درسنامه رویش

درس ششم، قسمت دوم: دوست پسر (ویژه دختران)

maharatha

بسم الله الرحمن الرحیم

  

درس‌گفتارهایی از: مسعود بسیطی

با اهتمام: هیئت تحریریه بنیاد علمی فرهنگی محمّد (ص)

دوره‌ی «رویش »، طرح درسی برای مربیان مدارس – خصوصا مربیان پرورشی - است که با هدف «رفع معضلات تربیتی شایع در میان دانش آموزان مقطع سنی 13 تا 17 سال» به سفارش آموزش و پرورش، توسط هیئت تحریریه بنیاد علمی فرهنگی محمد (ص) تدوین گردیده است.

در این دوره تلاش شده تا با ارائه‌‌ی راهکارهای عقلانیِ اجرایی و تاثیرگذار، دانش آموزان به انتخاب رفتارهای خوب و عقلانی مانند حق‌پذیری، صداقت، امانت‌داری، احسان به والدین، رعایت انصاف و ... گرایش پیدا کنند و در دوری از رفتارهای ناشایست به خودکنترلی برسند. برای استفاده‌‌ی بهتر از این دوره توصیه‌‌ می‌شود مطلب «سخنی با مربیان در ارتباط با دوره‌‌ی رویش » حتما مورد مطالعه‌‌ی عزیزان قرار گیرد.

درس هفتم: دوست پسر

موضوع: چالش‌های دوستی با جنس مخالف از منظر عقل

هدف ویژه‌ی درس: دانش آموز بداند دوستی با جنس مخالف، مورد تایید عقل نیست و می‌تواند عواقب جبران ناپذیری برای فرد به بار بیاورد.

اهداف جزئی: انتظار می‌رود فراگیر پس از این جلسه:

-    متذکر شود به اینکه بسیاری از پسرها از دوستی با دختران فقط به دنبال ارضای غریزه‌ی جنسی خود هستند. آنها بسیار تنوع طلبند و در رسیدن به هدف خود از روحیه‌ی لطیف و عاطفیِ خانم‌ها سوء استفاده می‌کنند تا آنها را به خود علاقمند و وابسته نمایند.

-    بفهمد سه عامل «پنهانی بودن دوستی‌های دختران و پسران از خانواده‌های‌شان»، «احساساتی بودن دختران» و «غریزه‌ی جنسیِ بالای پسران» می‌تواند رابطه‌ی دوستی بین دختر و پسر را به انحراف بکشد و آسیب‌های جبران ناپذیری خصوصا برای دختر به همراه داشته باشد.

-    متوجه بشود که دوستی با جنس مخالف راه عاقلانه‌ای برای کسب شناخت از همسر آینده محسوب نمی‌شود.

جلسه‌ی پیش درباره‌ی همنشین صحبت کردیم و اینکه

-   همانطور که میوه‌ی خراب بقیه‌ی میوه‌هایی که در کنارش هستند را فاسد می‌کند، همنشین بد هم می‌تواند رفتار و زندگی ما را خراب کند.

-   درباره‌ی ویژگی‌های همنشین خوب صحبت کردیم. مثل صداقت، رازداری، مهربانی، ... و گفتیم اینها خصوصیاتی است که عقل آنها را تایید می‌کند. از ویژگی‌های همنشین بد هم گفتیم. مثل دروغگویی، بی تربیتی، زیرآب زنی، ... . که در یک بررسی دیدیم این ویژگی‌ها همان‌هایی هستند که عقل آنها را رد می‌کند. پس ابزار تشخیص همنشین خوب از همنشین بد، چیست؟             عقل.

-   بعد قرار شد در این هفته تمرین کنیم به درخواست‌های نامعقولی که از طرف دوستان‌مان مطرح می‌شود، قاطعانه نه بگوییم. خجالت نکشیم؛ از اینکه ما را بی عرضه و اُمّل صدا کنند نترسیم و مطمئن باشیم این کار به نفع ماست.

-   به کسی هم بابت اشتباهی که قبلا انجام داده‌ایم یا رازی که نمی‌خواهیم فاش شود، باج ندهیم. از خدا برای حل این بحران کمک بخواهیم، صدقه بدهیم و با یک مشاور امین و باتجربه مشورت کنیم.

-    خودمان هم تلاش کنیم تا همنشینی خوب و سالم برای دوستان‌مان باشیم.

