پیامبران در کتاب مقدس

پیامبر دروغگویی که باعث مرگ پیامبر دیگر می‌شود!

hashie bala

   

نویسنده: زهرا مرادی

      

علاوه بر تورات، در سایر کتب عهد عتیق نیز پیامبران، دروغگو و فریبکار معرفی شده‌اند. در این قسمت، داستان دیگری از عهد عتیق بیان می‌شود که در آن، پیامبری، پیامبر دیگر را می‌فریبد و به دروغ، جمله‌ای را به خدا نسبت می‌دهد. همین امر، موجب کشته شدن پیامبر فریب خورده می‌شود.

در کتاب مقدس چنین آمده که پیامبری از پیامبر دیگری دعوت می‌کند تا برای صرف غذا به منزل او بیاید. اما او دعوت پیامبر دیگر را نمی‌پذیرد و می‌گوید خدا وی را از خوردن و آشامیدن در شهر ایشان منع نموده است. میزبان، اصرار می‌کند و به دروغ می‌گوید خداوند برایم پیغام فرستاده تا تو را برای طعام میهمان نمایم. نبیِ مسافر نیز به حرف نبیِ دیگر اعتماد می‌کند و همراه او به خانه‌اش می‌رود و همین امر، باعث هلاکتش می‌شود چراکه دستور خدا را زیر پا گذاشته، در آن شهر غذا خورده بود!

جزییات این حکایت را از کتاب مقدس نقل می‌کنیم:

"در آن‌ زمان‌ در شهر بیت‌ئیل‌ نبی‌ پیری‌ زندگی‌ می‌كرد. پسرانش‌ درباره‌ نبی‌ تازه‌ وارد به‌ او خبر دادند ... پیرمرد ... بدنبال‌ آن‌ نبی‌ رفت‌ و او را زیر یك‌ درخت‌ بلوط‌ نشسته‌ یافت‌. پس‌ از او پرسید: «آیا تو همان‌ نبی‌ یهودا هستی‌؟» جواب‌ داد: «بلی‌، خودم‌ هستم‌.»

نبی‌ پیر به‌ او گفت‌: «همراه‌ من‌ به‌ خانه‌ام‌ بیا تا با هم‌ خوراكی‌ بخوریم‌.» اما او در جواب‌ گفت‌: «نه‌، من‌ نمی‌توانم‌ بیایم‌، چون‌ خداوند به‌ من‌ دستور داده‌ كه‌ در بیت‌ئیل‌ چیزی‌ نخورم‌ و ننوشم‌ و حتی‌ از آن‌ راهی‌ كه‌ آمده‌ام‌ به‌ خانه‌ برنگردم‌.»

پیرمرد به‌ او گفت‌: «من‌ هم‌ مثل‌ تو نبی‌ هستم‌ و فرشته‌ای‌ از جانب‌ خداوند پیغام‌ داده‌ كه‌ تو را پیدا كنم‌ و با خود به‌ خانه‌ ببرم‌ و به‌ تو نان‌ و آب‌ بدهم‌.» اما او دروغ‌ می‌گفت‌.

پس‌ آن‌ دو با هم‌ به‌ شهر برگشتند و او در خانه‌ آن‌ نبی‌ پیر خوراك‌ خورد. در حالیكه‌ آنها هنوز بر سر سفره‌ بودند پیغامی‌ از جانب‌ خداوند به‌ آن‌ نبی‌ پیر رسید و او هم‌ به‌ نبی‌ یهودا گفت‌: «خداوند می‌فرماید كه‌ چون‌ از دستور او سرپیچی‌ كردی‌ و در جایی‌ كه‌ به‌ تو گفته‌ بود نان‌ نخوری‌ و آب‌ ننوشی‌، نان‌ خوردی‌ و آب‌ نوشیدی‌، بنابراین‌ جنازه‌ تو در گورستان‌ اجدادت‌ دفن‌ نخواهد شد!»

بعد از صرف‌ غذا، نبی‌ پیر، الاغ‌ نبی‌ یهودا را آماده‌ كرد و او را روانه‌ سفر نمود؛ ولی‌ در بین‌ راه‌، شیری‌ به‌ او برخورد و او را درید. كسانی‌ كه‌ از آن‌ راه‌ می‌گذشتند، جنازه‌ نبی‌ یهودا را در وسط‌ راه‌ دیدند و شیر و الاغ‌ را در كنار او. پس‌ به‌ بیت‌ئیل‌ كه‌ نبی‌ پیر در آن‌ زندگی‌ می‌كرد، آمدند و به‌ مردم‌ خبر دادند.

وقتی‌ این‌ خبر به‌ گوش‌ نبی‌ پیر رسید او گفت‌: «این‌ جنازه‌ آن‌ نبی‌ است‌ كه‌ از فرمان‌ خداوند سرپیچی‌ كرد. پس‌ خداوند هم‌ آن‌ شیر را فرستاد تا او را بدرد. او مطابق‌ كلام‌ خداوند كشته‌ شد.» ... او رفت‌ و جنازه‌ آن‌ نبی‌ را پیدا كرد ... پس‌ جنـازه‌ را روی‌ الاغ‌ گذاشت‌ و بـه ‌شهـر آورد تا برایش‌ سوگواری‌ كرده‌، او را دفن‌ نماید. او جنازه‌ نبی‌ یهودا را در قبرستان‌ خاندان‌ خود دفن‌ كرد. بعد برای‌ او ماتم‌ گرفته‌، گفتند: «ای‌ برادر... ای‌ برادر...» [1]".

عجیب‌تر از افترایی که پیامبر خدا به خدا می‌زند، عکس العمل خود خداست. خداوند، بر پیامبری که فریب پیامبر دیگر را می‌خورد و به گمان خویش در حال اجرای اوامر الهی بوده، غضب می‌کند ولی برای پیامبر دیگرش که به خدا دروغ بسته و دیگران را فریب داده، مجازاتی اعمال نمی‌کند. تا درس عبرتی باشد برای سایرین که دیگر به گفته‌ی هیچ نَبی‌ای اعتماد نکنند چراکه ممکن است سر خویش را به باد دهند!

به راستی، چگونه می‌توان به سخنان پیامبری که فرستاده‌ی خداست ولی به خدا نسبت دروغ می‌دهد، اعتماد نمود؟

چگونه می‌توان تحت تربیت چنین پیامبری، صداقت و درستی را آموخت؟

چگونه می‌توان خدایی را که یکی از فرستادگانش به او افترا می‌بندد و فرستاده‌ی دیگرش ساده لوحانه، فریب می‌خورد، پرستید؟

چگونه می‌توان چنین کتابی را الهام خدا و مقدّس دانست؟

    


[1] عهد عتیق، اول پادشاهان، باب 13، بندهای 11 تا 30.

 

بنیاد علمی فرهنگی محمد (ص)

 

 

logo-samandehi

جستجو