درسنامه پناه

جلسه‌ی دوم: مراجعه به امام در عصر غیبت

maharatha

   

بسم الله الرحمن الرحیم

پناه

با اهتمام: زهرا و سارا انتظارخیر؛ زهرا مرادی

    

دوره‌ی «پناه» (آشنایی و پیوند با پدر مهربانمان امام مهدی(عج)) به منظور انس و آشنایی بیشتر فرزندان‌مان با امام زنده‌ی زمان - حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشریف - توسط کارشناسان و مربیان خانه‌ی کودک و نوجوانانِ بنیاد علمی فرهنگی محمد (ص) تدوین گردیده است. محتوای این دوره که به دنبال ابلاغ طرحی با نام (سه شنبه‌های مهدوی) از سوی آموزش و پرورش طراحی شده، برای گروه سنّی 8 تا 10 سال قابل استفاده است.   

جلسه‌ی دوم: مراجعه به امام در عصر غیبت

موضوعات مورد بررسی:

-   امام هر جا که باشد، ما را می‌بیند و صدای‌مان را می‌شنود.

-   نحوه‌ی ارتباط مردم با یازده امام قبلی در مواقعی که دسترسی به امام ممکن نبود.

-   آغاز پروژه‌ی سلام صبحگاهی به امام زمان

   

متن محتوا:

خب جلسه‌ی پیش درباره‌ی چه موضوعی صحبت کردیم؟ درباره‌ی اینکه خدای مهربان، مردم هیچ زمانی را بدون هدایتگر و راهنمایی دلسوز رها نکرده است. به همین دلیل بعد از آخرین پیامبرش یعنی حضرت محمد، دوازده امام مهربان برای‌مان تعیین کرد. اما چون مردم قدر این امام‌ها را ندانستند و آنها را تنها گذاشتند، آدم‌های بدجنس توانستند امام‌ها را یکی بعد از دیگری به شهادت برسانند. تا اینکه نوبتِ امامت دوازدهمین امام یعنی حضرت مهدی رسید. گفتیم چون خدای مهربان نمی‌خواست آخرین امامش هم به دست آدم‌های بدجنس شهید شود، ایشان را از چشم‌های مردم مخفی کرده. یعنی یا ما ایشان را نمی‌بینیم یا اگر هم ببینیم نمی‌شناسیم. گفتیم به این وضعیت چه می‌گوییم؟            آفرین. «غیبت» می‌گوییم.

بچه‌ها؛ درست است که ما امام زمان را نمی‌بینیم و نمی‌دانیم کجا می‌توانیم ایشان را پیدا کنیم، اما امام زمان، هر جا که باشند به قدرت خدا از اوضاع و احوال ما خبر دارند، ما را می‌بینند و اگر با ایشان صحبت کنیم، صدای‌مان را می‌شنوند و به ما توجه می‌کنند. امام مهربان ما حتی از دل‌های ما خبر دارند. وقتی مشکلی داریم و غصه داریم، امام از ناراحتی ما ناراحت می‌شوند. وقتی سالم و خوشحالیم، امام هم از خوشحالی ما خوشحال می‌شوند. درست مثل یک پدر و مادر مهربان و دلسوز؛ حتی خیلی مهربان‌تر و دلسوزتر از پدر و مادر خودمان. امام همیشه حواس‌شان به ما هست؛ مراقب و نگران ما هستند؛ برای‌مان دعا می‌کنند و حتی خیلی وقت‌ها بدون اینکه متوجه بشویم، خیلی از خطرات و بلاها را از ما دور می‌کنند.

همه‌ی امام‌های ما به قدرت خدای مهربان همین توانمندی را داشتند. یعنی لازم نبود حتما کسی برود در خانه‌ی امام و مشکلش را به امام بگوید. اگر همان شهر خودش هم در دلش با امام حرف می‌زد، امام متوجه می‌شدند.