کسی دوست دارد درباره‌ی تجربه‌اش در هفته‌ی گذشته صحبت کند؟

{چنانچه کسی داوطلبِ پاسخ به پرسش فوق نشد، مربی خودش یکی از دانش آموزان را انتخاب کند و به او بگوید:

یکی از دوستانت شما را به جشن تولد شخص دیگری دعوت می کند. شما نه آن شخص را می‌شناسی، نه خانواده‌اش را. می‌دانی که خانواده‌ات هم اجازه نمی‌دهند به خانه‌ی یک غریبه بروی. چگونه به او پاسخ منفی می‌دهی؟

...

دوستت می‌گوید «ولی من آنها را می‌شناسم. مادرم هم با مادرش دوست است. قبلا هم در مهمانی‌هایش بوده‌ام. خیلی خوش می‌گذرد».                        حالا چه می‌گویی؟

دوستت با دلخوری می‌گوید «یعنی تو حرف من را قبول نداری؟ بعد از این همه سال که با هم دوست هستیم یک چیز از تو خواستم ها».                پاسخ شما؟

«آخر اگر تو نیایی مادر من هم اجازه نمی‌دهد بروم. گفته تنها نرو. اگه فلانی هم می‌آید اجازه می‌دهم وگرنه، نه».              پاسخ شما؟

«دیووونه. همین اداها رو در میاری که تا حالا هیچ پسری باهات دوست نشده. بیا بریم شاید یکی ازت خوشش اومد».                       پاسخ شما؟

«جوون من بیا بریم، اذیت نکن دیگه. قول می‌دم زود برگردیم. اصلا به مامانت نگو داریم می‌ریم یه جای دیگه. بگو میای خونه‌ی ما».                   پاسخ شما؟

...

مربی همین طور در نقش دوست دانش آموز به دعوتش اصرار کند. دانش آموز هم تلاش کند تا زیر بار نرود. تا اینکه آن فرد دست از اصرارش بکشد و بی خیال شود.}

بچه‌ها؛ یک تکنیک وجود دارد به نام «سوزنِ گیر کرده». در این روش، بی توجه به اصرار، تهدید، شماتت و التماس طرف مقابل، باید مثل صفحه‌ای که سوزنش گیر کرده، مدام بگویید «نه»! گاهی ممکن است این تکنیک به دردتان بخورد.

خب برویم سراغ موضوع امروز. امروز می خواهم درباره ی دوستی با جنس مخالف صحبت کنم.

همانطور که در جلسات قبلی هم تذکر داده بودیم روحیات و نیازهای دختران با پسران تفاوتهای قابل توجهی دارد. این تفاوتها باعث می‌شود نوع هدف گذاری و رفتار دخترها با پسرها بسیار متفاوت شود.

بنابراین، اگر دختری از دوستی با پسر، به دنبال تامین نیازهای احساسی و عاطفیِ خود است، باید بداند این موضوع اصلا دغدغه‌ی طرف مقابلش نیست؛ بلکه اکثریت پسرها در برقراری رابطه‌ی دوستی با دخترها در وهله‌ی اول به دنبال ارضای غریزه‌ی جنسی شان هستند.

معمولا پسرهایی که قصدشان ارضای خواست خودشان است در صحبت با دختران، خود را کاملا متمایز از پسرهای این کاره معرفی می‌کنند و مثلا می‌گویند: «من از اون پسرهایی نیستم که دنبال اون قضیه‌ها باشم!» آنها داستان سرایان خوبی هستند و برای جذب دختر مورد نظرشان، تلاش می‌کنند تا حس ترّحم و توجه او را نسبت به خود برانگیزند. آنها می‌دانند دختران، موجودات حساس و لطیفی هستند و زود تحت تاثیر قرار می‌گیرند. به همین دلیل خود را تنها و غمگین نشان می‌دهند و مثلا می‌گویند دوست دختر قبلی‌شان به آنها خیانت کرده و خلاصه یک داستان شکست عشقی سر هم می‌کنند و تحویل دختر بیچاره می‌دهند تا دلسوزی او را به خود جلب کنند. خُب دخترهای ساده و زودباوری که جنس اینگونه از افراد را نمی‌شناسند، بعد از یکی دو بار ملاقات تلاش می‌کنند تا همه‌ی محبتی را که در توان دارند به پای این پسر معصوم (!) و تنها (!) و شکست خورده (!) بریزند و ناکامی‌های او را از دوستیِ قبلی به بهترین نحو جبران نمایند؛ و البته برتری خود را نسبت به نفر قبلی نشان دهند. وقتی دخترها به این مرحله برسند و همه جوره به طرف مقابل‌شان اعتماد و محبت داشته باشند، پسرها به راحتی هدف خود را عملی می‌کنند.

