برای دیگران و به سختی انداختنِ آنها برای خواستههای شخصیِ خود را تایید نمیکند.
کسی که از شمایی که منبع درآمدی جز پول تو جیبیِ محدودی که از خانواده میگیرید، ندارید، مُدام به بهانههای مختلف پول قرض میگیرد و نمیدهد، آیا کار خوبی انجام میدهد؟ آیا همنشینی و ادامهی دوستی با او کار عاقلانه ای است؟
همهی این چیزهایی که امروز سر کلاس گفتیم، همهتان از قبل بلد بودید. فقط امروز خواستم یادآوری کنم شاید بد نباشد یک بار دیگر از این زاویه به همنشینها و دوستان صمیمیتان نگاه کنید: آیا افراد شایسته ای برای دوستی با شما هستند؟ آیا رفتارشان مورد تایید عقل است؟ آیا نزدیک شدن به آنها موجب خراب شدن شما نمیشود؟
قطعا انتخاب با شماست. میتوانید با کسانی همنشین شوید که رفتارشان مورد تایید عقل است؛ میتوانید با کسانی دمخور شوید که رفتارشان بر خلاف تایید عقل است. کسی نمیتواند شما را با زور از همنشینی کسی دور کند یا به همنشینی کسی مجبور کند. البته اگر در این مسیر کمک یا راهنمایی ای خواستید خوشحال میشوم کمکتان کنم. اما تصمیم نهایی با خودتان است.
یک نکتهی دیگری که خوب است دربارهاش صحبت کنیم این است که گاهی ما میدانیم فلان شخص، فرد مناسبی برای همنشینی با ما نیست؛ اما نمیتوانیم این رابطهی غیر عقلانی و ناصحیح را پایان بدهیم.
- مثلا خجالت میکشم به دوستم بگویم دیگر لباسهایم را به او قرض نمیدهم یا دیگر موقع بیرون رفتن، من جور او و سایرین را نمیکشم و بقیه را مهمان نمیکنم.
آیا شما باید حس خجالت داشته باشید یا او که انتظار دارد شما چنین کارهایی را در حقش انجام دهید؟
حواستان باشد. «نه گفتن» مهارت مهم و ارزشمندی است اگر به موقع و به جا از آن استفاده کنید. اما بعضی از ما فقط در مقابل پدر و مادرمان از این مهارت به خوبی استفاده میکنیم!
{مثال برای پسرها:} سر راه که به خانه میآیی، دو تا نان هم میگیری؟ نه!
{مثال برای دخترها:}نمیشود این لباس را در فلان مهمانی نپوشی؟ نه!
این نه گفتن را در شرایطی که دوستتان از شما درخواست نادرستی دارد، به کار ببرید نه در مقابل پدر و مادرتان.
بچه ها؛ کسی که نمیتواند به خواستهها یا پیشنهادات غیر عقلانیِ دوستانش نه بگوید، دچار ضعف شخصیت است و همین ماجرا میتواند زمینهی خطا، آلودگی و گناه را در او ایجاد کند.
بیشتر کسانی که معتاد شده اند، همان هایی هستند که جرأت نه گفتن را نداشته اند و ندارند.
بیشتر آنهایی که از خانه فرار کرده اند، همان هایی هستند که به دعوتهای اولیهی دوستان شان به فلان پارتی و مهمانی خجالت کشیدهاند که نه بگویند.
هرجا که دیدید دارید وارد رابطه یا کاری غیر عاقلانه میشوید، از خود شهامت به خرج بدهید و قرص و محکم بگویید نه. اگر شما بر عقیدهی درستتان – یعنی عقیدهای که عقل تایید میکند – محکم و استوار بمانید، به مرور در نظر اطرافیان ارزش و اعتبار پیدا میکنید. حتی همان هایی که احتمالا شما را اُمّل و ترسو میخوانند و سرزنشتان میکنند، در دل، شما را فردی ثابت قدم و مسلط بر نفس میدانند و تحسینتان میکنند.
برعکس، وقتی سست عقیده و سست رفتار باشید و برای جلب رضایت این و آن، به هر پیشنهاد غیر معقولی جواب مثبت بدهید، در نظر همان به اصطلاح دوستانتان هم فردی کم ارزش و ضعیف خواهید بود.
- بعضی وقتها هم از ترسمان نمیتوانیم به رابطه با فردی خاتمه دهیم یا لااقل در برابر درخواستی که از ما دارد، نه بگوییم.