چون در زمان امام‌های قبلی ما هم اینطور نبود که هر کس هر وقت دلش می‌خواست بتواند به دیدن امامش برود. نه اینکه امام نمی‌خواستند مردم را ببینند یا مثل آدم‌های مشهور و مهم امروزی باشند که برای ملاقات‌شان باید از چند ماه جلوتر از منشی‌شان وقت گرفت و با هزار بدبختی و امّا و اگر ملاقات‌شان کرد. اتفاقا امام‌های ما انقدر مهربان بودند که همیشه با روی باز از هر کس که سراغ‌شان می‌رفت، پذیرایی می‌کردند، او را به خانه‌ی خود می‌بردند، جا و غذا به او می‌دادند، صحبت‌هایش را گوش می‌کردند و خواسته‌شان را بر آورده می‌کردند.

اما مشکل اینجا بود که مردم همیشه نمی‌توانستند به خانه‌ی امام بروند. یکی از علت‌هایش این بود که در زمان‌های قدیم، امکانات سفر کردن مثل الان نبود. مردمی که در شهرهایی دور از محل زندگی امام‌ها، بودند برای اینکه خود را به امام برسانند باید روزها و شب‌ها با پای پیاده یا فوقش با اسب و شتر از راه‌های پر پیچ و خم و خطرناک می‌گذشتند. این مدل سفر کردن انقدر سخت بود که بعضی‌ها در اثر بیماری یا حمله‌ی دزدان جان خود را از دست می‌دادند. تازه هزینه‌اش هم زیاد بود و هر کسی از عهده‌ی مخارج سفرهای طولانی بر نمی‌آمد. به همین دلیل با اینکه مکان زندگی امام‌ها مشخص بود و مردم نشانی خانه‌ی امام‌ها را بلد بودند، اینطور نبود که هر وقت هر کس کاری با امام داشت بتواند امام را ملاقات کند. تازه خیلی وقت‌ها حاکم‌های بدجنس امام‌ها را زندانی می‌کردند یا اگر هم می‌فهمیدند کسی به دیدن امام رفته او را جریمه و زندانی می‌کردند. بنابراین، حتی آنها که در شهری که امام بود، زندگی می‌کردند، به راحتی به امام دسترسی نداشتند.

آن موقع‌ها رادیو و تلویزیون و تلفن و اینترنت و این چیزها هم نبود و خیلی از مردم حتی قیافه‌ی امام را در طول عمرشان نمی‌توانستند ببینند یا صدای امام را نمی‌توانستند بشنوند.

پس با اینکه امام‌های قبلی مثل امام زمان غایب نبودند و مردم نشانی خانه‌شان را بلد بودند، هر وقت هر کس دلش می‌خواست نمی‌توانست امام را ببیند و با ایشان صحبت کند. شبیه ما که نمی‌توانیم.

پس مردم آن زمان چه کار می‌کردند؟ چگونه مشکلات‌شان را به امام می‌گفتند و از امام کمک و راهنمایی می‌گرفتند؟

بچه‌ها؛ یادتان است گفتم امام از حال و روز همه‌ی ما خبر دارند و اگر با امام صحبت کنیم، حتی اگر در دل‌مان با ایشان درد دل کنیم، امام می‌شنوند؟ در زمان‌های قدیم هم مردم خیلی وقت‌ها که نمی‌توانستند از نزدیک امام‌شان را ببینند، همین طوری با امام ارتباط برقرار می‌کردند.

بگذارید یک داستان برای‌تان تعریف کنم. یک داستان واقعی.

سال‌ها پیش، در زمان امام حسن عسکری علیه السلام که امام یازدهم ما بودند، مردی از دوستداران امام، مریض شد. آنقدر مریضی‌اش سخت بود که هیچ کدام از دکتر‌ها نتوانستند برایش کاری بکنند. آن مرد خیلی ناراحت بود. او که نمی‌توانست با آن حال زارش به دیدن امام حسن عسکری برود و از او بخواهد برای خوب شدنش کاری بکند، نامه‌ای برای امام نوشت و خواسته‌اش را در آن نامه مطرح کرد. وقتی نامه‌اش تمام شد، به هر کسی گفت که نامه را به دست امام برساند، کسی قبول نکرد. چون همه می‌دانستند حاکم بدجنس جاسوسان زیادی را نزدیک خانه‌ی امام گذاشته تا اگر کسی به خانه‌ی امام رفت، سریع به سربازها خبر بدهند و او را دستگیر و مجازات کنند.