نکته‌ی دیگری که خیلی از دخترها از آن غافل و بی‌خبرند، تنوع طلبی پسران است. پسران اگر نفس خود را عِقال نکنند و در وادی تعهد و وفای به عهد قرار نگیرند به شدت نسبت به جنس مخالف تنوع طلبند و دوست دارند با خیلی از دخترها رابطه برقرار کنند. آن‌ها در این موضوع اصلا تعهدی به پشتیبانی دراز مدت از یک دختر ندارند. اما متأسفانه معمولا دخترها فریب صحبت‌های عاشقانه‌شان را می‌خورند و تمام خوشبختی و آینده‌ی خود را با او و همراه او متصور می‌شوند. او را تنها موجود ارزشمندی می‌دانند که توانسته آنها را درک کند و محبتش را پاک و خالی از هرگونه غرض و مرض می‌پندارند! غافل از اینکه اینگونه پسرها هیچ‌گاه دختری را که ساده لوحانه دوست‌شان می‌شود، برای همسری خود و مادری فرزندشان نمی‌پسندند و در این ارتباط تنها به هوسرانی زودگذرِ همین چند روزه دل خوش می‌کنند.

البته همیشه همه‌ی دخترها فکر می‌کنند دوست پسر آنها با بقیه‌ی پسرها فرق دارد و این وصله‌ها به او نمی‌چسبد. اما تجربه و البته آمار شکایات و پرونده‌هایی که در کلانتری‌ها وجود دارد خلاف حرف آنها را نشان می‌دهد.

نکته‌ی بعد: اصلا فرض کنیم پسر مورد نظر ما جزو آن دسته پسرهایی که فقط و فقط به فکر خودشان و بهره برداری جنسی‌شان هستند، نباشد. حتی با چنین فرضی هم، سه عامل مهم می‌تواند این رابطه را به انحراف بکشاند.

آن سه عامل مهم، عبارتند از:

-    پنهانی بودن دوستی‌های دختران و پسران از خانواده‌هایشان

-    احساساتی بودن دختران

-    غریزه‌ی جنسیِ بالای پسران

{درباره‌ی نکاتی که در ادامه بیان می‌شود، چنانچه مربی تشخیص دهد گفتن این مبحث برای دانش آموزان کلاسش زود است و اصطلاحا هنوز چشم و گوش آنها نسبت به این مسائل باز نیست، از مطرح کردنش اجتناب نماید. اگرچه تجربه نشان داده عموم دانش آموزان از سن 15 سالگی اطلاعات نسبتا جامع و کاملی درباره‌ی رابطه‌ی جنسی دارند.}

بچه‌ها؛ حواس‌تان باشد غریزه‌ی جنسی، یک نعمت از سوی خداوند است و خود خدا هم برای ارضای این غریزه راهکارهای مناسبی را قرار داده است. بنابراین، ذات رابطه‌ی جنسی بد نیست؛ اما نحوه‌ی آن مهم است. چه زمانی؟ با چه کسی؟ در چه شرایطی؟

پس این تصور که اسلام مانع ارضای این نیاز می‌شود، حرف کوته بینانه و اشتباهی است. اتفاقا امتیاز مکتب و روش اهل بیت علیهم السلام این است که به نیازهای نفسانیِ آدمی عاقلانه پاسخ مثبت داده و ارضای آنها را حرام اعلام نکرده است. در این مکتب، راهکار پاسخ دهی به تمایل نفس نسبت به جنس مخالف و ارضای غریزه‌ی جنسی در ازدواج قرار گرفته و به مقوله‌ی ازدواج بسیار هم بها داده شده است. اسلام به آسان سازی و هموار نمودن شرایط ازدواج برای جوان‌ها سفارشِ بسیار  کرده تا به بهترین روش که مورد رضای خدای متعال هم هست، به نیاز جنسی آنها پاسخ داده شود.

