بسماللهالرحمنالرحیم
من یک هنرمندم!
با اهتمام: زهرا و سارا انتظارخیر؛ زهرا مرادی
دورهی «من یک هنرمندم» با هدف «ایجاد مهارتهای تربیتیِ ضروری در فرزندان» برای گروه سنّی 9 و 10 سال، توسط کارشناسان و مربیان خانهی کودک و نوجوانانِ بنیاد علمی فرهنگی محمد (ص) تدوین گردیده و برای ارائه در زنگهای هنر، پرورشی و یا مهارتهای زندگی مناسب است.
در این دوره، فراگیران در قالب یادگیریِ کاردستیهای هنری و خلاقانه، به مهارتهایی همچون قدردانی، امانت داری، راستگویی، ... که همگی زیرمجموعهی جنود عقل هستند، متذکر میگردند. بدیهی است تاثیرگذاری و ماندگاری این دوره هنگامی بیشتر میشود که خانوادهها هم با این محتوا همراه باشند و فرزندانشان را در عامل بودن به نکات تربیتیِ مطرح شده در کلاس، ترغیب و تشویق نمایند. بدین منظور، هر جلسه برگهای به والدین محترم تقدیم میگردد که در آن، خلاصهی مبحث مورد نظر، بیان شده است.
به امیدِ داشتنِ فرزندانی سالم، عاقل و سعادتمند.
جلسه پنجم: من یک هنرمندِ امانتدار هستم!
موضوع: ارزش و اهمیت امانتداری
پروژهی تربیتی:
- نسبت به حفظ اموال و رازهای دیگران توجه بیشتری داشته باشیم و اگر به هر دلیلی با دوستمان دعوا کردیم یا قهر نمودیم، در امانتش خیانت نکنیم.
کار هنری: ساخت آکواریومِ تزیینی
متن محتوای تربیتی:
خُب چه خبر؟ هفتهای که گذشت، چطور بود؟ توانستید یک هفتهی طلاییِ بدون دروغ داشته باشید؟ کسانی که موفق نبودند کل هفته را راستگو باشند، این هفته هم تلاش کنند. میتوانید برای خود جایزه یا جریمه در نظر بگیرید. مثلا اگر در یک موردی راستش را نگفتید، میتوانید خودتان را جریمه کنید و برنامهی مورد علاقهتان را نبینید. اگر در یک مسئلهای با اینکه سختتان بود حقیقت را بگویید اما گفتید، به خودتان یک جایزه بدهید. مثلا برای خودتان کتابی را که دوست دارید بخرید. یا به مامان بگویید هوس بستنی کردهاید.
خُب بگذارید یک مروری داشته باشیم بر دلایل عمدهی دروغگویی. گفتیم خیلی وقتها مردم از ترس دعوا یا مجازات دروغ میگویند. اینجور وقتها چطور خودمان را قانع کنیم که حقیقت را بگوییم؟
{مربی پاسخ بچهها را اینگونه جمع بندی کند که: به خودمان بگوییم دروغ گفتن، نشانهی ضعف و راستگویی نشانهی شجاعت است. درضمن یادمان باشد اگر دروغمان فاش شود، چقدر زشت میشود.}
یکی دیگر از دلایل دروغگویی چه بود؟ مطرح کردن خودمان در جمعی که هستیم. در این مورد هم گفتیم اگر دوستیِ ما واقعا درست و محکم باشد، برای دوامش نیازی به دروغ گفتن نیست. وگرنه آن رابطه یک مشکلی دارد که با این چیزها هم درست نمیشود.
دلیل سوم هم عادت کردن به دروغگویی بود که گفتیم باید کم کم از دروغهایمان کم کنیم و بابت راستگویی به خود امتیاز دهیم. هر روز سعی کنیم نمرهی بهتری نسبت به روز گذشتهمان بگیریم.
امروز میخواهیم دربارهی یکی دیگر از ویژگیهای یک انسان متشخّص و عاقل صحبت کنیم. دربارهی «امانتداری».