مثلا او رازی از ما میداند و میترسیم که اگر همراهیاش نکنیم، آن راز را برملا کند. به همین دلیل مُدام خلافها و رفتارهای غیر عقلانیمان سنگین و سنگینتر میشود و راه اصلاح کردن، سخت تر و سخت تر. در چنین مواقعی چه کار کنیم؟
o قبل از اینکه به راه حل این مشکل برسیم بگذارید یک توصیهی مهم به همهتان بکنم:
سعی کنید رازهایتان را با کسی در میان نگذارید. امام صادق میفرمایند رازهای خود را به دوستت هم نگو؛ مگر آن رازی را که اگر فرضاً دشمنت از آن باخبر شود، به تو آسیبی نمیرسد![2]
این خیلی نکتهی مهمی است. ما فکر میکنیم تا با کسی دوست صمیمی شدیم میتوانیم همهی اسرار زندگیمان را به او بگوییم. چه کسی از فردایش خبر دارد؟ چه کسی میتواند مطمئن باشد که این دوستی برای همیشه با همین کیفیت ادامه پیدا میکند؟ اگر پس فردا سر یک ماجرایی بینمان شکرآب شد، چه؟ اگر روزی رسید که سایهی هم را با تیر میزدیم چه؟ آیا رازی که الان به این دوستم میگویم، اشکالی ندارد دشمنم هم بداند؟ اینطوری که دیگر اسمش راز نمیشود.
یا اصلا خوشبینانه نگاه کنیم. از کجا معلوم که روزی نرسد که دوست ما دوست صمیمی دیگری پیدا کند و راز ما را به هوای اینکه او دوستش است و به کسی چیزی نمیگوید، به آن فرد نگوید؟
پس بچه ها؛ رازهایتان را به هم نگویید. اینطوری دیگر پس فردا از این نمیترسید که اگر زیر بار فلان پیشنهاد غیرعقلانی دوستتان نروید، او رازهایتان را افشا کند!
o خب حالا اشتباه کرده اید و رازتان را گفته اید؛ تا کجا بابت این اشتباه باید تاوان بدهید؟ آیا تا آخر عمرتان میخواهید به کسی که اسم دوست رویش گذاشته اید، باج بدهید؟ به فکر چاره ای عقلانی و ریشه ای باشید.
o اگر رازتان انجام یک کار ناشایست بوده که از روی جهل انجام داده اید، از خدایی که ستارالعیوب و غفارالذنوب است، بخواهید از خطایتان بگذرد و کاری کند که این رازتان فاش نشود. بروید و دست به دامان خدا بشوید. با همین زبان مادری عذرخواهی کنید و قول بدهید کار نادرستتان را تا جایی که برایتان مقدور است اصلاح کنید. در این صورت است که میتوانید امید داشته باشید به لطف خدا طرف مقابلتان از طریق فاش کردن راز شما گرفتاری درست نکند.
o صدقه هم بدهید. صدقه هفتاد نوع بلا و گرفتاری را رفع میکند.
o اگر مشاور امین و باتجربه ای سراغ دارید، میتوانید از او هم کمک بگیرید. فقط حواستان باشد حرفهای مشاور را هم با عقلتان چک کنید. همه جا معیار تشخیص درست از غلط، عقل است.
خلاصه، عاقلانه ماجرا را مدیریت کنید. مطمئن باشید اگر برای اصلاح یک رفتار غیر عاقلانه، رفتار غیر عاقلانهی دیگری به کار ببرید، اوضاع پیچیده تر میشود و تبعاتش سنگین تر.
حواستان به خودتان هم باشد. آیا برای دوستان و اطرافیانتان همنشینهای خوب و شایسته ای هستید؟ رفتارهای خود با دوستانتان را مرور کنید و اگر مورد غیر عاقلانه ای پیدا کردید، آن را اصلاح کنید.
خب یک جمع بندی از صحبتهایمان داشته باشیم:
- دربارهی میوهی خرابی صحبت کردیم که میتواند میوههای سالم اطرافش را هم فاسد کند. گفتیم پس مراقب باشیم همنشینی که انتخاب میکنیم، موجب خراب شدن ما نشود.