مرد بیمار، همین طور ناراحت و نالان دراز کشیده بود که چند نفر از دوستانش برای عیادت به دیدنش آمدند. مرد، ماجرای نامه را و اینکه کسی را پیدا نکرده تا نامه را به دست امام برساند برای دوستانش تعریف کرد. آنها که حال زار دوست‌شان را دیدند با اینکه می‌دانستند چقدر کار خطرناکی است، قبول کردند تا یک جوری نامه را به امام برسانند. مرد خیلی خوشحال شد. چون می‌دانست تنها راه نجاتش امام است. نامه را از زیر سجاده‌اش بیرون آورد و به دوستانش داد. دوستانش گفتند «خب حالا بگو ببینیم در نامه چه نوشته‌ای؟» مرد گفت «از حال و روزم گفته‌ام و از امام درخواست کمک کرده‌ام. می‌توانید نامه را باز کنید و بخوانید». دوستانش نامه را باز کردند. اما در کمال تعجب دیدند بالای نامه، امام حسن عسکری با خط و امضای خودشان به نامه‌ی مرد بیمار جواب داده‌اند. امام نوشته بودند «نامه ات را خواندم. نگران نباش. برایت دعا کردیم تا خوب شوی. تو از این بیماری نمی‌میری. پس خدا را شکر کن و از فرصتی که داری استفاده کن.» چند دقیقه بعد از اینکه جواب نامه‌ی امام را خواندند، حال مرد خوب خوب شد و از جای خود بلند شد.[1]

ما هم می‌توانیم اگر حرفی با امام مهربان‌مان داریم، برای ایشان نامه بنویسیم. لازم نیست نامه را حتما جای خاصی ببریم و به کسی بدهیم. مطمئن باشید امام زمان هم مانند پدر مهربان‌شان امام حسن عسکری علیه السلام از متن نامه‌ی‌مان با خبر می‌شوند. حتی خیلی وقت‌ها بدون آنکه نامه‌ای به امام نوشته شود، امام مشکل مردم را حل می‌کردند.

مثلا مرد فقیری بود که به شدت گرفتار و بی پول شده بود. او که به دوستانش بدهکار بود و دیگر رویش نمی‌شد از آنها پولی قرض کند، با ناراحتی قدم می‌زد و پیش خود فکر می‌کرد کاش یک آدم مهربان و دست و دلبازی پیدا می‌شد و چند سکه به او می‌داد تا هم مشکلاتش را حل کند و هم بدهی‌هایش را بدهد. با این فکر، یکدفعه یاد امام حسن عسکری افتاد. امام حسن عسکری علیه السلام مانند همه‌ی امام‌ها، مهربان و بخشنده بود. او هیچ وقت کسی را ناامید و دست خالی رد نمی‌کرد. مرد با یاد امام حسن عسکری آرام شد و با خود گفت بهتر است نامه‌ای به امام بنویسم و مشکلم را بگویم. اما همین که کاغذ و قلم برداشت تا نامه بنویسد، از کارش خجالت کشید و از تصمیمش پشیمان شد. با خودش گفت کار خوبی نیست که هر وقت گرفتار می‌شوم، مدام سراغ امام می‌روم. بهتر است راه دیگری پیدا کنم. و دوباره شروع کرد به قدم زدن و فکر کردن.

همین طور راه می‌رفت و فکر می‌کرد که چه کار کند، چه کار نکند که یکدفعه صدای در بلند شد. مرد با بی حوصلگی در را باز کرد. آقایی که پشت در بود با او سلام و احوال پرسی کرد و گفت من از طرف امام حسن عسکری آمده‌ام و برایت یک بسته و یک نامه آورده‌ام.

مرد، بسته را که باز کرد، با تعجب دید صد سکه پول داخلش است. زود نامه‌ی امام را باز کرد تا ببیند ماجرای این سکه‌ها چیست. نامه را که خواند، دستش را به آسمان بلند کرد و خدا را شکر کرد.