بنابراین، اگر خداوند حکیم چنین غریزه‌ای را در وجود ما قرار داده، راه صحیح ارضای آن را هم نشان داده است. اما از آنجا که ما دستورات اسلام را چند خط در میان گوش کرده‌ایم، در حال حاضر خیلی از دختران و پسرانِ جامعه‌مان که در سن و سال شما هستند، صلاحیت ازدواج و تشکیل خانواده را ندارند.

در واقع چون به راهکارهای تربیتی اسلام گوش نداده‌ایم تربیت‌هامان هم لنگ می‌زند. نمی‌شود من بچه‌ام را لوس و مسوولیت ناپذیر و خودخواه و بی قید و بند و بی هنر و ... بار بیاورم و بعد بگویم بر اساس سفارش اسلام زمانی که دختران و پسران به سنی رسیدند که نیاز جنسی را حس کردند باید آنها را راهی خانه‌ی بخت کنم. اینکه می‌شود خانه‌ی بدبختی، نه بخت. نه دختر مهارت همسر داری دارد و نه پسر می‌داند با جنس لطیفی مثل زن چگونه باید رفتار کند. نه این از خواسته‌هایش کوتاه می‌آید، نه آن. بعد از چند ماه، رابطه‌شان با یکدیگر هم، از آن جذابیت اولیه می‌افتد و کار به دلخوری‌های پشت سر هم می‌کشد.

باز به همان دلیلِ گوش ندادنِ کامل به همه‌ی توصیه‌های آسمانی، پدر و مادر طرفین به بدترین صورت ممکن به میدان می‌آیند. این می‌گوید «از اول هم دختر تو زیر پای پسر دسته گل من نشست و بدبختش کرد». آن می‌گوید «پسر تو که بلد نبود دماغش را بالا بکشد چرا آمد دختر دسته گل من را بدبخت کرد؟» ...

و در آخر،، کار به جایی می‌رسد که دختری که تا چند ماه پیش، حاضر بود به خاطر رسیدن به پسر مورد علاقه اش جلوی پدر و مادر خود و همه‌ی دنیا بایستد، به پسر می‌گوید «مهریه‌ام را که به اجرا گذاشتم حالت جا می‌آید». پسر هم می‌گوید «حتی شده زندان بروم، یک سکه هم خرج تو نمی‌کنم.» ...

اگر این زندگی به طلاق بکشد یکسری تبعات منفی برای طرفین و اجتماع دارد؛ اگر هم اُفتان و خیزان ادامه پیدا کند، به گونه‌ای دیگر مشکل زاست. چند سال دیگر که این پسر با آن پیشینه‌ی تربیتیِ غلط بزرگتر شد و بیشتر در اجتماع چرخید، می‌آید و می‌گوید «من اصلا آن موقع که با تو ازدواج کردم بچه بودم، نفهمی کردم که تو را گرفتم. الان فهمیده‌ام که زنی می‌خواهم با فلان خصوصیات!»     و یا آن دختر با آن تربیت و ذهنیتِ نادرستش کمی که دور و برش را نگاه کند پیش خود می‌گوید «خام شدم که با این پسره‌ی ... ازدواج کردم؛ اگر کمی صبر می‌کردم یا مثلا ادامه تحصیل می‌دادم موقعیت‌های بهتری برایم پیش می‌آمد؛ مگر من از دخترخاله‌ام چه کمتر دارم که او شوهری پولدار و خوش اخلاق نصیبش شده؟ ...»  

خلاصه اوضاع، بهتر که نمی‌شود هیچ؛ اگر به همین منوال جلو بروند تلخ‌تر و سخت‌تر هم می‌شود. خصوصا اگر پای بچه هم در میان باشد.

خب تکلیف چیست؟ دوست دختر و دوست پسر گرفتن که راه عاقلانه و تایید شده‌ای نیست؛ ازدواج‌های زودهنگام هم با شرایط فعلیِ تربیتی و عُرفیِ جامعه‌ی ما سرانجام خوشی ندارد. پس چه کار باید کرد؟

یکی از راهکارهای اساسی برای حل این مشکل، کسب مهارت‌های مورد نیاز در زندگی مشترک است.