همهی ما میدانیم تعریف امانتداری چیست. {مربی از یکی از دانش آموزان بخواهد تا امانتداری را تعریف کند. سپس بگوید:}
پس تعریف سادهی امانتداری این است که وقتی کسی چیزی را به ما میدهد تا بعدا به او بازگردانیم، آن را صحیح و سالم به او برگردانیم. مثلا یک وقتی کتاب دوستمان را قرض میگیریم تا بخوانیم و بعدا به او برگردانیم. اگر امانتدار خوبی باشیم، بیشتر از وقتی که کتاب خودمان باشد، حواسمان را جمع میکنیم تا پاره، کثیف یا گم نشود.
{مربی روی تخته بنویسد:
O قرض گرفتهایم}
یا یک وقتی اشتباهی پاک کن یا ماژیک بغل دستیمان را به خانه میبریم. آیا اجازه داریم تا فردا که آن را به دوستمان برمیگردانیم، از آن وسیله استفاده کنیم؟ اگر من یک انسانِ امانتدار باشم، این کار را نمیکنم. چون از دوستم اجازهی این کار را نگرفتهام. هرقدر هم که با هم صمیمی باشیم نباید این کار را بکنم. مگر اینکه با او تماس بگیرم و بگویم «فلانی ماژیکت را قاطیِ وسایل جامدادیام اشتباهی با خود به خانه آوردهام. دنبالش نگرد. فردا برایت میآورم. راستی؛ اجازه میدهی مثلا برای درست کردن روزنامه دیواری از آن استفاده کنم؟»
{مربی به نوشتهی روی تخته اضافه کند:
O قرض گرفتهایم
O دستمان جا مانده یا اشتباه برداشتهایم}
یک چیزهایی هم مال شخص خاصی نیست؛ اما باز هم در دست من امانت است. مثل چی؟ مثل همین میز و نیمکتهایی که در مدرسه استفاده میکنیم. این میز، صندلی، تخته و وسایل دیگر برای این است که من بتوانم از آنها استفاده کنم و درس بخوانم و بنویسم. اما اگر مثلا با نوک پرگار رویش کنده کاری کردم یا با خودکار یادگاری نوشتم، این میشود خیانت در امانت! پس باید مراقب چیزهایی که مصرف عمومی دارند هم باشیم. اصطلاحا به این وسایل که برای مصرف عموم است، میگویند «بیت المال».
{مربی به نوشتهی روی تخته اضافه کند:
O قرض گرفتهایم
O دستمان جا مانده یا اشتباه برداشتهایم
O بیت المال}
یک وقتهایی هم امانت، دربارهی یک جسم مثل کتاب و میز و ... نیست. بلکه یک حرف یا یک راز است. مثلا من میدانم مامان و بابای دوستم از هم جدا شدهاند. حالا یا دوستم خودش این موضوع را به من گفته، یا من مثلا از مادرم شنیدهام. اما دوستم دوست ندارد بقیهی همکلاسیها این ماجرای شخصی را بدانند. حفظِ این راز، یکجور امانتداری است. البته دربارهی راز یک استثنا وجود دارد. آن هم این است که هیچ رازی را از پدر و مادرمان مخفی نکنیم. پدر و مادر، دلسوزترین افراد به ما هستند و از هر کسی بیشتر خیر و صلاح ما را میخواهند. پس نه راز خودتان و نه راز دوستتان را از پدر و مادرتان مخفی نکنید.
{مربی نوشتهی روی تخته را تکمیل کند:
O قرض گرفتهایم
O دستمان جا مانده یا اشتباه برداشتهایم
O بیت المال
O راز}
پس مراقبت و نگهداری نسبت به هر چهار موردی که روی تخته نوشتیم، میشود: امانتداری!