به نظرتان امام در نامه چه نوشته بودند؟

امام برایش نوشته بودند «هر وقت به چیزی نیاز داشتی و خواسته‌ای از من داشتی خجالت نکش و بگو.»[2]

پس بچه‌های خوبم؛ یادتان باشد لازم نیست حتما نشانی خانه‌ی امام را بلد باشیم یا حرف‌های‌مان را برویم و حضوری به امام بگوییم. همین که به امام توجه کنیم و حتی در دل‌مان با امام صحبت کنیم، امام متوجه می‌شوند و به ما توجه می‌کنند. گاهی وقت‌ها در زندگی شرایطی پیش می‌آید که هیچ کس حتی پدر و مادرمان هم نمی‌توانند کمک‌مان کنند. یادتان باشد در آن شرایط شما تنها نیستید. امام مهربانی دارید که می‌توانید از او کمک بخواهید.

خب بگویید ببینم حالا که می‌دانید امام زمان هر جا که باشند صدای ما را می‌شنوند و ما را می‌بینند، نمی‌خواهید به این امام مهربان سلام بدهید و بگویید شما هم ایشان را دوست دارید؟

پس همه با من بگویید:

«سلام امام زمان.

خیلی دوستت داریم امام زمان»

آفرین به شما بچه‌های خوب. بچه‌ها بیایید با هم یک قرار بگذاریم. قرار بگذاریم هر روز صبح که از خواب بلند می‌شویم، همانطور که به پدر و مادر و بقیه سلام صبح به خیر می‌گوییم، به امام مهربان زمان‌مان هم سلام بدهیم. اینطوری به امام زمان نشان می‌دهیم ما هم به یاد ایشان هستیم و دوست‌شان داریم. قبول؟ آفرین به شما بچه‌های خوبم.

حالا برویم سراغ کاردستی امروز. امروز می‌خواهیم گلدان قشنگی درست کنیم که هر بار نگاهش کردیم یاد قول امروزمان بیفتیم.

  سه شنبه های مهدوی- یادبود  

یادبود (گلدان سلام):

{مربی، نمونه‌ی آماده شده‌ی کار را به دانش آموزان نشان بدهد تا راحت‌تر بتوانند کاردستی خود را درست کنند.}

      

 

      

 

سه شنبه های مهدوی   

وسایل مورد نیاز:

1.   کاغذ رنگی سبز و قرمز یا زرد

2.   چسب

3.   قیچی

4.   سیخ چوبی یا نی نوشابه

   

   

روش ساخت:

از کاغذ رنگی قرمز یا زرد، 3 مستطیل به ابعاد 5 در 7 سانتی متر جدا کرده، روی هم بگذارید و به شکل یک اشک بزرگ برش دهید (سه اشک هم اندازه برای گلبرگ های گل ببرید).

سه شنبه های مهدوی

اشک‌هارا از وسط تا کنید و مانند شکل به هم بچسبانید.

سه شنبه های مهدوی   

یک نوار 3 سانتی متری با طول 14 سانتی متر از کاغذ رنگی سبز جدا نموده، به درازا تا کنید. سیخ چوبی یا نی نوشابه را داخل تای نوار سبز رنگ بچسبانید تا ساقه‌ی گل درست شود.

سه شنبه های مهدوی   

با استفاده از یک کاغذ مربعی شکل با ابعاد 14 سانتی متر در 14 سانتی متر و تصاویر زیر گلدانی کاغذی درست کنید:

سه شنبه های مهدوی   

سه شنبه های مهدوی     

اکنون، گل و برگ را به ساقه چسبانده و شاخه‌ی گل را داخل گلدان قرار داده، با چسب محکم نمایید.

روی گلدان، متن تذکری مورد نظر را بنویسید. مثلا:

«همیشه و هر جا، روزم را با سلام به امام مهربانم آغاز می‌کنم»

یا   

«سلام امام مهربانم» 

سه شنبه های مهدوی

 


[1] برگرفته از: الهدایة الکبری، ص 341.

[2] برگرفته از: بحارالانوار، ج 50، ص 267.

 

بنیاد علمی فرهنگی محمد (ص)

 

 

logo-samandehi

جستجو