زندگی، قشنگ می‌بود اگر

صبح، خانم خانه با بوی نان داغی که همسرش عاشقانه خریده تا یک صبحانه‌ی عاشقانه بخورند و یک روز عاشقانه را آغاز کنند بیدار می‌شد؛

و با لبخندی پر از مهر صبحانه‌ای مفصل برای شوهرش آماده می‌کرد و او را با مهربانی بدرقه می‌کرد به سر کار برود؛

و بعد هر دو مشتاقانه دقیقه‌ها را می‌شمردند تا وقت بازگشت مرد به کانون گرم خانه برسد و با هم عاشقانه چای بنوشند و از بودن در کنار هم آرامش بگیرند؛

و بعد شامی که دستپخت خوشمزه‌ی کدبانوی خانه است را در روشنایی نور شمع عاشقانه بخورند؛

و شبی عاشقانه و دوباره بوی نان داغ و ...

و فردا و فرداها هم ...

اما واقعیت اینجاست که زندگی آنقدر بالا و پایین دارد و ما آنچنان در مدیریت چالش‌های زندگی نابلدیم که دیگر داشتن چنین زندگی عاشقانه‌ای را فقط در فیلم‌های تخیلی می‌توان دید.

اگر می‌خواهید زندگی‌تان را به این تصویر رویایی نزدیک کنید اولین مهارتی که باید یاد بگیرید مهارت «به کار گیری عقل» است. یاد بگیرید عاقلانه رفتار کنید؛ عاقلانه نگاه کنید؛ عاقلانه انتخاب کنید؛ عاقلانه حرف بزنید؛ ... اولین جایی که از عقل فاصله گرفتی بدان از آن زندگی شیرینی که آرزوی داشتنش را داری دور شده‌ای. در دوره‌ی رویش، مفصل درباره‌ی عقل و اهمیت کاربست آن در زندگی صحبت کرده‌ایم. آن حرفها برای گذراندن چند زنگ درسی نبود؛ بلکه آنها را گفتیم تا خودتان را برای رسیدن به خوشبختی مجهز کنید.

-    عقل می‌گوید پدری که از رفاه و آسایش و عمر خود برای رفاه و آسایش و خوشبختی تو می‌گذرد، تو را کمتر از این پسری که چند هفته است با او آشنا شده‌ای دوست ندارد! پس اگر پدرت به تو اجازه‌ی بیرون رفتن و بودن با یک پسر را نداد، به این دلیل نیست که تو را دوست ندارد؛ بلکه از روی خیرخواهی است و عاقلانه این است که حرفش را بپذیری.

-    عقل می‌گوید پدر تو بیشتر از کل عمر تو در میان اقشار مختلف جامعه رفت و آمد داشته و خیلی بهتر و بیشتر از تو این پسر را که هم جنس خودش است، می‌شناسد! (پدرت بهتر می‌تواند به اخلاق و مَنِشِ یک پسر پی ببرد تا تویی که دختر هستی) پس اگر پدرت با ارتباطت با این پسر مخالفت کرد، عاقلانه است که بپذیری.

-    عقل می‌گوید پسری که دوستی‌اش با تو را از پدر و مادر خود و از پدر و مادر تو پنهان می‌کند، مورد ناخوشایندی برای پنهان کردن دارد!

-    عقل می‌گوید خالق من و تو بهتر از هر کس دیگری خیر و صلاح‌مان را می‌داند و اگر این خالق گفته با نامحرم خلوت نکن پس عاقلانه است که این کار را نکنی.

-     ...

گاهی افراد قبول دارند که باید بر اساس تشخیص عقل گام بردارند اما می‌گویند دوستی با جنس مخالف اگر به هدف کسب شناخت از طرف مقابل با هدف ازدواج باشد، عاقلانه است! در واقع این افراد می‌گویند ما با هم دوست می‌شویم تا ببینیم آیا به درد ازدواج با هم می‌خوریم یا نه.

برای کسانی که به این رابطه اینطور نگاه می‌کنند چند چالش را مطرح می‌کنم اما پاسخ به آنها را به خودتان واگذار می‌کنم. هرکس خودش ببیند با وجود این چالش‌ها تصمیم عاقلانه چیست؟

چالش اول: به دلیل کشش خدادادی که بین دو جنس مخالف وجود دارد، پس از مدتی که از دوستیِ دختر و پسر می‌گذرد، آنها آنچنان وابسته و دلبسته‌ی طرف مقابل می‌شوند که دیگر عیوب و مشکلاتش را نمی‌بینند.