بچهها؛ امانتداری جزو خصلتهای خیلی خیلی ارزشمند و مهم است. آنقدر مهم که خداوند هیچ پیامبری را به مقام پیامبری انتخاب نکرد مگر اینکه او راستگو و امانتدار بود. امانتداری گاهی در مورد دوستان و آشناهایمان است، یک وقت دربارهی کسی است که به هر دلیلی از او خوشمان نمیآید. پیامبران، هم نسبت به انسانهای خوب و هم در مورد آدمهایی که کارهای بد میکردند و حتی خدا را نمیپرستیدند و پیامبران را اذیت میکردند امانتدار بودند. یعنی حتی اگر دشمنشان هم چیزی را پیش آنها به امانت میگذاشت، در امانتش خیانت نمیکردند و برای حفظ آن، همهی تلاششان را میکردند.[1]
مردم، آنقدر به پیامبران اعتماد داشتند که با خیال راحت اموال و خانوادهشان را دست آنها به امانت میسپردند و به سفر میرفتند. به عنوان مثال، مردم عربستان که در زمان جاهلیت حتی به برادر یا بچهی خود هم اعتماد نداشتند، حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را از جوانی به عنوان امینترین فرد روزگار قبول داشتند و به ایشان «محمد امین» میگفتند. پیامبر آنقدر امین بود که حتی وقتی کفار و مشرکان مکه ایشان و یارانشان را اذیت کردند، شکنجه دادند و از خانه و زندگیشان بیرون کردند، باز هم در امانت آنها خیانت نکرد و همه را به ایشان بازگرداند.
سعی کنیم مثل پیامبر مهربانمان که به «محمد امین» مشهور بودند، امانتدار و قابل اعتماد باشیم.
افراد صادق و امانتدار علاوه بر اینکه مورد رضایت و توجه خدا هستند و خدای مهربان در زندگی به ایشان کمک میکند، مردم هم دوستشان دارند و به آنها احترام میگذارند. این افراد در شغلشان هم موفق هستند. مثلا اگر کسی بخواهد یک مدیر، یک کارمند، یک مهندس، یک حسابدار، ... برای شرکتش استخدام کند، میگردد ببیند از بین افراد متقاضی، کدامشان راستگوتر و امانتدارتر است که کار را به او بسپرد.
شما که امانتدار هستید. اما بیاییم تصمیم بگیریم از امروز به امانتداری بیشتر توجه کنیم. {مربی به نوشتههای روی تخته اشاره کند و ادامه دهد:} چه دربارهی چیزی که قرض گرفتهایم؛ چه دربارهی وسیلهای که در خانهمان جا مانده یا اشتباهی به خانه بردهایم، چه دربارهی بیت المال؛ چه دربارهی مسائل شخصی و رازهای زندگیِ دوستانمان؛ ...
حواسمان باشد همانطور که ما ناراحت میشویم اگر کسی وسیلهمان را خراب کند یا رازمان را فاش کند، دوستانمان هم ناراحت میشوند. پس مراقب باشیم چیزی را که برای خود نمیپسندیم برای دیگران هم نپسندیم.
درضمن، نکند خدای ناکرده وقتی با یکی از دوستانمان دعوایمان شد یا قهر کردیم، در امانتی که پیش ما دارد - حالا یا وسیلهاش یا رازش - خیانت کنیم. این کار، خیلی زشت است و خدای بزرگ کسانی را که به امانتِ مردم خیانت میکنند، دوست ندارد.
خُب حالا برویم سراغ کاردستی امروزمان. امروز میخواهیم یک آکواریوم زیبا درست کنیم. جعبههای کفشی که قرار بود با خودتان بیاورید را بگذارید روی میز تا کارمان را شروع کنیم.
کاردستی:
وسایل مورد نیاز:
- جعبه کفش
- کاغذ رنگی آبی و زرد یا کرم
- مقوای سبز و سفید
- ماژیک یا رنگ گواش یا اکرلیک و قلم مو
- نخِ نامرئی (ترجیحاً نخ ماهی گیری)
- گوش ماهی یا سنگ ریز به مقداری که کف جعبه با آنها پوشیده شود.
- قیچی
- چسب مایع و چسب نواری
داخل جعبه را با کاغذ آبی و پایین جعبه که همان کف آکواریوم میشود را با کاغذ زرد یا کرم بپوشانید.