- دربارهی ویژگیهای همنشین خوب و همنشین بد صحبت کردیم:
o ویژگیهای یک همنشین خوب: رفتارهایی از او سر بزند که عقل آن را تایید میکند. مثل صداقت، رازداری، مهربانی
o ویژگیهای یک همنشین بد: رفتارهایی از او سر بزند که عقل آن را تایید نمیکند. مثل دروغگویی، زیرآب زنی، بی تربیتی
- گفتیم اگر متوجه شدیم همنشین مناسبی انتخاب نکردهایم، با راهکاری عاقلانه به این رابطه خاتمه بدهیم
o خجالت نکشیم که به درخواستها یا پیشنهادهای غیرعقلانی دوستمان نه بگوییم؛ بلکه او باید از رفتار خود خجالت بکشد.
o از ترس اینکه راز ما را برملا نکند، به او باج ندهیم. گفتیم:
* حتی الامکان از گفتن رازهای خود حتی به دوستان صمیمیمان خودداری کنیم.
* از خدا بابت خطاهایمان عذرخواهی کنیم و دعا کنیم آن شخص آبرویمان را نریزد.
* صدقه بدهیم.
* از مشاوری مطمئن راهکار بخواهیم.
- خودمان هم تلاش کنیم تا همنشینی خوب و سالم برای دوستانمان باشیم.
پروژه عملی: به درخواستهای نامعقولِ دوستان، قاطعانه نه بگوییم.
توضیح:
اگر دوستتان کاری از شما خواست که به نظرتان غیر عاقلانه و ناشایست بود، با شهامت و قاطعیت به او بگویید نه. قاطعانه و صریح!
- وقتی دوستتان شما را به مهمانی ای دعوت میکند که میدانید پدر و مادرتان راضی نیستند، صریح و شفاف بگویید «نه؛ خانوادهام راضی نیستند و نمیآیم.» اگر بگویید فلان روز مهمان هستم، مهمان دارم، مریضم، ... دفعهی دیگر هم به شما باز چنین پیشنهادی داده میشود. چند بار میخواهید بهانه بیاورید؟ آخر مجبور میشوید قبول کنید.
- وقتی دوستتان به شما سیگار تعارف میکند و شما میدانید سیگار کشیدن کار شایستهای نیست، نگویید «آخر سیگار به من نمیسازد؛ به سرفه میافتم؛ سردرد میگیرم ...» چراکه فردا زهر مار دیگری را تعارفتان میکند که دوای سردرد و سرفه است! قاطعانه بگویید «نه نمیکشم. دوست ندارم»
بگذارید شما را «اُمّل»، «بی عرضه»، «عقب مانده»، «پاستوریزه» ... صدا کنند؛ اما اجازه ندهید به کاری که میدانید غیرعاقلانه است، مجبورتان کنند. مطمئن باشید برندهی حقیقی شما هستید و آنهایی که شما را مسخره میکنند روزی که خیلی چیزها را از دست دادهاند، به حالتان غبطه خواهند خورد. حتی خیلی وقتها کسی که پیشنهاد غیر عاقلانهای به شما میدهد در این فکر است که من که زندگیام خراب شده، چرا زندگی بقیه خراب نشود؟ یا به دنبال کم کردن عذاب وجدانش است که ببین فقط من خطاکار نیستم؛ فلانی هم هست.
{از آنجا که ممکن است دانش آموزان، در طول هفته این کار را فراموش کنند، لازم است مربی با روشهای مختلف این موضوع را یادآوری نماید. به عنوان نمونه:
- در ساعات تفریح، کتابخانه و ... ضمن گفتگوی دوستانه با دانش آموز، از روند پیشرفت پروژهی او سوال کند.
- هر هفته یکی از بچهها را برای یادآوری پروژه انتخاب کند. این دانش آموز هر روز گوشهی تخته بنویسد: «نه گفتن به درخواست غیرمعقول»}
[1] امیر مومنان میفرمایند: "وَ إِیاكَ وَ مُصَادَقَةَ الْكَذَّابِ فَإِنَّهُ كَالسَّرَابِ یقَرِّبُ عَلَیكَ الْبَعِیدَ وَ یبَعِّدُ عَلَیكَ الْقَرِیب" یعنی: برحذر باش از دوستی با دروغگو، چراكه دروغگو مانند سراب است؛ دور را در نظرت نزدیك و نزدیك را در نظرت دور نشان میدهد: بحارالانوار، ج 71، ص 199.
[2] "وَ لا تُطلِع صَدیقِکَ مِنْ سرّکِ الاّ مالَوا اَطَلْعُ علیه عَدوّکَ لَمْ یضُّرْکَ فَانَّ الصّدیقَ رُبَّما کانَ عدوّکَ" یعنی: دوست خود را از اسرارت آگاه مکن، مگر آن سرّی که اگر دشمنت بداند، به تو زیان نمیرسد؛ زیرا دوست [کنونی] ممکن است روزی دشمن تو گردد: وسائل الشیعه، ج 12، ص 147.