-    دیگران می‌گویند: «این پسر، سیگاری است»؛ دختر می‌گوید: «از فکر و خیال اینکه آیا بالاخره می‌توانیم با هم ازدواج کنیم یا نه، گاهی سیگاری روشن می‌کند اما قول داده ازدواج که کنیم سیگار را کنار بگذارد.»

-    می‌گویند: «اعصاب درست و حسابی ندارد و همیشه صدای داد و فریادش از خانه‌شان به گوش می‌رسد». دختر می‌گوید: «اتفاقا من می‌میرم برای جذبه‌ی مردانه».

-    می‌گویند: «رفیق باز است»؛ می‌گوید: «بس که با مرام است».

-    می‌گویند: «هنوز از پدرش پول تو جیبی می‌گیرد». می‌گوید: «با هم که ازدواج کنیم سرش به زندگی گرم می‌شود و سر کار می‌رود».

-     ...

این کشش و علاقه سبب می‌شود تا او واقعیت‌ها و مشکلات را نبیند و دچار این اشتباه شود که بهترین و بی عیب‌ترین مرد دنیا نصیبش شده است. در چنین شرایطی که چشمانش به روی واقعیت بسته شده‌اند، چگونه شناختی از طرف مقابلش کسب خواهد کرد؟

چالش دوم: در اینگونه دوستی‌ها، رفتارها تصنّعی و غیر واقعی است.

طبیعی است که هم دختر و هم پسر بخواهد در نظر طرف مقابلش فردی دوست داشتنی، خاص، دست و دلباز، مهربان و ... جلوه کند. بنابراین سعی خواهد کرد لااقل جلوی دوست دخترش (دوست پسرش) رفتاری را از خود بروز ندهد که وجهه‌اش خراب شود. به همین دلیل می‌بینیم:

-    پسری که اگر مادرش سردرد یا کمردرد داشته باشد، عین خیالش نیست و تا از راه می‌رسد، سراغ ناهار یا اتوی شلوارش را می‌گیرد، به محض اینکه دختر می‌گوید آخ سرم، او شصت بار پیامک می‌زند که الان بهتری؟ قرص خوردی؟ می‌خواهی برویم دکتر؟ نبینم ناراحتی‌ات را، بمیرم برایت ...

-     پسری که زورش می‌آید صف نان بایستد، ساعتها وقت می‌گذارد تا مثلا کامپیوتر دختر را درست کند.

-    پسری که شتر با بارش در اتاقش گم می‌شود، آنچنان مرتب و تر تمیز جلوی دختر ظاهر می‌شود که او فکر می‌کند از این پسر منظم تر دیگر وجود ندارد.

آن وقت از روی چنین رفتارهای تصنّعی‌ای چگونه می‌توان فهمید آیا این فرد به درد ازدواج با من می‌خورد یا نه؟

چالش سوم: فکر و ذهن طرفین آنقدر مشغول این رابطه می‌شود که از کار و تحصیل‌شان باز می‌مانند.

هرچه موضوعی بیشتر مورد علاقه‌تان باشد، فکر و توجه‌تان هم بیشتر به آن معطوف می‌شود. از طرفی وقتی شما تمرکز و توجه خود را روی یک موضوع می‌گذارید، ناخودآگاه از میزان تمرکزتان بر موضوعات دیگر کم می‌شود. اینجاست که فاتحه‌ی درس و مشق و کار خوانده می‌شود.

دختر و پسری که با هم دوست می‌شوند، حتی زمانی هم که کنار یکدیگر نیستند، توجه‌شان به هم است. آنها یا دارند حرفهای قبلی که بین‌شان ردّ و بدل شده را در ذهن‌شان مرور می‌کنند؛ و یا به این فکر می‌کنند که فردا که دوباره دوست‌شان را می‌بینند چه بپوشند، چه بگویند، ... و یا گرفتار خیال پردازی درباره‌ی ازدواج با هم هستند. خلاصه چشم باز می‌کنند می‌بینند چند ساعت است کتاب‌شان را دست گرفته‌اند اما دریغ از یک خط درس که فهمیده باشند. و اینطوری می‌شود که دختر یا پسری که در این سن و سال باید در اوج نشاط و جدّیت درس بخواند و خانواده‌اش به موفقیت او و قبولی اش در دانشگاه امید بسته‌اند، با اُفت تحصیلی شدید مواجه می‌شود. به این مسئله، این معضل را هم اضافه کنید که او مجبور است انرژی مضاعفی را هم صرف این موضوع کند که خانواده و اطرافیانش از وجود این رابطه خبردار نشوند. با این احوالات باز هم دوستی با جنس مخالف عقلانی است؟

چالش چهارم: اگر به هر دلیلی این رابطه منجر به ازدواج نشود، چه؟!