روی مقوای سبز چند شکل سبزه بکشید و دور آنها را ببرید. سپس مطایق شکل شمارهی 3، پایین سبزهها را به ارتفاع یک تا دو سانتیمتر تا بزنید. این لبهی تا خورده برای چسباندن سبزه به کف کار مورد استفاده قرار میگیرد.
روی مقواهای سفید شکل چند ماهی یا حیوانات دریایی بکشید و پس از رنگ آمیزی دور آنها را ببرید.
سبزهها را به دیوارهها و کف کار بچسبانید. چند تا از ماهیها را روی دیوارهی آکواریوم بچسبانید. بقیهی ماهیها را توسط نخ نامرئی به سقف کار نصب کنید. با استفاده از ماسه، سنگ یا گوش ماهی کف آکواریوم را تزیین نمایید.
حالا بگویید ببینم اگر این آکواریومهای زیبایی را که اینقدر برای ساختشان زحمت کشیدهاید، به دوستتان بدهید تا به خانه ببرد و به مادرش نشان بدهد، خراب شود، چه حسی پیدا میکنید؟ اگر دوستتان در نگهداری و مراقبت از آن دقت نکند و ماهیهایش کنده شوند یا جعبهی آکواریوم پاره شود، ناراحت نمیشوید؟
پس حواستان باشد بقیه هم در مورد وسایلی که پیش شما به امانت گذاشتهاند همین حس را دارند. اگر خوب از امانت مردم مراقبت نکنید، آنها هم ناراحت میشوند.
سخنی با پدرها و مادرها:
یکی از رفتارهای ناشایستی که در اثر سهل انگاری بزرگترها، قُبح انجامش نزد بچهها ریخته میشود، «خیانت در امانت» است. اگر خودکار دوستی نزد ما جا مانده و ما با آن لیست خرید روزانهمان را مینویسیم، اگر همسایه برایمان غذایی آورده و ما از ظرف او استفادههای متعدد میکنیم، اگر فرزندمان پاک کن ندارد و ما به او پیشنهاد میدهیم حالا از پاک کن دوستت که اشتباهی به خانه آوردهای استفاده کن تا عصر برایت یکی بخرم، ... باید انتظار این را داشته باشیم که فرزندانمان در آینده نسبت به مال و ناموس دیگران امانتدار خوبی نباشند!
اگر دوست میداریم فرزندانی درستکار و امانتدار داشته باشیم، امانتداران خوبی باشیم. اهمیت «امانتداری» را به شیوههای مختلف به ایشان تذکر دهیم. چنانچه فرزندمان عمدا یا سهوا وسیلهای متعلق به یکی از دوستانش را با خود به منزل آورده به او تذکر بدهیم تا از آن وسیله استفاده نکند چون شاید صاحبش راضی نباشد. پیشنهاد نماییم با دوستش تماس بگیرد و به او اطلاع بدهد که فلان وسیله نزد او جا مانده؛ یا حتی در صورت امکان همراه فرزندمان به منزل دوستش برویم و آن وسیله را تحویل بدهیم. با چنین برخوردی فرزند ما متوجه اهمیت «امانتداری» میشود.
فرزندان شما امروز در بنیاد محمد (ص) ضمن یادگیری یک کاردستی زیبا با سنگ به این موضوع مهم متذکر شدند که:
«همانطور که دوست نداریم وسیلهای را که نزد کسی به امانت گذاشتهایم خراب تحویل بگیریم، دیگران هم دوست ندارند در نگهداری از وسایلشان سهل انگاری نماییم.»
همواره به یاد داشته باشیم فرزندان ما محصول رفتار و تربیت پدر و مادر خویش هستند.
[1] امام صادق علیه السلام میفرمایند: "إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یبْعَثْ نَبِیاً إِلَّا بِصِدْقِ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءِ الْأَمَانَةِ إِلَى الْبَرِّ وَ الْفَاجِر" یعنی: خداوند عزّوجلّ هيچ پيامبرى را نفرستاد، مگر به راستگويى و برگرداندنِ امانت به نيكوكار و بدكار: بحارالانوار، ج 68، ص 2.