گاهی بعد از مدتی که از دوستی دختر و پسر می‌گذرد، یکی از طرفین به این نتیجه می‌رسد که به درد هم نمی‌خورند. البته معمولا طرف مقابل چنین برداشتی ندارد و همچنان به ادامه‌ی رابطه اصرار می‌کند که این خود اعصاب خوردی خاص خود را به همراه می‌آورد.

بعضی مواقع هم بزرگترها متوجه دوستی میان دختر و پسر می‌شوند و نمی‌گذارند دیگر همدیگر را ببینند.  

خلاصه کار به جایی می‌رسد که این دوستی به ازدواج ختم نمی‌شود. آن وقت چه می‌شود؟

-    دختر و پسر در مدتی که با هم دوست بوده‌اند، به هر حال یک عُلقه و وابستگی عاطفی برای‌شان ایجاد شده که با قطع این رابطه معمولا لطمه‌ی روحی شدیدی می‌خورند. خصوصا دخترها که حساس‌تر و عاطفی‌ترند. گاهی این شکست عاطفی زمینه‌ی ابتلا به افسردگی، اعتیاد و حتی خودکشی را ایجاد می‌کند.

-   دختر یا پسر در ازدواج‌شان با هر شخص دیگری مدام در ذهن خود، همسرشان را با دوست پسر (دوست دختر) قبلی شان مقایسه می‌کنند. نتیجه‌ی این مقایسه هم عموما به اینجا ختم می‌شود که دوست پسرشان (دوست دخترشان) در همه‌ی زمینه‌ها برتر از همسر فعلی شان بوده.

دلیلش هم عمدتا یک نکته‌ی ظریف است. پسری که در دوستی‌اش با یک دختر، مُدام قربان صدقه‌ی او می‌رفته و تمام مدتی که در کنار دختر بوده، او را مرکز توجه و محبتش قرار می‌داده، راه به راه برایش گل می‌خریده، به بستنی دعوتش می‌کرده، از مانتوی جدیدش تعریف می‌کرده، ... هنوز وارد مسوولیت‌ها و چالش‌های زندگی متاهلی نشده بوده. او فقط هفته‌ای چند ساعت از وقت خود را در اختیار دختر می‌گذاشته و طبیعتا آن چند ساعت برای هر دوی آنها هیجان ویژه‌ای داشته. معلوم است که این چند ساعت را به بیان مشکلات روزمره، اختصاص نمی‌داده‌اند. آن چند ساعت، زمان خوش گذرانی و تفریح دختر و پسر حساب می‌شده.

طبیعتا چنین فردی به اندازه‌ی شوهری که هزار و یک جور چالش و مسوولیت دارد، گرفتار نیست. مردی که مسوولیت زندگی به عهده‌اش قرار می‌گیرد، باید خرج و برج را به هم برساند، باید پاسخ توقعات همسر، خانواده‌ی خود، خانواده‌ی همسر، صاحب خانه، صاحب کار، طلبکار، ... را بدهد. به همین دلیل نمی‌تواند مانند آن پسری که پول تو جیبی‌اش را هم از پدرش می‌گیرد و فقط هفته‌ای چند ساعت را به همنشینی با دختر اختصاص می‌دهد، سر حال و شوخ طبع و نرم زبان باشد و مدام از همسرش تعریف کند و مراقب باشد چیزی نگوید که او ناراحت شود.

از آن طرفش هم هست. پسری که دوست دختر سابقش را همیشه آراسته و معطر و با آرایش می‌دیده، حالا می‌بیند همسرش بر خلاف آن دختر، با ظاهری معمولی و گهگاه خسته از یک روز شلوغ، بی توجه به مرد در آشپزخانه مشغول کار کردن است و هر از گاهی هم از همان جا درباره‌ی قبض برق و خرید کادو برای فلان فامیل و غُر زدن بابت له بودن گوجه‌هایی که شوهرش خریده با او صحبت می‌کند. اینجاست که داغ دلش تازه می‌شود و می‌گوید اگر فلانی بود چنین و چنان ...

به مرور همین حسرتهای ناشی از مرور خاطرات گذشته او را از زن و زندگی اش دلسرد می‌کند.

خب فکر کنم همین چند چالش برای اینکه بفهمید آیا دوستی‌های دختر و پسر راهکاری عاقلانه برای کسب شناخت برای ازدواج است یا نه، کفایت می‌کند.

خودتان ماشاءالله انقدر بالغ و عاقل هستید که بتوانید درست را از نادرست تشخیص دهید. باقیِ ماجرا به انتخاب شما بستگی دارد.

فقط این را بگویم و حرفهایم را تمام کنم:

دخترهای من؛ من هم روزی هم سن و سال شما بوده ام؛ از دغدغه‌ها و حال و هوای تان آگاهم؛ از طرفی این را هم می‌دانم یک حرکت احساسی و عجولانه می‌تواند یک عمر برای‌تان پشیمانی بیاورد. پس مراقب خودتان باشید. از عقل فاصله نگیرید.

برای همه‌تان دعا می‌کنم تا عاقبت به خیر و خوشبخت شوید. خودتان هم از خدا همین را بخواهید: عاقبت به خیری و خوشبختی.

خب اجازه بدهید یک جمع بندی از صحبت‌های امروزمان داشته باشیم. گفتیم:

-    روحیات و نیازهای دختران با پسران تفاوتهای قابل توجهی دارد.

O   معمولا دخترها از دوستی با پسرها، دنبال پر کردن خلأ عاطفی خود هستند؛ در حالی که پسرها معمولا دنبال ارضای غریزه‌ی جنسی‌شان هستند.

O   پسرها ممکن است برای نرم کردن دل دختران، خود را قربانیِ یک خیانتِ عشقی معرفی کنند. ممکن است با جملات عاشقانه و قربان صدقه رفتن و وعده و وعید دادن، دختر را در موقعیتی قرار دهند که حاضر باشد به هر کاری برای راضی نگاه داشتن پسر تن دهد.

O    اکثریت پسرها به شدت تنوع طلب هستند.

-   حتی اگر پسری فقط و فقط دنبال هوسرانی نباشد باز هم دوستی میان دختر و پسر می‌تواند تحت تاثیر عوامل زیر به انحراف کشیده شود:

O     پنهانی بودن دوستی‌های دختران و پسران از خانواده‌هاشان

O     احساساتی بودن دختران

O     غریزه‌ی جنسیِ بالای پسران

-   اسلام به هیچ وجه غریزه‌ی جنسی را سرکوب نمی‌کند؛ اما راه ارضای آن را ازدواج زن و مرد تعریف می‌کند.

-   یکی از مهارت‌های پایه‌ای برای خوشبختی در زندگی، عقل گرایی است. عاقلانه رفتار کنیم تا عاشقانه زندگی کنیم.

-    دوستی با جنس مخالف، راه عاقلانه‌ای برای شناختن طرف مقابل‌مان به قصد ازدواج نیست. چراکه:

O    کشش خدادادی که بین دو جنس مخالف وجود دارد و وابستگی و دلبستگیِ ایجاد شده بین دختر و پسر، سبب می‌شود که عیوب و مشکلات یکدیگر را نبینند.

O     در دوستی‌های پیش از ازدواج، رفتار دختر و پسر تصنّعی و غیر واقعی است.

O     فکر و ذهن طرفین آنقدر مشغول این رابطه می‌شود که از کار و تحصیل‌شان باز می‌مانند.

O    اگر به هر دلیلی این رابطه منجر به ازدواج نشود، طرفین دچار لطمه‌ی روحی می‌شوند. همچنین بعدها همسرشان را با دوست پسر یا دوست دخترشان مقایسه می‌کنند و نسبت به شریک زندگی‌شان دلسرد می‌شوند.

-     از خدا بخواهیم تا کمک‌مان کند خوشبخت و عاقبت به خیر شویم.

این هفته، پروژه‌ی عملی برای تمرین ندارید. فقط به حرفهایی که گفتم خوب فکر کنید.

 

 

بنیاد علمی فرهنگی محمد (ص)

 

 

logo-samandehi

جستجو